۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'data-type='language'|عربي ' به 'data-type='language'|عربی') |
جز (جایگزینی متن - 'ن(' به 'ن (') |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
ناقد، در مقدمهاش بر کتاب از مخالفتش با تفسیر نویسنده از شعب علوی به جماعت نصیریه، سخن میگوید<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>. او همچنین با این اعتقاد مؤلف که: «علویون سیاست عدم توکل وعدم سعی را بهترین راه برای رسیدن به والاترین غایات سعادت میدانند»، مخالف است<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>. از دیگر مخالفتهای محقق با مؤلف، این است که وی برخلاف مؤلف، علویون را از شیعه امامیه جدا نمیداند<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>. | ناقد، در مقدمهاش بر کتاب از مخالفتش با تفسیر نویسنده از شعب علوی به جماعت نصیریه، سخن میگوید<ref>ر.ک: همان، ص11</ref>. او همچنین با این اعتقاد مؤلف که: «علویون سیاست عدم توکل وعدم سعی را بهترین راه برای رسیدن به والاترین غایات سعادت میدانند»، مخالف است<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>. از دیگر مخالفتهای محقق با مؤلف، این است که وی برخلاف مؤلف، علویون را از شیعه امامیه جدا نمیداند<ref>ر.ک: همان، ص12</ref>. | ||
مؤلف، مسلمانان را به سه قسم علوی، اموی و معتدل تقسیم میکند که با تقسیمبندی معروف آنان به دو گروه شیعه و سنی در تقابل است<ref>ر.ک: همان، ص13</ref>. او همچنین معتقد است از آنجا که دین از بزرگترین عوامل مؤثر در زندگی بشر بوده است، امویها لعن بر امیرالمؤمنین علی(ع) را از جمله عقاید دینی محسوب داشتند و در آخر، لعن دو ریحانه رسول(ص)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و برخی از بزرگان علوی را نیز بر آن افزودند و آن را شرط قبولی نماز دانستند. در برابر این کردار زشت امویها، علویها نیز سب و لعن حزب معارض با علی(ع) را فریضهای دینی که میبایست همیشه بر آن محافظت نمود، بشمار آوردند<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>. وی، امام بعد از حضرت سجاد(ع) را در نظر علویان، زید شهید و شرعیت امامت را روی بیعت میداند. ناقد، او را در این عقیده تخطئه میکند و امامت را از آن امامان دوازدهگانهای میداند که در روایت پیامبر اکرم(ص) معرفی شدهاند<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>. او همچنین مینویسد: امام صاق(ع) به امامت فرزندش اسماعیل وصیت کرد و چون وی قبل از پدر بزرگوارش فوت نمود، آن حضرت به امامت فرزند دوم خویش امام کاظم(ع) سفارش کرد<ref>ر.ک: همان، ص39</ref>. | مؤلف، مسلمانان را به سه قسم علوی، اموی و معتدل تقسیم میکند که با تقسیمبندی معروف آنان به دو گروه شیعه و سنی در تقابل است<ref>ر.ک: همان، ص13</ref>. او همچنین معتقد است از آنجا که دین از بزرگترین عوامل مؤثر در زندگی بشر بوده است، امویها لعن بر امیرالمؤمنین علی(ع) را از جمله عقاید دینی محسوب داشتند و در آخر، لعن دو ریحانه رسول(ص)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و برخی از بزرگان علوی را نیز بر آن افزودند و آن را شرط قبولی نماز دانستند. در برابر این کردار زشت امویها، علویها نیز سب و لعن حزب معارض با علی(ع) را فریضهای دینی که میبایست همیشه بر آن محافظت نمود، بشمار آوردند<ref>ر.ک: همان، ص14</ref>. وی، امام بعد از حضرت سجاد(ع) را در نظر علویان، زید شهید و شرعیت امامت را روی بیعت میداند. ناقد، او را در این عقیده تخطئه میکند و امامت را از آن امامان دوازدهگانهای میداند که در روایت پیامبر اکرم(ص) معرفی شدهاند<ref>ر.ک: همان، ص15</ref>. او همچنین مینویسد: امام صاق(ع) به امامت فرزندش اسماعیل وصیت کرد و چون وی قبل از پدر بزرگوارش فوت نمود، آن حضرت به امامت فرزند دوم خویش امام کاظم(ع) سفارش کرد<ref>ر.ک: همان، ص39</ref>. | ||
محمد امین غالب طویل، در قسمت نسب علویین، عرب را به سه نوع بائده، عاربه و مستعربه تقسیم میکند<ref>ر.ک: همان، ص16</ref>. او از ابوسفیان و ابوجهل بهعنوان اولین کسانی که با پیامبر دشمنی علنی کردند، نام میبرد<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>. مؤلف همچنین ماجرای غدیر را نقل میکند و به بررسی آن میپردازد<ref>ر.ک: همان، ص25-24</ref>. از جمله عقاید عجیبی که نویسنده به علویون نسبت میدهد این است که پیامبر اکرم(ص) مردم را بهطور مساوی به پرداختن به واجبات تکلیف نمیکردند<ref>ر.ک: همان، ص26</ref>. وی تشیع علویون سوریه را مرهون تعلیمات ابوذر غفاری، مقداد بن اسود کندی و سایرین از انصار میداند که ساکن جبل الحلو (کوهی در شمال غربی شهر حمص سوریه) شدند<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>. همچنین مینویسد: ارکان در نظر شیعه، سلمان و مقداد و بلال و عمار هستند. البته شاید اشتباهی از او در این ا مر صورت گرفته باشد؛ زیرا نفر سوم از ارکان، ابوذر غفاری است نه بلال<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>. | محمد امین غالب طویل، در قسمت نسب علویین، عرب را به سه نوع بائده، عاربه و مستعربه تقسیم میکند<ref>ر.ک: همان، ص16</ref>. او از ابوسفیان و ابوجهل بهعنوان اولین کسانی که با پیامبر دشمنی علنی کردند، نام میبرد<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>. مؤلف همچنین ماجرای غدیر را نقل میکند و به بررسی آن میپردازد<ref>ر.ک: همان، ص25-24</ref>. از جمله عقاید عجیبی که نویسنده به علویون نسبت میدهد این است که پیامبر اکرم(ص) مردم را بهطور مساوی به پرداختن به واجبات تکلیف نمیکردند<ref>ر.ک: همان، ص26</ref>. وی تشیع علویون سوریه را مرهون تعلیمات ابوذر غفاری، مقداد بن اسود کندی و سایرین از انصار میداند که ساکن جبل الحلو (کوهی در شمال غربی شهر حمص سوریه) شدند<ref>ر.ک: همان، ص35</ref>. همچنین مینویسد: ارکان در نظر شیعه، سلمان و مقداد و بلال و عمار هستند. البته شاید اشتباهی از او در این ا مر صورت گرفته باشد؛ زیرا نفر سوم از ارکان، ابوذر غفاری است نه بلال<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>. |
ویرایش