۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ']]و' به ']] و') |
جز (جایگزینی متن - 'ر(' به 'ر (') |
||
| خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
ابن ابى اصبع اساسا شعر را براى به كارگيرى صنايع شعرى مىسرود(نك:تحرير،189)و شايد شهرت يافتن وى به شاعرى(ابن | ابن ابى اصبع اساسا شعر را براى به كارگيرى صنايع شعرى مىسرود(نك:تحرير،189)و شايد شهرت يافتن وى به شاعرى(ابن | ||
صابونى،13؛[[ذهبى]]،30/1؛كتبى،همانجا؛سيوطى،حسن المحاضرة،327/1؛عباسى،588)بدان سبب باشد كه ابن شعّار(ه م)تذكره | صابونى،13؛[[ذهبى]]،30/1؛كتبى،همانجا؛سيوطى،حسن المحاضرة،327/1؛عباسى،588)بدان سبب باشد كه ابن شعّار (ه م)تذكره | ||
نويس معاصر وى،در کتاب عقود الجمان فى شعراء هذا الزمان نام او را در رديف شعراى آن زمان آورده است(عباس،363/2)و گرنه عنوان اديب براى او مناسبتر است(نك:ابن صابونى،كتبى، مقريزى،همانجاها). | نويس معاصر وى،در کتاب عقود الجمان فى شعراء هذا الزمان نام او را در رديف شعراى آن زمان آورده است(عباس،363/2)و گرنه عنوان اديب براى او مناسبتر است(نك:ابن صابونى،كتبى، مقريزى،همانجاها). | ||
| خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
الشيوخ)از ابن ابى اصبع روايت كرده است.البته اين اشتباه در فوات الوفيات و نيز در شذرات الذهب عملا تصحيح شده است(نك:كتبى، 363/2-367؛ابن عماد،265/5-268).نيز بر اثر تشابه اسمى وى با شيخ عبدالعظيم مصرى(زنده در 1309 ق1892/ م)کتاب الكواكب الدّرية فى نظم القواعد الدينيّة وى را كه در زمان حيات خود او در قاهره به چاپ رسيده است، اشتباها به ابن ابى اصبع نسبت دادهاند(كحاله،265/5؛قس:بغدادى، ايضاح،391/2).حتّى بعضى، به موجب همان تشابه اسمى با عبدالعظيم منذرى، ابن ابى اصبع را«فقيه شافعى»دانستهاند(مقريزى،همانجا؛شرف، مقدّمۀ بديع،69،83)؛در صورتى كه با توجّه به طرز تعبير وى از خلفاى راشدين(تحرير،238، | الشيوخ)از ابن ابى اصبع روايت كرده است.البته اين اشتباه در فوات الوفيات و نيز در شذرات الذهب عملا تصحيح شده است(نك:كتبى، 363/2-367؛ابن عماد،265/5-268).نيز بر اثر تشابه اسمى وى با شيخ عبدالعظيم مصرى(زنده در 1309 ق1892/ م)کتاب الكواكب الدّرية فى نظم القواعد الدينيّة وى را كه در زمان حيات خود او در قاهره به چاپ رسيده است، اشتباها به ابن ابى اصبع نسبت دادهاند(كحاله،265/5؛قس:بغدادى، ايضاح،391/2).حتّى بعضى، به موجب همان تشابه اسمى با عبدالعظيم منذرى، ابن ابى اصبع را«فقيه شافعى»دانستهاند(مقريزى،همانجا؛شرف، مقدّمۀ بديع،69،83)؛در صورتى كه با توجّه به طرز تعبير وى از خلفاى راشدين(تحرير،238، | ||
402،415)و پيشوايان مذاهب چهار گانۀ اهل سنت(همان،511، 579)ملاحظه مىشود كه ابن ابى اصبع خود را پيرو هيچ يك از اين مذاهب معرفى نكرده است.چه بسا بتوان با ملاحظۀ تعبير ويژهاش از على(ع)به عنوان«امام على عليه السلام»(تحرير،415،جم)و نيز آوردن حديث منزلت در تحرير(صص 594،595)و عبارات بخصوصى كه از خطبۀ شقشقيّه نقل كرده(همان،383)و مطلبى كه در باب تحويل عمامه و شمشير پيغمبر اكرم(ص)به حضرت على(ع) توسط ابوبكر صدّيق آورده، و انتقاد و تفسير جانانهاى كه راجع به دو بيت شعر سيّد حميرى(د ح 225 ق840/ م)در مدح آن حضرت دارد (همان،473)و نيز با ملاحظۀ پرهيز وى از زمامداران ايّوبى و ايادى حكومتى آنان كه براى از ميان بردن آثار تشيّع فاطمى در مصر سختتعصّب داشتند، و همچنين گمنام ماندن خاندان و تبار وى در تاريخ روشن مصر آن زمان، وى را شيعى به حساب آورد. | 402،415)و پيشوايان مذاهب چهار گانۀ اهل سنت(همان،511، 579)ملاحظه مىشود كه ابن ابى اصبع خود را پيرو هيچ يك از اين مذاهب معرفى نكرده است.چه بسا بتوان با ملاحظۀ تعبير ويژهاش از على(ع)به عنوان«امام على عليه السلام»(تحرير،415،جم)و نيز آوردن حديث منزلت در تحرير (صص 594،595)و عبارات بخصوصى كه از خطبۀ شقشقيّه نقل كرده(همان،383)و مطلبى كه در باب تحويل عمامه و شمشير پيغمبر اكرم(ص)به حضرت على(ع) توسط ابوبكر صدّيق آورده، و انتقاد و تفسير جانانهاى كه راجع به دو بيت شعر سيّد حميرى(د ح 225 ق840/ م)در مدح آن حضرت دارد (همان،473)و نيز با ملاحظۀ پرهيز وى از زمامداران ايّوبى و ايادى حكومتى آنان كه براى از ميان بردن آثار تشيّع فاطمى در مصر سختتعصّب داشتند، و همچنين گمنام ماندن خاندان و تبار وى در تاريخ روشن مصر آن زمان، وى را شيعى به حساب آورد. | ||
بر اساس شرح حال مختصرى كه بر يكى از نسخههاى کتاب بديع القرآن آمده است، بعضى احتمال دادهاند كه نسب ابن ابى اصبع به شاعر معروف جاهلى،ذو الاصبع عدوانى برسد(شرف، مقدمۀ بديع،67)، اما با توجه به اينكه خود وى شاعر نامبرده را فقط با عنوان معروف ذو الاصبع عدوانى ياد مىكند(بديع،136)و اشارهاى به نسبت داشتن با او ندارد،نمىتوان اين احتمال را پذيرفت.[1] | بر اساس شرح حال مختصرى كه بر يكى از نسخههاى کتاب بديع القرآن آمده است، بعضى احتمال دادهاند كه نسب ابن ابى اصبع به شاعر معروف جاهلى،ذو الاصبع عدوانى برسد(شرف، مقدمۀ بديع،67)، اما با توجه به اينكه خود وى شاعر نامبرده را فقط با عنوان معروف ذو الاصبع عدوانى ياد مىكند(بديع،136)و اشارهاى به نسبت داشتن با او ندارد،نمىتوان اين احتمال را پذيرفت.[1] | ||
ویرایش