۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
جز (جایگزینی متن - 'و«' به 'و «') |
||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
تاريخ تمدن اسلامى زيدان از اين نظر حائز اهميت بسيار است كه تاريخنگارى كهن را به تاريخنگارى جديد متصل كرد. به گفته برخى از محققان زيدان حلقه وصل ميان نهضت علمى عرب و نهضت استشراق در اروپا و امريكا بود. او با انديشه پويا و منطق واقعگرا، و نگرش نوين خود توانست در روايات كهن اسلامى روحى دوباره بدمد و آن را در قالبى علمى ارائه دهد. زيدان سنّت تاريخنگارى اسلامى را متحوّل ساخت و تاريخى را كه پيش از آن تنها ويژگى سياسى و نظامى داشت، برمبناى تمدن و فرهنگ به نگارش در آورد؛ چرا كه معتقد بود: تاريخ يك ملت، تاريخ جنگها و پيروزيها و شكستهاى آن ملّت نيست، بلكه تاريخ واقعى هر ملتى، تاريخ تمدن و فرهنگ آن مىباشد. | تاريخ تمدن اسلامى زيدان از اين نظر حائز اهميت بسيار است كه تاريخنگارى كهن را به تاريخنگارى جديد متصل كرد. به گفته برخى از محققان زيدان حلقه وصل ميان نهضت علمى عرب و نهضت استشراق در اروپا و امريكا بود. او با انديشه پويا و منطق واقعگرا، و نگرش نوين خود توانست در روايات كهن اسلامى روحى دوباره بدمد و آن را در قالبى علمى ارائه دهد. زيدان سنّت تاريخنگارى اسلامى را متحوّل ساخت و تاريخى را كه پيش از آن تنها ويژگى سياسى و نظامى داشت، برمبناى تمدن و فرهنگ به نگارش در آورد؛ چرا كه معتقد بود: تاريخ يك ملت، تاريخ جنگها و پيروزيها و شكستهاى آن ملّت نيست، بلكه تاريخ واقعى هر ملتى، تاريخ تمدن و فرهنگ آن مىباشد. | ||
پيش از زيدان، تاريخنگار اسلامى در اشكال «تاريخ خبر»، «صورت وقايع نگاشتى» و اشكال فرعى، يعنى «تاريخنگارى دودمانى»، «تقسيم برحسب طبقات» و «تنظيم تبارشناختى» خلاصه مىشد و آثار تاريخى در قالب «تواريخ عالم»، «تواريخ محلى يا ناحيهاى» | پيش از زيدان، تاريخنگار اسلامى در اشكال «تاريخ خبر»، «صورت وقايع نگاشتى» و اشكال فرعى، يعنى «تاريخنگارى دودمانى»، «تقسيم برحسب طبقات» و «تنظيم تبارشناختى» خلاصه مىشد و آثار تاريخى در قالب «تواريخ عالم»، «تواريخ محلى يا ناحيهاى» و «تواريخ معاصر و خاطرات» ارائه مىگرديد؛ اما زيدان نه يك مورخ روايتى، نه يك وقايعنگار و نه يك سالنامهنگار است، بلكه او را بايد فيلسوف و جامعهشناس تاريخ خواند كه يكى از دورههاى مهم تاريخى جهان، يعنى دوره تمدن اسلامى را با شيوهاى علمى به نگارش در آورده است. وى همچون [[ابن خلدون]]، فيلسوف بزرگ تاريخ اسلامى، در پى يافتن علل حوادث است، نه نقل وقايع. او مىنويسد: | ||
مورخان در نگارش تاريخ اسلام تنها به نقل وقايع مهم مىپردازند، اما به اسباب ارتباط دهنده آنها با يكديگر كمتر اشاره مىكنند و بهگونهاى نيست كه علت يابى و دقت در آنها موجب آسودگى خرد آدمى گردد و يا ذهن خواننده به حقيقت حال آن امّت پى ببرد. با وجود اين ما آنان را در اين كار معذور مىپنداريم؛ چرا كه اوضاع زمانه، آنها را از پرداختن به علل حوادث باز مىداشته است؛ زيرا رويدادها به گونهاى هستند كه مورخ بايد يكى از دو سوى آنها را پيروز بداند، و آنان از همين مطلب پرهيز داشتهاند. شايد عذرهاى ديگرى نيز در كار بوده است؛ اما امروزه ديگر چنين موانعى وجود ندارد. | مورخان در نگارش تاريخ اسلام تنها به نقل وقايع مهم مىپردازند، اما به اسباب ارتباط دهنده آنها با يكديگر كمتر اشاره مىكنند و بهگونهاى نيست كه علت يابى و دقت در آنها موجب آسودگى خرد آدمى گردد و يا ذهن خواننده به حقيقت حال آن امّت پى ببرد. با وجود اين ما آنان را در اين كار معذور مىپنداريم؛ چرا كه اوضاع زمانه، آنها را از پرداختن به علل حوادث باز مىداشته است؛ زيرا رويدادها به گونهاى هستند كه مورخ بايد يكى از دو سوى آنها را پيروز بداند، و آنان از همين مطلب پرهيز داشتهاند. شايد عذرهاى ديگرى نيز در كار بوده است؛ اما امروزه ديگر چنين موانعى وجود ندارد. |
ویرایش