۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' عبد ' به ' عبد') |
جز (جایگزینی متن - 'ن«' به 'ن «') |
||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
جيلى، در فصل اول ابتدا به حديث«كنت كنزاً مخفياً فأحببت ان اعرف فخلقت الخلق و تجليت عليهم فبى عرفونى»، اشاره كرده و مىگويد: اين حديث از طريق كشف صحيح است، ولى از طريق اسناد ضعيف و محققان بر صحت آن اجماع كرده و بيشتر آنها در مصنفات خودشان اين حديث را آوردهاند. | جيلى، در فصل اول ابتدا به حديث«كنت كنزاً مخفياً فأحببت ان اعرف فخلقت الخلق و تجليت عليهم فبى عرفونى»، اشاره كرده و مىگويد: اين حديث از طريق كشف صحيح است، ولى از طريق اسناد ضعيف و محققان بر صحت آن اجماع كرده و بيشتر آنها در مصنفات خودشان اين حديث را آوردهاند. | ||
وى تحت | وى تحت عنوان «تنبيه» تصريح مىكند كه انسان از آن جهت كه مخلوق ذات الهى است، پس براى او از حيث ذات و مرتبه كمالاتى مترتب است، لذا ذات او درمقابل ذات ربوبى و هويت او در مقابل هويت الهى قرار دارد. | ||
در فصل دوم با بهرهگيرى از حديث قدسى«لا يسعنى ارضى...» بيان مىكند كه انسان اصل عالم است، چون خداوند، عالم را براى انسان خلق كرد، نه انسان را براى عالم. وى، در ادامهى مطلب از آيهى'''«و سخر لكم ما فى السموات و ما فى الارض جميعاً منه»''' استفاده كرده و نتيجه مىگيرد كه انسان فى نفسه، عالم كبير است، سپس بيان مىكند كه انسان با نفسش مضاهى كرسى و با مخيلهاش مضاهى لوح و با عقل كلى، مضاهى قلم و با طبعش، مضاهى عناصر و با قواى روحانىاش مضاهى سماوات سبعه و افلاك مىباشد. البته جيلى. | در فصل دوم با بهرهگيرى از حديث قدسى«لا يسعنى ارضى...» بيان مىكند كه انسان اصل عالم است، چون خداوند، عالم را براى انسان خلق كرد، نه انسان را براى عالم. وى، در ادامهى مطلب از آيهى'''«و سخر لكم ما فى السموات و ما فى الارض جميعاً منه»''' استفاده كرده و نتيجه مىگيرد كه انسان فى نفسه، عالم كبير است، سپس بيان مىكند كه انسان با نفسش مضاهى كرسى و با مخيلهاش مضاهى لوح و با عقل كلى، مضاهى قلم و با طبعش، مضاهى عناصر و با قواى روحانىاش مضاهى سماوات سبعه و افلاك مىباشد. البته جيلى. |
ویرایش