۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' نمی ' به ' نمی') |
جز (جایگزینی متن - '« ' به '«') |
||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
در این کتاب، نویسنده مطالب بس ارزنده ای را نوشته و مترجم و شارح و منتقد نیز مباحث جالبی را به آن افزوده است که به چند مورد از مباحث مهم و تأمّل برانگیز آن، اشاره میشود: | در این کتاب، نویسنده مطالب بس ارزنده ای را نوشته و مترجم و شارح و منتقد نیز مباحث جالبی را به آن افزوده است که به چند مورد از مباحث مهم و تأمّل برانگیز آن، اشاره میشود: | ||
#مترجم، با بیان این نکته که: «علوم تصوری و تصدیقی یا آگاهی و گواهیهایی که ما از دنیای بیرون از ذهن و جهان پیرامون خود و بالاخره از آفاق و انفس به دست میآوریم، همه علوم حصولی ارتسامی ما هستند که ارتباط»این | #مترجم، با بیان این نکته که: «علوم تصوری و تصدیقی یا آگاهی و گواهیهایی که ما از دنیای بیرون از ذهن و جهان پیرامون خود و بالاخره از آفاق و انفس به دست میآوریم، همه علوم حصولی ارتسامی ما هستند که ارتباط»این همانی«ما را با هستی و هستی را با ما برقرار میسازند»، افزوده است که: «قواعد علم و معرفت نه تنها از حوزه پدیدهها و ابعاد طبیعت بیرون است، بلکه چون از مسائل شناخت برترین است، این قواعد بر اصول موضوعه ریاضیات که تساوی جزء و کل را محکوم میکند، حاکمیت دارد. همین علوم تصوری و تصدیقی است که نفس را از یک وجود طبیعی جزئی به یک جهان عقلانی که مساوی با جهان هستی عینی است، مبدل میسازد»<ref>ر.ک: پیشگفتار مترجم، صفحه یازده - دوازده</ref>. | ||
#مترجم بعد از یادآوری این مطلب که ابن سینا در آغاز «دانشنامه علائی» تصور و تصدیق را تعریف کرده و برای آن مثال آورده و در آغاز کتاب منطق «نجات» نیز همین تقسیم و دوگونگی علم را به تصور و تصدیق آورده و در همین بخش از کتاب نجات در سرآغاز فصل «برهان» عین همین تقسیم را تکرار کرده و با ذکر مثالی میان علم تصدیقی و قضیه معقوله، تفاوت منطقی برقرار کرده، به این صورت اظهار نظر کرده است که: «اما به نظر این نگارنده، این صرفا تکرار یک مسئله آن هم در یک بخش از کتاب نیست، بلکه منظور از طرح این تقسیم در مقدمه کتاب منطق، ترسیم خط مشی پژوهندگی و متدولوژی عمومی اندیشه گرائی ابن سینا، هم در منطق و هم در فلسفه است؛ درحالی که ذکر عین این تقسیم در فصل «برهان» به منظور گفتگو پیرامون یکی از مسائل مهم منطقی است تا معلوم گردد علوم تصدیقی که در مقدمات برهان قرار میگیرند به چه گونهاند و دارای چه شرایطی میباشند<ref>ر.ک: مقدمه، پاورقی ص1</ref>. | #مترجم بعد از یادآوری این مطلب که ابن سینا در آغاز «دانشنامه علائی» تصور و تصدیق را تعریف کرده و برای آن مثال آورده و در آغاز کتاب منطق «نجات» نیز همین تقسیم و دوگونگی علم را به تصور و تصدیق آورده و در همین بخش از کتاب نجات در سرآغاز فصل «برهان» عین همین تقسیم را تکرار کرده و با ذکر مثالی میان علم تصدیقی و قضیه معقوله، تفاوت منطقی برقرار کرده، به این صورت اظهار نظر کرده است که: «اما به نظر این نگارنده، این صرفا تکرار یک مسئله آن هم در یک بخش از کتاب نیست، بلکه منظور از طرح این تقسیم در مقدمه کتاب منطق، ترسیم خط مشی پژوهندگی و متدولوژی عمومی اندیشه گرائی ابن سینا، هم در منطق و هم در فلسفه است؛ درحالی که ذکر عین این تقسیم در فصل «برهان» به منظور گفتگو پیرامون یکی از مسائل مهم منطقی است تا معلوم گردد علوم تصدیقی که در مقدمات برهان قرار میگیرند به چه گونهاند و دارای چه شرایطی میباشند<ref>ر.ک: مقدمه، پاورقی ص1</ref>. | ||
#به نظر شارح و منتقد کتاب، بسیاری از فلاسفه و متفلسفین معاصر، علم تصدیقی را مرادف با قضیه معقوله دانسته و معیارهای صدق و کذب قضیه را با معیارهای علم تصدیقی اشتباه کرده و تصور کردهاند آنچه که از شرایط تحقق جوهری علم تصدیقی است عینا همانها از شرایط صدق و کذب قضیه است؛ درحالی که یک مقایسه ابتدائی میان تعریف منطقی قضیه و ماهیت علم تصدیقی کافی است که مدلل دارد که قضیه اصولا با علم تصدیقی مغایرت دارد و هرگز نباید یکی را به جای دیگری تفسیر نمود. | #به نظر شارح و منتقد کتاب، بسیاری از فلاسفه و متفلسفین معاصر، علم تصدیقی را مرادف با قضیه معقوله دانسته و معیارهای صدق و کذب قضیه را با معیارهای علم تصدیقی اشتباه کرده و تصور کردهاند آنچه که از شرایط تحقق جوهری علم تصدیقی است عینا همانها از شرایط صدق و کذب قضیه است؛ درحالی که یک مقایسه ابتدائی میان تعریف منطقی قضیه و ماهیت علم تصدیقی کافی است که مدلل دارد که قضیه اصولا با علم تصدیقی مغایرت دارد و هرگز نباید یکی را به جای دیگری تفسیر نمود. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
#خلاصه نظریه تحقیقی صدرالمتألهین این است که اثر و صورتی که از حقایق عینی در ذهن حاصل میگردد، یا صرفا تصور ماهیات و مفاهیم آن صورتهای عینی است و یا صورت و درک این است که این آثار و صورتهای ذهنی مطابق با حقیقت و واقعیت عینی است؛ حال خواه حقیقتا هم این صورت و درک مطابقت با واقع و نفس الامر داشته باشد یا نه. فرض اول که صرفا تصور ماهیات و مفاهیم اشیاء است، تصور میباشد و فرض دوم تصدیق و اذعان است و به عبارت دیگر تصدیق که خود اثر و صورتی از صورتهای عینی در ذهن است، از لحاظ اینکه بالاخره صورتی است که در ذهن حاصل گردیده، تصور میباشد و از لحاظ اینکه همین صورت، امتیاز اذعان به نسبت حکمیه را به خود پذیرفته است، تصدیق است<ref>ر.ک: همان، ص106</ref>. | #خلاصه نظریه تحقیقی صدرالمتألهین این است که اثر و صورتی که از حقایق عینی در ذهن حاصل میگردد، یا صرفا تصور ماهیات و مفاهیم آن صورتهای عینی است و یا صورت و درک این است که این آثار و صورتهای ذهنی مطابق با حقیقت و واقعیت عینی است؛ حال خواه حقیقتا هم این صورت و درک مطابقت با واقع و نفس الامر داشته باشد یا نه. فرض اول که صرفا تصور ماهیات و مفاهیم اشیاء است، تصور میباشد و فرض دوم تصدیق و اذعان است و به عبارت دیگر تصدیق که خود اثر و صورتی از صورتهای عینی در ذهن است، از لحاظ اینکه بالاخره صورتی است که در ذهن حاصل گردیده، تصور میباشد و از لحاظ اینکه همین صورت، امتیاز اذعان به نسبت حکمیه را به خود پذیرفته است، تصدیق است<ref>ر.ک: همان، ص106</ref>. | ||
#آقای حائری یادآور شده است که: صدرالمتألهین در این کتاب و کتابهای دیگرش، تفاوت آشکار میان «تصور مطلق» و «مطلق تصور» را به ما تعلیم داده است، مع الوصف خود از رهگذر سهوالقلم یا افسونگری نیروی واهمه در دام مغالطه «ایهام انعکاس» واقع شده و در اینجا و بسیاری از مقامات دیگر مطلق تصور را به تصور مطلق اشتباه کرده است<ref>ر.ک: همان، پاورقی ص107</ref>. | #آقای حائری یادآور شده است که: صدرالمتألهین در این کتاب و کتابهای دیگرش، تفاوت آشکار میان «تصور مطلق» و «مطلق تصور» را به ما تعلیم داده است، مع الوصف خود از رهگذر سهوالقلم یا افسونگری نیروی واهمه در دام مغالطه «ایهام انعکاس» واقع شده و در اینجا و بسیاری از مقامات دیگر مطلق تصور را به تصور مطلق اشتباه کرده است<ref>ر.ک: همان، پاورقی ص107</ref>. | ||
#دکتر حائری نخست یادآور شده که: «صدرالمتألهین در مبحث علم، ثابت کرده که علم به طور کلی، چه حضوری و چه حصولی، داخل در هیچ مقوله ای از مقولات نیست، بلکه از سنخ وجود، آن هم وجود بالفعل است»؛ بعد افزوده که: «او در مبحث»وجود | #دکتر حائری نخست یادآور شده که: «صدرالمتألهین در مبحث علم، ثابت کرده که علم به طور کلی، چه حضوری و چه حصولی، داخل در هیچ مقوله ای از مقولات نیست، بلکه از سنخ وجود، آن هم وجود بالفعل است»؛ بعد افزوده که: «او در مبحث»وجود ذهنی«کتاب»اسفار«علم را بر اساس روش مشهور فلاسفه از «مقوله کیف» و از نوع «کیف نفسانی» توجیه میکند«و سپس نظر صدرالمتألهین را تأیید کرده و افزوده است که:»برخلاف عقیده حاج ملاهادی سبزواری، این دو روش... اصولی و منطقی است... زیرا هر وجودی، چه علم باشد و چه غیر علم، از آن جهت که ارتباط و استناد فاعلی با مبدأ قیوم خود دارد، اضافه اشراقیه است و از هیچ ماهیتی از ماهیات نمیباشد و همان وجود تنها از جهت ارتباط و استناد قابلی به ماهیت خود اتحاد به حمل شایع بالذات با ماهیت خود دارد و فرد بالذات ماهیت خود محسوب میگردد»<ref>ر.ک: همان، پاورقی ص49</ref>. البته ایشان در کتاب «کاوشهای عقل نظری» و کتاب «هرم هستی» این مطلب را به تفصیل بیان داشته است. | ||
== وضعیت کتاب == | == وضعیت کتاب == |
ویرایش