فهرست ما قبل الفهرست (آثار ایرانی پیش از اسلام): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' نمی ' به ' نمی‌'
جز (جایگزینی متن - ' نمی ' به ' نمی‌')
خط ۵۹: خط ۵۹:
سهم دیگر سریانیان مربوط می‌شود به نقش آنها در انتقال میراث یونانی به مسلمین. نویسنده با ارجاع به اثر الیری توضیح می‌دهد که این انتقال از طریق ترجمه‌های سریانی از آثار یونانی به توسط دانشمندان مسیحی - اغلب نسطوری و بعضا یعقوبی - در مدارس و مکاتب بین النهرین و سوریه طی قرون 4 تا 7م اتفاق افتاده است. پس از آن، اذکائی کمی از موضوع منحرف می‌شود تا درباره زمینه تاریخی سریانیان بحث کند. او توضیح می‌دهد که سریانیان یا آسوری‌ها - چنان که ایرانی‌ها می‌گویند - ایرانیان آرامی زبانی بوده‌اند که طی دوران پادشاهی پارتیان و ساسانیان مسیحی شدند و از کلیسای آسوری پیروی کردند. یکی از مناطق سریانی زبان به جز بابل در جنوب عراق و حران در شمال، شهر ادسا (رها) بود که زبان سریانی و مسیحیت از آنجا به سمت شهرهای غربی ایران گسترش یافت<ref>همان</ref>.
سهم دیگر سریانیان مربوط می‌شود به نقش آنها در انتقال میراث یونانی به مسلمین. نویسنده با ارجاع به اثر الیری توضیح می‌دهد که این انتقال از طریق ترجمه‌های سریانی از آثار یونانی به توسط دانشمندان مسیحی - اغلب نسطوری و بعضا یعقوبی - در مدارس و مکاتب بین النهرین و سوریه طی قرون 4 تا 7م اتفاق افتاده است. پس از آن، اذکائی کمی از موضوع منحرف می‌شود تا درباره زمینه تاریخی سریانیان بحث کند. او توضیح می‌دهد که سریانیان یا آسوری‌ها - چنان که ایرانی‌ها می‌گویند - ایرانیان آرامی زبانی بوده‌اند که طی دوران پادشاهی پارتیان و ساسانیان مسیحی شدند و از کلیسای آسوری پیروی کردند. یکی از مناطق سریانی زبان به جز بابل در جنوب عراق و حران در شمال، شهر ادسا (رها) بود که زبان سریانی و مسیحیت از آنجا به سمت شهرهای غربی ایران گسترش یافت<ref>همان</ref>.


اذکائی از دانشمندان و محققان علاقه مند به آثار عجم می‌خواهد که یکباره این پندار نادرست را از سر به در کنند که ]گویا[ خط و زبان سریانی بخشی از میراث ایرانی نبوده است. برای دفاع از این مدعا، او از دانشمندان بزرگ ایرانی عهد اسلامی نظیر «ابن مقفع»، «حمزه اصفهانی»، «ابن الندیم» و «ابوعبدالله خوارزمی» نام می‌برد که «به یک کلام هم داستانند که سخن ]کذا[ ایرانیان بر پنج زبان روان می‌گردیده است: پهلوی، دری، پارسی، خوزی و سریانی»، که این زبان اخیر، زبان سرزمین سریان سورستان یا همان عراق است. او سپس اقامه دلیل می‌کند که چرا زبان شناسان معاصر، زبان سریانی را جزو زبان‌های ایرانی فهرست نکرده‌اند و توضیح می‌دهد که این بدان سبب است که سریانی، زبانی سامی است که برخلاف پهلوی جزو زبان‌های آریایی ]هند و اروپایی[ به حساب نمی آید. اما در این خصوص ابدا تردیدی نیست که ایرانیان باستان، زبان سریانی ]آرامی[ را به عنوان زبان خود برگزیده بوده‌اند؛ چنان که «در دوران اسلامی نیز زبان عربی را برای مقاصد ادبی، علمی و فلسفی در تألیفات خود به کار گرفتند». از واسطه این مقام زبان سریانی است که اذکائی نقشی را که این زبان در ایران باستانی برعهده داشته با نقش زبان عربی در دوره اسلامی مقایسه می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص69-70</ref>.
اذکائی از دانشمندان و محققان علاقه مند به آثار عجم می‌خواهد که یکباره این پندار نادرست را از سر به در کنند که ]گویا[ خط و زبان سریانی بخشی از میراث ایرانی نبوده است. برای دفاع از این مدعا، او از دانشمندان بزرگ ایرانی عهد اسلامی نظیر «ابن مقفع»، «حمزه اصفهانی»، «ابن الندیم» و «ابوعبدالله خوارزمی» نام می‌برد که «به یک کلام هم داستانند که سخن ]کذا[ ایرانیان بر پنج زبان روان می‌گردیده است: پهلوی، دری، پارسی، خوزی و سریانی»، که این زبان اخیر، زبان سرزمین سریان سورستان یا همان عراق است. او سپس اقامه دلیل می‌کند که چرا زبان شناسان معاصر، زبان سریانی را جزو زبان‌های ایرانی فهرست نکرده‌اند و توضیح می‌دهد که این بدان سبب است که سریانی، زبانی سامی است که برخلاف پهلوی جزو زبان‌های آریایی ]هند و اروپایی[ به حساب نمی‌آید. اما در این خصوص ابدا تردیدی نیست که ایرانیان باستان، زبان سریانی ]آرامی[ را به عنوان زبان خود برگزیده بوده‌اند؛ چنان که «در دوران اسلامی نیز زبان عربی را برای مقاصد ادبی، علمی و فلسفی در تألیفات خود به کار گرفتند». از واسطه این مقام زبان سریانی است که اذکائی نقشی را که این زبان در ایران باستانی برعهده داشته با نقش زبان عربی در دوره اسلامی مقایسه می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص69-70</ref>.
نویسنده، مردم سریانی زبان را به دو گروه تقسیم می‌کند: یکی گروهی که تحت استیلای رومیان به سر می‌بردند که یعقوبیان هستند و دیگری، آنها که در بلاد ایران می‌زیسته‌اند و به نسطوریان مشهورند. هنگامی که رومیان در سال 974م مدرسه ادسا را تعطیل کردند، نسطوریان به نصیبین آمدند و در آنجا مدرسه ای تأسیس کردند که آن هم اشتهار یافت. «اختلاف میان این دو فرقه مسیحی، بازتابی است از منازعات بین امپراتوری روم و ایران. در واقع، این منازعات بیش از آنکه دینی باشد، سیاسی بوده است»<ref>همان، ص70</ref>.
نویسنده، مردم سریانی زبان را به دو گروه تقسیم می‌کند: یکی گروهی که تحت استیلای رومیان به سر می‌بردند که یعقوبیان هستند و دیگری، آنها که در بلاد ایران می‌زیسته‌اند و به نسطوریان مشهورند. هنگامی که رومیان در سال 974م مدرسه ادسا را تعطیل کردند، نسطوریان به نصیبین آمدند و در آنجا مدرسه ای تأسیس کردند که آن هم اشتهار یافت. «اختلاف میان این دو فرقه مسیحی، بازتابی است از منازعات بین امپراتوری روم و ایران. در واقع، این منازعات بیش از آنکه دینی باشد، سیاسی بوده است»<ref>همان، ص70</ref>.
خط ۶۵: خط ۶۵:
کتاب، اساسا مشتمل است بر تحقیقی درباره جایگاه علم در شاهنشاهی ایران باستان و آثاری که در طول آن دوره نوشته شده است. نویسنده کوشیده است نشان دهد که علم، نخست در شاهنشاهی عظیم ایران - که ایران بزرگ و بین النهرین را در بر می‌گرفت - آغاز شده و سپس از آنجا به جهان غرب بسط یافته است<ref>همان، ص68</ref>.
کتاب، اساسا مشتمل است بر تحقیقی درباره جایگاه علم در شاهنشاهی ایران باستان و آثاری که در طول آن دوره نوشته شده است. نویسنده کوشیده است نشان دهد که علم، نخست در شاهنشاهی عظیم ایران - که ایران بزرگ و بین النهرین را در بر می‌گرفت - آغاز شده و سپس از آنجا به جهان غرب بسط یافته است<ref>همان، ص68</ref>.


نویسنده بی آنکه گرفتار تعصبات مذهبی شود، در اغلب موارد چون محققی واقعی جلوه می‌کند. او در درجه اول صریحا تصدیق می‌کند که حقوق اسلامی مبتنی است بر حقوق رومی در زمانی که در سوریه و مصر بدان عمل می‌شده است؛ در این باره می‌نویسد: «اینکه مسلمانان، نخستین بار در سوریه و مصر با حقوق و قانون رومی تماس پیدا کرده‌اند، امری یقینی است. هنگامی که این ایالات را مسخر کردند، با نظام کاملی درباره مالکیت زمین و قانون عقود و مقررات بازرگانی که اعراب ساده بیابان گرد با آن آشنایی نداشتند، روبه رو شدند. بسیاری از این مقررات را پذیرفتند و نمی توانستند نپذیرند و همین‌ها سپس وارد حقوق اسلامی شد».
نویسنده بی آنکه گرفتار تعصبات مذهبی شود، در اغلب موارد چون محققی واقعی جلوه می‌کند. او در درجه اول صریحا تصدیق می‌کند که حقوق اسلامی مبتنی است بر حقوق رومی در زمانی که در سوریه و مصر بدان عمل می‌شده است؛ در این باره می‌نویسد: «اینکه مسلمانان، نخستین بار در سوریه و مصر با حقوق و قانون رومی تماس پیدا کرده‌اند، امری یقینی است. هنگامی که این ایالات را مسخر کردند، با نظام کاملی درباره مالکیت زمین و قانون عقود و مقررات بازرگانی که اعراب ساده بیابان گرد با آن آشنایی نداشتند، روبه رو شدند. بسیاری از این مقررات را پذیرفتند و نمی‌توانستند نپذیرند و همین‌ها سپس وارد حقوق اسلامی شد».


دیگر آنکه گفتار او در باب سیبویه فارسی، دانشمند ایرانی که «صرف و نحو عربی را بر گرته دستور زبان سریانی بنا کرده است»، تصدیق دلیرانه دیگری است درباره تأثیرات غیر اسلامی بر نهادهای اسلامی. سدیگر و جالب تر آنکه، اذکائی به کرات دید عینی خود در تحقیق را به غرور ملی درآمیخته است. در صفحه «ج» از برتراند راسل، فیلسوف شهیر معاصر، نقل می‌کند که «ایرانیان مردمی عمیقا متدین و قویا متفکر بوده‌اند» که پس از پذیرش اسلام، «از اسلام چیزی ساختند بسیار جالب تر و دینی تر و فلسفی تر از آنچه به تصور پیغمبر و آل او درآمده است».
دیگر آنکه گفتار او در باب سیبویه فارسی، دانشمند ایرانی که «صرف و نحو عربی را بر گرته دستور زبان سریانی بنا کرده است»، تصدیق دلیرانه دیگری است درباره تأثیرات غیر اسلامی بر نهادهای اسلامی. سدیگر و جالب تر آنکه، اذکائی به کرات دید عینی خود در تحقیق را به غرور ملی درآمیخته است. در صفحه «ج» از برتراند راسل، فیلسوف شهیر معاصر، نقل می‌کند که «ایرانیان مردمی عمیقا متدین و قویا متفکر بوده‌اند» که پس از پذیرش اسلام، «از اسلام چیزی ساختند بسیار جالب تر و دینی تر و فلسفی تر از آنچه به تصور پیغمبر و آل او درآمده است».
۶۱٬۱۸۹

ویرایش