۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '،ب' به '، ب') |
جز (جایگزینی متن - 'اميرالمؤمنين(ع) ' به 'اميرالمؤمنين(ع) ') |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
اين علم، از نخستين قرنهاى طلوع اسلام، مورد توجه مسلمين قرار داشته و به تدريج با افزايش نيازى كه بدان احساس مىشده، دامنه آن گسترش يافته است <ref>همان، ص7</ref>. | اين علم، از نخستين قرنهاى طلوع اسلام، مورد توجه مسلمين قرار داشته و به تدريج با افزايش نيازى كه بدان احساس مىشده، دامنه آن گسترش يافته است <ref>همان، ص7</ref>. | ||
نويسنده معتقد است اگر علم رجال را بهصورت عام تعريف كنيم، يعنى دامنه آن را تا شرححالنويسى (تراجم) توسعه دهيم، سابقه اين علم به نيمه اول قرن نخستين مىرسد، زيرا در حدود سال 40ق، عبيدالله بن ابىرافع، كاتب حضرت على(ع)، نام آن عده از اصحاب پيامبر(ص) را كه در جنگهاى حضرت على(ع) شركت داشته و به همراهى آنحضرت جنگيدهاند، در كتابى گرد آورد و ظاهراً وى نخستين كسى بود كه در رجال، كتاب نوشت. شيخ طوسى در «الفهرست» از اين كتاب به نام «تسمية من شهد مع اميرالمؤمنين(ع) الجمل و صفين و النهروان من الصحابة» ياد كرده و سند خود را بدان ذكر نموده است <ref>همان، ص7- 8</ref>. | نويسنده معتقد است اگر علم رجال را بهصورت عام تعريف كنيم، يعنى دامنه آن را تا شرححالنويسى (تراجم) توسعه دهيم، سابقه اين علم به نيمه اول قرن نخستين مىرسد، زيرا در حدود سال 40ق، عبيدالله بن ابىرافع، كاتب حضرت على(ع)، نام آن عده از اصحاب پيامبر(ص) را كه در جنگهاى حضرت على(ع) شركت داشته و به همراهى آنحضرت جنگيدهاند، در كتابى گرد آورد و ظاهراً وى نخستين كسى بود كه در رجال، كتاب نوشت. شيخ طوسى در «الفهرست» از اين كتاب به نام «تسمية من شهد مع [[امام على(ع)|اميرالمؤمنين(ع)]] الجمل و صفين و النهروان من الصحابة» ياد كرده و سند خود را بدان ذكر نموده است <ref>همان، ص7- 8</ref>. | ||
اين در حالى است كه وى تدوين كتب رجالى به معناى مصطلح (يعنى آنچه مربوط است به ذكر حالات راويان حديث از لحاظ صفاتى كه در رد و قبول خبر آنان مؤثر مىتواند باشد) را نيمه اول قرن دوم، يعنى روزگار رواج حديث دانسته است. به نظر وى، انگيزه اصلى براى پيدايش اين فن و تدوين مصنفات مربوط به آن، اهتمام و مراقبت شديد و نزديك به وسواسى بود كه محدثان و جمعآوران حديث در كار تدوين روايات، به كار مىبردند <ref>همان، ص17- 18</ref>. | اين در حالى است كه وى تدوين كتب رجالى به معناى مصطلح (يعنى آنچه مربوط است به ذكر حالات راويان حديث از لحاظ صفاتى كه در رد و قبول خبر آنان مؤثر مىتواند باشد) را نيمه اول قرن دوم، يعنى روزگار رواج حديث دانسته است. به نظر وى، انگيزه اصلى براى پيدايش اين فن و تدوين مصنفات مربوط به آن، اهتمام و مراقبت شديد و نزديك به وسواسى بود كه محدثان و جمعآوران حديث در كار تدوين روايات، به كار مىبردند <ref>همان، ص17- 18</ref>. |
ویرایش