الأصنام: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۵۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ ژانویهٔ ۲۰۱۷
جز
جایگزینی متن - 'عبدالقادر بغدادى' به 'عبدالقادر بغدادى '
جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)')
جز (جایگزینی متن - 'عبدالقادر بغدادى' به 'عبدالقادر بغدادى ')
خط ۶۴: خط ۶۴:
كتاب با ذكر اين مطلب آغاز شده كه پس از مرگ اسماعيل(ع)، فرزندانش در مكه بسيار شدند و به‌ناچار، مهاجرت كردند؛ اما چون به اين شهر دلبستگى داشتند، هر گروه، سنگى از سنگ‌هاى كعبه را به موطن جديد بردند و به بزرگداشت آن پرداختند. اين كار به‌تدريج به پرستش سنگ‌ها انجاميد و دين اسماعيل(ع)، به فراموشى سپرده شد. مع الوصف، بعضى از رسوم دوره ابراهيم(ع) و اسماعيل(ع)، چون بزرگداشت كعبه و حج و وقوف در عرفه، باقى ماند؛ هرچند ايشان خدايان خود را با خداى يگانه، شريك مى‌كردند <ref>انصارى خوشابر، مسعود، ص262</ref>.
كتاب با ذكر اين مطلب آغاز شده كه پس از مرگ اسماعيل(ع)، فرزندانش در مكه بسيار شدند و به‌ناچار، مهاجرت كردند؛ اما چون به اين شهر دلبستگى داشتند، هر گروه، سنگى از سنگ‌هاى كعبه را به موطن جديد بردند و به بزرگداشت آن پرداختند. اين كار به‌تدريج به پرستش سنگ‌ها انجاميد و دين اسماعيل(ع)، به فراموشى سپرده شد. مع الوصف، بعضى از رسوم دوره ابراهيم(ع) و اسماعيل(ع)، چون بزرگداشت كعبه و حج و وقوف در عرفه، باقى ماند؛ هرچند ايشان خدايان خود را با خداى يگانه، شريك مى‌كردند <ref>انصارى خوشابر، مسعود، ص262</ref>.


اين اثر در دوره‌هاى بعد، يكى از مآخذ «[[معجم البلدان]]» [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] و «خزانة الأدب» عبدالقادر بغدادى بوده است <ref>همان</ref>.
اين اثر در دوره‌هاى بعد، يكى از مآخذ «[[معجم البلدان]]» [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] و «خزانة الأدب» [[بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر|عبدالقادر بغدادى]]  بوده است <ref>همان</ref>.


گزارش‌هاى اين كتاب را هشام به شش واسطه از راويان نقل كرده كه اولين آن‌ها، على بن صالح بن فرات، آن‌ها را در 201ق از خود هشام بن كلبى شنيده است. هشام بسيارى از روايات را نيز از پدرش نقل كرده است؛ اما بنا بر تحقيق احمد زكى پاشا، دانشمند مصرى، كسى كه اين روايات را از آخرين راوى آن، ابوالحسن مبارك بن عبدالجبار صيرفى، گرفته و به ما رسانده، امام احمد جواليقى است <ref>همان</ref>.
گزارش‌هاى اين كتاب را هشام به شش واسطه از راويان نقل كرده كه اولين آن‌ها، على بن صالح بن فرات، آن‌ها را در 201ق از خود هشام بن كلبى شنيده است. هشام بسيارى از روايات را نيز از پدرش نقل كرده است؛ اما بنا بر تحقيق احمد زكى پاشا، دانشمند مصرى، كسى كه اين روايات را از آخرين راوى آن، ابوالحسن مبارك بن عبدالجبار صيرفى، گرفته و به ما رسانده، امام احمد جواليقى است <ref>همان</ref>.
خط ۸۲: خط ۸۲:
و)- آخرين امتياز و مهم‌ترين ويژگى كتاب اين است كه: نويسنده آن از شيعيان و شاگردان خاص [[امام جعفر صادق(ع)]] بوده و حضرتش نسبت به او عنايت و توجه خاصى داشته كه اين امر قابل توجه است و اعتبار كتاب را دوچندان مى‌كند <ref>ميرشريفى، سيدعلى، ص21</ref>.
و)- آخرين امتياز و مهم‌ترين ويژگى كتاب اين است كه: نويسنده آن از شيعيان و شاگردان خاص [[امام جعفر صادق(ع)]] بوده و حضرتش نسبت به او عنايت و توجه خاصى داشته كه اين امر قابل توجه است و اعتبار كتاب را دوچندان مى‌كند <ref>ميرشريفى، سيدعلى، ص21</ref>.


علما و دانشمندان، كتاب الأصنام را در طول اعصار و قرون متمادى، يگانه منبع و ماخذ خود، درباره تاريخ عرب قبل از اسلام قرار دادند و آن كتاب يكتا مصدر كارشان بود و - به حدى به اين اثر اهتمام مى‌ورزيدند كه آن را درس مى‌دادند و درس مى‌خواندند، كلماتش را تحرير و رواياتش را ضبط مى‌كردند - و حواشى و شروحى بر آن نگاشتند. بزرگانى همچون محمد بن سعد مؤلف «طبقات الكبرى»، احمد بلاذرى نويسنده «[[فتوح البلدان]]»، محمد بن جرير طبرى نگارنده «تاريخ الأمم و الملوك»، مسعودى صاحب «مروج الذهب»، يعقوبى مصنف «تاريخ يعقوبى» و... همه از هشام، مطلب نقل كرده‌اند و آثار او را مورد اعتنا و اطمينان قرار دادند و همچنين [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، ابن انبارى، ابن عبدربّه، [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]]، [[خطيب بغدادى]] و عبدالقادر بغدادى، هشام كلبى را ثقه دانسته و از او مطالب گوناگونى نقل كرده‌اند <ref>همان، ص22</ref>.
علما و دانشمندان، كتاب الأصنام را در طول اعصار و قرون متمادى، يگانه منبع و ماخذ خود، درباره تاريخ عرب قبل از اسلام قرار دادند و آن كتاب يكتا مصدر كارشان بود و - به حدى به اين اثر اهتمام مى‌ورزيدند كه آن را درس مى‌دادند و درس مى‌خواندند، كلماتش را تحرير و رواياتش را ضبط مى‌كردند - و حواشى و شروحى بر آن نگاشتند. بزرگانى همچون محمد بن سعد مؤلف «طبقات الكبرى»، احمد بلاذرى نويسنده «[[فتوح البلدان]]»، محمد بن جرير طبرى نگارنده «تاريخ الأمم و الملوك»، مسعودى صاحب «مروج الذهب»، يعقوبى مصنف «تاريخ يعقوبى» و... همه از هشام، مطلب نقل كرده‌اند و آثار او را مورد اعتنا و اطمينان قرار دادند و همچنين [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، ابن انبارى، ابن عبدربّه، [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]]، [[خطيب بغدادى]] و [[بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر|عبدالقادر بغدادى]] ، هشام كلبى را ثقه دانسته و از او مطالب گوناگونى نقل كرده‌اند <ref>همان، ص22</ref>.


البته ناگفته نماند، افراد بسيار معدودى، على‌رغم آنكه هشام را سرآمد دانشمندان و بزرگان علم قلمداد كرده‌اند و حتى براى او تعابيرى مانند«علامه»، «نسابه» و «حافظ» و... به كار برده‌اند، ليكن او را به‌عنوان «متروك الحديث» معرفى كرده‌اند و به‌تصريح خودشان اين امر ناشى از تشيع هشام بوده است. آرى، بودند افراد متعصب و لجوجى كه به صرف اينكه كسى واقعيات و حقايق تاريخى را نقل مى‌كرد و از آن عظمت و بزرگى اهل‌بيت(ع) استفاده مى‌شد، به او نسبت «رفض» مى‌دادند و سخنانش را نمى‌پذيرفتند و به عقيده بسيارى، اين نه‌تنها عيب مؤلف محسوب نمى‌شود، بلكه از افتخارات اوست <ref>ر.ك: همان</ref>.
البته ناگفته نماند، افراد بسيار معدودى، على‌رغم آنكه هشام را سرآمد دانشمندان و بزرگان علم قلمداد كرده‌اند و حتى براى او تعابيرى مانند«علامه»، «نسابه» و «حافظ» و... به كار برده‌اند، ليكن او را به‌عنوان «متروك الحديث» معرفى كرده‌اند و به‌تصريح خودشان اين امر ناشى از تشيع هشام بوده است. آرى، بودند افراد متعصب و لجوجى كه به صرف اينكه كسى واقعيات و حقايق تاريخى را نقل مى‌كرد و از آن عظمت و بزرگى اهل‌بيت(ع) استفاده مى‌شد، به او نسبت «رفض» مى‌دادند و سخنانش را نمى‌پذيرفتند و به عقيده بسيارى، اين نه‌تنها عيب مؤلف محسوب نمى‌شود، بلكه از افتخارات اوست <ref>ر.ك: همان</ref>.
خط ۹۷: خط ۹۷:
چون اثر حاضر در زمان‌هاى گذشته و اعصار مختلف، مورد توجه دانشمندان شرق و غرب بوده و از امتيازات گوناگون، به‌خصوص قدمت متن و تخصص مؤلف برخوردار است، لذا افرادى در برگرداندن آن به زبان‌هاى آلمانى، فرانسوى، انگليسى و فارسى، همت گمارده‌اند كه ذيلا بدان‌ها اشاره مى‌شود:
چون اثر حاضر در زمان‌هاى گذشته و اعصار مختلف، مورد توجه دانشمندان شرق و غرب بوده و از امتيازات گوناگون، به‌خصوص قدمت متن و تخصص مؤلف برخوردار است، لذا افرادى در برگرداندن آن به زبان‌هاى آلمانى، فرانسوى، انگليسى و فارسى، همت گمارده‌اند كه ذيلا بدان‌ها اشاره مى‌شود:


#كتاب الأصنام در سال‌هاى 1914 و 1924م، به تصحيح و اهتمام احمد زكى در قاهره چاپ شد. قبل از چاپ متن عربى اين كتاب، ولهاوزن - خاورشناس آلمانى -قسمت اعظم آنچه [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] در «[[معجم البلدان]]» و عبدالقادر بغدادى در «خزانة الأدب» نقل كرده بودند، به زبان آلمانى برگرداند و در سال 1887م، در برلن طبع شد.
#كتاب الأصنام در سال‌هاى 1914 و 1924م، به تصحيح و اهتمام احمد زكى در قاهره چاپ شد. قبل از چاپ متن عربى اين كتاب، ولهاوزن - خاورشناس آلمانى -قسمت اعظم آنچه [[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|ياقوت حموى]] در «[[معجم البلدان]]» و [[بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر|عبدالقادر بغدادى]]  در «خزانة الأدب» نقل كرده بودند، به زبان آلمانى برگرداند و در سال 1887م، در برلن طبع شد.
#در سنه 1926م، مرمرجى از روى چاپ اول احمد زكى، خلاصه‌اى از كتاب الأصنام را به زبان فرانسه نقل كرد و در مقاله‌اى آن را تحت عنوان «خدايان مشركان عرب» انتشار داد. آنگاه روزنبرگر در سنه 1941م، ترجمه كامل آلمانى كتاب الأصنام را همراه متن عربى با استفاده از تحقيقات احمد زكى و ولهاوزن فراهم آورد و طبع كرد.
#در سنه 1926م، مرمرجى از روى چاپ اول احمد زكى، خلاصه‌اى از كتاب الأصنام را به زبان فرانسه نقل كرد و در مقاله‌اى آن را تحت عنوان «خدايان مشركان عرب» انتشار داد. آنگاه روزنبرگر در سنه 1941م، ترجمه كامل آلمانى كتاب الأصنام را همراه متن عربى با استفاده از تحقيقات احمد زكى و ولهاوزن فراهم آورد و طبع كرد.
#در سنه 1952م، دكتر نبيه امين فارس، استاد السنه و تاريخ شرق - كه فلسطينى و از شهر ناصر مى‌باشد - در دانشگاه پرينستون، الأصنام را به زبان انگليسى ترجمه كرد و در آنجا به زيور طبع آراسته شد. سپس در سال 1969م، دكتر وهيب عطاءالله كتاب را به زبان فرانسه درآورد و همراه متن عربى در پاريس انتشار داد. مقارن چاپ ترجمه فرانسوى در پاريس، به‌وسيله محمدرضا جلالى نائينى در سال 1348ش، ترجمه فارسى كتاب همراه متن عربى در تهران انتشار يافت <ref>ر.ك: همان</ref>.
#در سنه 1952م، دكتر نبيه امين فارس، استاد السنه و تاريخ شرق - كه فلسطينى و از شهر ناصر مى‌باشد - در دانشگاه پرينستون، الأصنام را به زبان انگليسى ترجمه كرد و در آنجا به زيور طبع آراسته شد. سپس در سال 1969م، دكتر وهيب عطاءالله كتاب را به زبان فرانسه درآورد و همراه متن عربى در پاريس انتشار داد. مقارن چاپ ترجمه فرانسوى در پاريس، به‌وسيله محمدرضا جلالى نائينى در سال 1348ش، ترجمه فارسى كتاب همراه متن عربى در تهران انتشار يافت <ref>ر.ك: همان</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش