۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
#نويسنده در مورد علم اخلاق نوشته است كه شيعيان نسبت به تربيت، اهتمام بسيارى ورزيدند بهطورى كه كتابهاى بسيارى در زمينه اخلاق و سلوك نوشتند. اولين كسى كه در اين موضوع كتاب تصنيف كرد حضرت [[امام على(ع)]] بود كه در زمان بازگشت از صفين رسالهاى نوشت و براى فرزندش حضرت امام حسن(ع) يا محمد بن حنفيه فرستاد و آن كتاب مفصلى است كه در آن همه ابواب علم اخلاق و روش سلوك و احكام ملكات و همه صفات نجاتبخش (المنجيات) و صفات هلاككننده (المهلكات) و راههاى رهايى از آن آمده است و دانشمندان شيعه و سنى آن را نقل كرده و ستودهاند و همه آن را امام أبو محمد حسن بن عبداللّه بن سعيد عسكرى در كتاب «الزواجر و المواعظ» روايت كرده و چنين گفته است كه اگر واجب بود كه حكمتى با آب طلا نوشته شود حتماً همين رساله بود و دانشمندان شيعه در موضوع اخلاق و به اصطلاح حديث در باب تربيت، تأليفات بسيارى پديد آوردهاند كه به صورت نمونه نام برخى ذكر مىشود.... اولين كسى كه از شيعيان در بحث اخلاق تصنيفى نوشت اسماعيل بن مهران بن أبى نصر سكونى از عالمان قرن دوم بود كه كتابش را (صفة المؤمن و الفاجر) ناميد <ref>همان، ص 167- 168</ref>. | #نويسنده در مورد علم اخلاق نوشته است كه شيعيان نسبت به تربيت، اهتمام بسيارى ورزيدند بهطورى كه كتابهاى بسيارى در زمينه اخلاق و سلوك نوشتند. اولين كسى كه در اين موضوع كتاب تصنيف كرد حضرت [[امام على(ع)]] بود كه در زمان بازگشت از صفين رسالهاى نوشت و براى فرزندش حضرت امام حسن(ع) يا محمد بن حنفيه فرستاد و آن كتاب مفصلى است كه در آن همه ابواب علم اخلاق و روش سلوك و احكام ملكات و همه صفات نجاتبخش (المنجيات) و صفات هلاككننده (المهلكات) و راههاى رهايى از آن آمده است و دانشمندان شيعه و سنى آن را نقل كرده و ستودهاند و همه آن را امام أبو محمد حسن بن عبداللّه بن سعيد عسكرى در كتاب «الزواجر و المواعظ» روايت كرده و چنين گفته است كه اگر واجب بود كه حكمتى با آب طلا نوشته شود حتماً همين رساله بود و دانشمندان شيعه در موضوع اخلاق و به اصطلاح حديث در باب تربيت، تأليفات بسيارى پديد آوردهاند كه به صورت نمونه نام برخى ذكر مىشود.... اولين كسى كه از شيعيان در بحث اخلاق تصنيفى نوشت اسماعيل بن مهران بن أبى نصر سكونى از عالمان قرن دوم بود كه كتابش را (صفة المؤمن و الفاجر) ناميد <ref>همان، ص 167- 168</ref>. | ||
#نويسنده، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را از فيلسوفان شيعه دانسته و افزوده است كه او در دولت حمدانيان كه دولتى شيعى بود از خواصّ سيفالدولة حمدانى بهشمار مىرفت. همچنين نويسنده بر اين مطلب تأكيد كرده است كه يكى ديگر از ادلهاى كه بر شيعى بودن [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] دلالت دارد عبارت از اين است كه او در مورد شرائط امامت، شرط عصمت را ذكر كرده است كه بهطور روشن ثابت مىكند كه وى شيعه است و نظر او در مورد نبوت نيز به همين ترتيب است. و اينكه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] اشعرى شمرده شود، هيچ كسى نگفته و حتى غزالى كه اشعرى مذهب است در كتاب «تهافت الفلاسفة» و نيز در كتاب «المنقذ من الضلال»، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را تكفير كرده است در حالى كه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] بزرگترين فيلسوف مسلمان است كه هيچ كسى به مرتبه علمى او نرسيده است و در تاريخ انديشه، [[ارسطو]] را معلم اول و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را معلم ثانى مىشمارند. بهطور مثال [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] مىگويد كه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] بزرگترين فيلسوف مسلمان است و هيچ كسى به مقام او نرسيده و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] هم با استفاده از آثار [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] رشد كرده است <ref>همان، ص 213- 215</ref>. | #نويسنده، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را از فيلسوفان شيعه دانسته و افزوده است كه او در دولت حمدانيان كه دولتى شيعى بود از خواصّ سيفالدولة حمدانى بهشمار مىرفت. همچنين نويسنده بر اين مطلب تأكيد كرده است كه يكى ديگر از ادلهاى كه بر شيعى بودن [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] دلالت دارد عبارت از اين است كه او در مورد شرائط امامت، شرط عصمت را ذكر كرده است كه بهطور روشن ثابت مىكند كه وى شيعه است و نظر او در مورد نبوت نيز به همين ترتيب است. و اينكه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] اشعرى شمرده شود، هيچ كسى نگفته و حتى غزالى كه اشعرى مذهب است در كتاب «تهافت الفلاسفة» و نيز در كتاب «المنقذ من الضلال»، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را تكفير كرده است در حالى كه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] بزرگترين فيلسوف مسلمان است كه هيچ كسى به مرتبه علمى او نرسيده است و در تاريخ انديشه، [[ارسطو]] را معلم اول و [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] را معلم ثانى مىشمارند. بهطور مثال [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلكان]] مىگويد كه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] بزرگترين فيلسوف مسلمان است و هيچ كسى به مقام او نرسيده و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] هم با استفاده از آثار [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] رشد كرده است <ref>همان، ص 213- 215</ref>. | ||
#نويسنده سرانجام نوشته است: انديشه اسلامى در نزد شيعه زنده و با نشاط ماند و از بين نرفت و به دست انديشمندان و فيلسوفانى چون [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير الدين طوسى]]، و [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]، و على بن ميثم بحرانى، و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين شيرازى]] و. .. ادامه يافت. [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] در تاريخش مىگويد: بعد از حمله مغول و تصرف بغداد، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير الدين طوسى]] رصدخانه ساخت و دارالحكمهاى تأسيس كرد تا فيلسوفان در آن مشغول پژوهش شوند و براى هر كدام روزى سه درهم مقرر كرد و دارالطب براى پزشكان بنا كرد و براى هر طبيب در هر روز دو درهم قرار داد و همچنين دارالحديث ايجاد كرد و براى هر محدّث در هر روز نصف درهم مقرر ساخت. و به اين ترتيب اشتغال به علوم فلسفى رواج يافت <ref>همان، ص 233- 234</ref>. | #نويسنده سرانجام نوشته است: انديشه اسلامى در نزد شيعه زنده و با نشاط ماند و از بين نرفت و به دست انديشمندان و فيلسوفانى چون [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير الدين طوسى]]، و [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]]، و على بن ميثم بحرانى، و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهين شيرازى]] و... ادامه يافت. [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن كثير]] در تاريخش مىگويد: بعد از حمله مغول و تصرف بغداد، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصير الدين طوسى]] رصدخانه ساخت و دارالحكمهاى تأسيس كرد تا فيلسوفان در آن مشغول پژوهش شوند و براى هر كدام روزى سه درهم مقرر كرد و دارالطب براى پزشكان بنا كرد و براى هر طبيب در هر روز دو درهم قرار داد و همچنين دارالحديث ايجاد كرد و براى هر محدّث در هر روز نصف درهم مقرر ساخت. و به اين ترتيب اشتغال به علوم فلسفى رواج يافت <ref>همان، ص 233- 234</ref>. | ||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش