مبانی تشیع در منابع تسنن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' .' به '.'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' .' به '.')
خط ۶۱: خط ۶۱:
#همچنين نويسنده تأكيد كرده است كه فرضيه‌اى كه انگيزه نگارش اين كتاب شد، اين موارد است، اول: اختلاف كنونى ميان مذاهب اسلامى، به‌ويژه آنچه را كه در قرون گذشته مى‌بينيم، در صدر اسلام وجود نداشته است؛ چه اينكه آنچه شيعه از مكتب اهل بيت فرا گرفته، به نحوى در منابع تاريخى و روايى اهل تسنن وجود دارد. دوم: آنان‌كه در پى مسند و مقام بوده‌اند و داعيه‌ى حكومت و سلطنت را در سر مى‌پرورانده‌اند، براى ماندن خود، بر ايجاد فتنه‌ى تفرقه، ميان گروه‌هاى اسلامى تأكيد داشته‌اند. سوم: در سده‌هاى اخير نيز، تفرقه زاييده افكار افراطيونى بوده كه آگاهانه و يا ناآگاهانه ابزار دست دشمنان اسلام شده‌اند. وى سپس ابراز اميدوارى مى‌كند كه اثبات اين سه فرض بتواند راهگشاى توجه عقلانى به مبانى دينى شود و باورهاى عاقلانه را جايگزين افراطگرايى ناروا نمايد <ref>همان، ص 13</ref>.
#همچنين نويسنده تأكيد كرده است كه فرضيه‌اى كه انگيزه نگارش اين كتاب شد، اين موارد است، اول: اختلاف كنونى ميان مذاهب اسلامى، به‌ويژه آنچه را كه در قرون گذشته مى‌بينيم، در صدر اسلام وجود نداشته است؛ چه اينكه آنچه شيعه از مكتب اهل بيت فرا گرفته، به نحوى در منابع تاريخى و روايى اهل تسنن وجود دارد. دوم: آنان‌كه در پى مسند و مقام بوده‌اند و داعيه‌ى حكومت و سلطنت را در سر مى‌پرورانده‌اند، براى ماندن خود، بر ايجاد فتنه‌ى تفرقه، ميان گروه‌هاى اسلامى تأكيد داشته‌اند. سوم: در سده‌هاى اخير نيز، تفرقه زاييده افكار افراطيونى بوده كه آگاهانه و يا ناآگاهانه ابزار دست دشمنان اسلام شده‌اند. وى سپس ابراز اميدوارى مى‌كند كه اثبات اين سه فرض بتواند راهگشاى توجه عقلانى به مبانى دينى شود و باورهاى عاقلانه را جايگزين افراطگرايى ناروا نمايد <ref>همان، ص 13</ref>.
#نويسنده تأكيد كرده كه از وظايف مؤمن، ابراز كينه خود به منكران و معاندان اسلام است كه در برابر اسلام و مسلمانان براى مبارزه صف كشيده‌اند. بر همين اساس تبرّى، از فروع دين شمرده شده و همنشينى و كمك به دشمنان دين، مردود شمرده شده است؛ *''' «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّى وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ» ''' «دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد». اهميت اين امر از آن‌روست كه صفوف مسلمانان و دشمنان‌شان متمايز شود و دين، از درون مورد تعدى دشمنان قرار نگيرد. <ref>متن كتاب، ص 172</ref>. همچنين او افزوده است: لعن كه ابراز تنفر از شخص به خاطر كردار اوست، به گواهى اسناد مطرح شده در منابع اهل سنت جايز است. با اين وصف، تكفير كسى كه لعن مى‌كند، مشروع نيست <ref>همان، ص 180</ref>.
#نويسنده تأكيد كرده كه از وظايف مؤمن، ابراز كينه خود به منكران و معاندان اسلام است كه در برابر اسلام و مسلمانان براى مبارزه صف كشيده‌اند. بر همين اساس تبرّى، از فروع دين شمرده شده و همنشينى و كمك به دشمنان دين، مردود شمرده شده است؛ *''' «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّى وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِياءَ» ''' «دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد». اهميت اين امر از آن‌روست كه صفوف مسلمانان و دشمنان‌شان متمايز شود و دين، از درون مورد تعدى دشمنان قرار نگيرد. <ref>متن كتاب، ص 172</ref>. همچنين او افزوده است: لعن كه ابراز تنفر از شخص به خاطر كردار اوست، به گواهى اسناد مطرح شده در منابع اهل سنت جايز است. با اين وصف، تكفير كسى كه لعن مى‌كند، مشروع نيست <ref>همان، ص 180</ref>.
#نويسنده در مورد دو معناى اصطلاحى براى بدا نوشته است: معناى اول بدا يعنى ايجاد چيزى از سوى كسى كه پيش‌تر وجود نداشته و او از پيش به آن آگاه نبوده است؛ حال يا با تغيير شرايط به آن رسيده و يا معتقد به چيزى بوده و گذشت زمان وى را به نتيجه‌اى ديگر رسانده است. لازمه چنين نوعى از بدا، نسبت جهل به مقام كبريايى بارى تعالى است؛ و اين محال است و خداى سبحان برىء از اوصاف ناپسند است. ولى معناى دوم بدا و در واقع بداى مصطلح نزد شيعه، اين است كه بگوييم گاهى خواست خداوند به چيزى تعلق مى‌گيرد و آن خواست، مطلق است و بدون ترديد تحقق مى‌يابد؛ ولى گاهى خواست خداوند مطلق نيست و بسته به فراهم شدن ابزار و زمينه‌ها است؛ به عنوان مثال: مقدّر گشته كسى پنجاه سال عمر كند، چون مقتضاى حال او به صورتى است كه صدقه نمى‌دهد، با خويشان رابطه ندارد، امر به معروف نمى‌كند و ...، زيرا هركدام از اينها بر عمر مى‌افزايد، حال اگر كار نيكى انجام داد، خواست خدا تغيير مى‌كند. به عبارت ديگر، با تغيير شرط، مشروط نيز تغيير مى‌نمايد و البته خدا به حال او آگاه است <ref>همان، ص 214- 215</ref>.
#نويسنده در مورد دو معناى اصطلاحى براى بدا نوشته است: معناى اول بدا يعنى ايجاد چيزى از سوى كسى كه پيش‌تر وجود نداشته و او از پيش به آن آگاه نبوده است؛ حال يا با تغيير شرايط به آن رسيده و يا معتقد به چيزى بوده و گذشت زمان وى را به نتيجه‌اى ديگر رسانده است. لازمه چنين نوعى از بدا، نسبت جهل به مقام كبريايى بارى تعالى است؛ و اين محال است و خداى سبحان برىء از اوصاف ناپسند است. ولى معناى دوم بدا و در واقع بداى مصطلح نزد شيعه، اين است كه بگوييم گاهى خواست خداوند به چيزى تعلق مى‌گيرد و آن خواست، مطلق است و بدون ترديد تحقق مى‌يابد؛ ولى گاهى خواست خداوند مطلق نيست و بسته به فراهم شدن ابزار و زمينه‌ها است؛ به عنوان مثال: مقدّر گشته كسى پنجاه سال عمر كند، چون مقتضاى حال او به صورتى است كه صدقه نمى‌دهد، با خويشان رابطه ندارد، امر به معروف نمى‌كند و...، زيرا هركدام از اينها بر عمر مى‌افزايد، حال اگر كار نيكى انجام داد، خواست خدا تغيير مى‌كند. به عبارت ديگر، با تغيير شرط، مشروط نيز تغيير مى‌نمايد و البته خدا به حال او آگاه است <ref>همان، ص 214- 215</ref>.
#درباره‌ى زيارت قبر از سوى زنان، نويسنده تأكيد كرده كه نه تنها منعى نيست، بلكه مستنداتى در منابع اهل سنت، به صراحت و يا تلويحاً آن را جايز مى‌شمارند، مانند اينكه: عايشه از پيامبر نقل نموده است كه پيامبر به من دستور داد به بقيع بروم و براى مردگان درخواست آمرزش كنم، گفتم چه بگويم؟ پيامبر فرمود بگو: السلام على أهل الديار من المؤمنين و المسلمين، يرحم اللّه المستقدمين منّا و المستأخرين و إنّا ان شاء اللّه بكم لاحقون <ref>همان، ص 287</ref>.
#درباره‌ى زيارت قبر از سوى زنان، نويسنده تأكيد كرده كه نه تنها منعى نيست، بلكه مستنداتى در منابع اهل سنت، به صراحت و يا تلويحاً آن را جايز مى‌شمارند، مانند اينكه: عايشه از پيامبر نقل نموده است كه پيامبر به من دستور داد به بقيع بروم و براى مردگان درخواست آمرزش كنم، گفتم چه بگويم؟ پيامبر فرمود بگو: السلام على أهل الديار من المؤمنين و المسلمين، يرحم اللّه المستقدمين منّا و المستأخرين و إنّا ان شاء اللّه بكم لاحقون <ref>همان، ص 287</ref>.
#سرانجام نويسنده چنين نتيجه گرفته است كه: اختلاف فكرى و عملى تشيع و تسنن، بخشى به اصول و مبانى فكرى برمى‌گردد. شيعه معتقد است مبانى فكرى تشيع از قرآن و سنت استخراج شده است و اين در حالى است كه برخى مبانى فكرى تسنن از رويدادهاى پس از ارتحال پيامبر ناشى شده است. بخشى از اختلافات نيز اختلاف‌نظر در مسائل فقهى است. بى‌ترديد اين اختلافات، هرچند مبنايى و اجتهادى است، ولى نبايد از نظر دور داشت كه اولا: در حوزه‌ى اسلام صورت گرفته و با وجوه اشتراك قابل قياس نيست. ثانياً: اختلاف فتوا ميان فقهاى مشهور و غيرمشهور اهل سنت نيز، بسيار زياد است و اگر كسى ادعا كند مجموعه‌ى اختلاف فقهى شيعه و سنت، كمتر از اختلافات فقهى فقهاى مشهور و غيرمشهور اهل سنت است، ادعايى بيهوده نكرده است. ثالثاً: چنانكه در اين مجموعه ديده شد، هيچ مورد اختلافى ميان شيعه و سنت را نمى‌توان يافت كه نظر شيعه جايى در منابع اهل سنت نداشته باشد؛ به‌طورى كه بيان اين مطلب، گزاف نيست كه شيعه مى‌تواند اصول و فروع خود را از منابع اهل سنت استخراج كند <ref>همان، ص 431- 432</ref>.
#سرانجام نويسنده چنين نتيجه گرفته است كه: اختلاف فكرى و عملى تشيع و تسنن، بخشى به اصول و مبانى فكرى برمى‌گردد. شيعه معتقد است مبانى فكرى تشيع از قرآن و سنت استخراج شده است و اين در حالى است كه برخى مبانى فكرى تسنن از رويدادهاى پس از ارتحال پيامبر ناشى شده است. بخشى از اختلافات نيز اختلاف‌نظر در مسائل فقهى است. بى‌ترديد اين اختلافات، هرچند مبنايى و اجتهادى است، ولى نبايد از نظر دور داشت كه اولا: در حوزه‌ى اسلام صورت گرفته و با وجوه اشتراك قابل قياس نيست. ثانياً: اختلاف فتوا ميان فقهاى مشهور و غيرمشهور اهل سنت نيز، بسيار زياد است و اگر كسى ادعا كند مجموعه‌ى اختلاف فقهى شيعه و سنت، كمتر از اختلافات فقهى فقهاى مشهور و غيرمشهور اهل سنت است، ادعايى بيهوده نكرده است. ثالثاً: چنانكه در اين مجموعه ديده شد، هيچ مورد اختلافى ميان شيعه و سنت را نمى‌توان يافت كه نظر شيعه جايى در منابع اهل سنت نداشته باشد؛ به‌طورى كه بيان اين مطلب، گزاف نيست كه شيعه مى‌تواند اصول و فروع خود را از منابع اهل سنت استخراج كند <ref>همان، ص 431- 432</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش