مبادی و اصطلاحات اصول فقه: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵۳: خط ۵۳:
در مقدمه، به بيان اهميت علم اصول فقه پرداخته شده و به اين نكته اشاره شده است كه اين علم، يكى از دانش‌هايى است كه از نظر موضوع كه عبارت است از ادله اربعه و احكام مستنبط از آن‌ها، از ارزشمندترين دانش‌ها بشمار مى‌رود؛ زيرا اين دانش، يكى از علوم ابزارى است كه هيچ حقوق‌دان و قانون‌گذارى از آن بى‌نياز نيست<ref>مقدمه، ص7</ref>.
در مقدمه، به بيان اهميت علم اصول فقه پرداخته شده و به اين نكته اشاره شده است كه اين علم، يكى از دانش‌هايى است كه از نظر موضوع كه عبارت است از ادله اربعه و احكام مستنبط از آن‌ها، از ارزشمندترين دانش‌ها بشمار مى‌رود؛ زيرا اين دانش، يكى از علوم ابزارى است كه هيچ حقوق‌دان و قانون‌گذارى از آن بى‌نياز نيست<ref>مقدمه، ص7</ref>.


نويسنده پيش از پرداختن به تعريف اصطلاحات اصول فقه، با توجه به اينكه بدون آشنايى با سير تحولات و تطوراتى كه اين دانش در مسير زمان به خود ديده، نمى‌توان بررسى كاملى از واژه‌ها و اصطلاحات آن داشت، به مرورى بر تاريخ اين علم داشته و در اين راستا، عوامل ظهور آن، نياز به تدوين و تأليف، اهميت و فايده آن در استنباط و قانون‌گذارى و فهم حقايق شرعى و روش‌هاى مختلف و مدارك اصولى را به‌اختصار، بيان كرده است <ref>ر.ك: متن كتاب، ص9/ref>.
نويسنده پيش از پرداختن به تعريف اصطلاحات اصول فقه، با توجه به اينكه بدون آشنايى با سير تحولات و تطوراتى كه اين دانش در مسير زمان به خود ديده، نمى‌توان بررسى كاملى از واژه‌ها و اصطلاحات آن داشت، به مرورى بر تاريخ اين علم داشته و در اين راستا، عوامل ظهور آن، نياز به تدوين و تأليف، اهميت و فايده آن در استنباط و قانون‌گذارى و فهم حقايق شرعى و روش‌هاى مختلف و مدارك اصولى را به‌اختصار، بيان كرده است <ref>ر.ك: متن كتاب، ص9</ref>.
 
نويسنده بر اين باور است كه قواعد اصول فقه، مانند يك دانش مستقل، از اواخر سده دوم هجرى رايج شده‌اند؛ زيرا كتاب و سنت كه منابع اصلى تشريع و قانون‌گذارى بشمار مى‌آمدند، به زبان عربى بودند و مجتهدان صحابه، با قواعد، اسلوب و الفاظ آن، آشنايى كامل داشتند. افزون بر آن، افتخار همنشينى و شاگردى حضرت، آنان را در فهم اسرار شريعت و قوه اجتهاد و شناخت احكام، تسلط خاصى بخشيده بود. بنابراين با ذوق سليم و شناخت اسلوب‌هاى بلاغى و تلمذ در محضر پيامبر(ص) و دانش‌آموختگى در مكتب وحى، به استنباط صحيح راه مى‌يافتند <ref>ر.ك: همان، ص10</ref>.


نويسنده بر اين باور است كه قواعد اصول فقه، مانند يك دانش مستقل، از اواخر سده دوم هجرى رايج شده‌اند؛ زيرا كتاب و سنت كه منابع اصلى تشريع و قانون‌گذارى بشمار مى‌آمدند، به زبان عربى بودند و مجتهدان صحابه، با قواعد، اسلوب و الفاظ آن، آشنايى كامل داشتند. افزون بر آن، افتخار همنشينى و شاگردى حضرت، آنان را در فهم اسرار شريعت و قوه اجتهاد و شناخت احكام، تسلط خاصى بخشيده بود. بنابراين با ذوق سليم و شناخت اسلوب‌هاى بلاغى و تلمذ در محضر پيامبر(ص) و دانش‌آموختگى در مكتب وحى، به استنباط صحيح راه مى‌يافتند <ref>ر.ك: همان، ص10/ref>.


به نظر وى حكمت اجتهاد پيامبر(ص) و اجازه اجتهاد به صحابه، براى آن است كه چون شريعت اسلامى، آخرين شريعت‌ها و دين جاويدان است، قواعد و متون دينى كلى را بيان نموده و وارد تفاصيل و جزييات نشده است؛ زيرا حوادث، تجديد و متكثر مى‌شوند و هر زمانى رخدادهاى خاص خود را دارد كه براى گذشتگان، شناخته‌شده نيستند <ref>همان، ص11</ref>.
به نظر وى حكمت اجتهاد پيامبر(ص) و اجازه اجتهاد به صحابه، براى آن است كه چون شريعت اسلامى، آخرين شريعت‌ها و دين جاويدان است، قواعد و متون دينى كلى را بيان نموده و وارد تفاصيل و جزييات نشده است؛ زيرا حوادث، تجديد و متكثر مى‌شوند و هر زمانى رخدادهاى خاص خود را دارد كه براى گذشتگان، شناخته‌شده نيستند <ref>همان، ص11</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش