هستی و زمان هایدگر: راهنمای خوانش
هستی و زمان هایدگر: راهنمای خوانش تألیف ویلیام بلاتنر، مترجم علی ملکمحمدی؛ در کتاب حاضر ابتدا به زمینه و مضامین «هستی و زمان» هایدگر پرداخته شده است و در بخش اصلی کتاب خوانش متن آمده است. بخش پایانی کتاب به بررسی مواجهه و تأثیر این کتاب بر دیگر آثار فلسفی اختصاص دارد.
هستی و زمان هایدگر: راهنمای خوانش | |
---|---|
پدیدآوران | بلاتنر، ویلیام (نویسنده) ملکمحمدی، علی (مترجم) |
ناشر | شب خیز |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۴۰۲ش |
شابک | 1ـ40ـ7178ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
ساختار
کتاب از چهار فصل تشکیل شده است.
گزارش محتوا
«هستی و زمان» در سال 1927 منتشر و بهسرعت یکی از برجستهترین و بحثانگیزترین متون فلسفی قرن بیستم شد. این اثر نقطۀ تلاقی جریانهای فکری مختلف و مهمی در ابتدای قرن بیستم است، از جمله پدیدارشناسی، اگزیستاسیالیسم، مدرسیگرایی جدید و هرمنوتیک. «هستی و زمان» همچنین به تعبیر یکی از پژوهشگران «نقطۀ جدایی» فلسفۀ قارهای و فلسفۀ به اصطلاح تحلیلی است. خلاصه اینکه «هستی و زمان» نقطۀ کانونی بسیاری از جذابترین و پیوستهترین مباحث فلسفی قرن اخیر است.
سفر مارتین هایدگر در طریق «هستی و زمان» سفری عجیب است. این کتاب او نوعی پدیدارشناسی زندگی هرروزۀ انسان و کاوشی دربارۀ دگرگونیهای خود است؛ دگرگونیهایی که ممکن است در رویارویی با شدیدترین چالشهای اگزیستانسیالیستی که با آنها مواجه میشویم، رخ دهند. با این حال بخش موجود از «هستی و زمان» گام نخست در مسیر نوعی هستیشناسی فراگیر است: بررسی والامرتبهترین پرسش فلسفی، یعنی «پرسش از هستی».
آنچه امروزه از کتاب «هستی و زمان» شناخته میشود، دارای دو بخش است: بخش اول به پدیدارشناسی زندگی هرروزه اختصاص دارد و بخش دوم کاوشی است دربارۀ مضامین اگزیستانسیال. هستۀ اصلی بخش اول «هستی و زمان» این است که سنت فلسفی با تحمیل طرحوارۀ سوژه ـ ابژه بر تجربۀ انسانی، تجربۀ انسانی را نادرست فهمیده است. بنا به تلقی سنتی، انسان منفرد حیوان ناطق است؛ یعنی حیوانی دارای قوای شناختی، بهویژه قوۀ بازنماییکردن جهان پیرامونش. البته رابطۀ بین قوای شناختی ذهن و جایگاه فیزیکی ذهن در مغز موضوع بغرنجی است؛ اما موضع ما دربارۀ این مسئله هرچه که باشد، در این باب اجماع وجود دارد که انسانها شخصاند و اشخاص محور تجربۀ سوبژکتیوند.
پس از اختصاص فصول یک تا پنج بخش نخست به پدیدارشناسی مأنوسبودگی، هایدگر به بعضی از استلزامات فلسفی توصیفش میپردازد؛ استلزاماتی که عمدتاً طبیعتی سلبی دارند: او استدلال میکند که شکاکیت معرفتشناختی، پرسشها پیرامون ایدئالیسم و رئالیسم و نظریۀ سنتی مطابقت دربارۀ صدق، همگی فاقد توجیه هستند؛ چراکه همگی بر مدل سوژه ـ ابژه دربارۀ تجربه مبتنیاند. پس از اتمام کار این پدیدارشناسی زندگی هرروزه، هایدگر به جنبۀ «اگزیستانسیالیستی» اندیشهای میپردازد.
هایدگر پس از آنکه در پدیدارشناسیاش دربارۀ هرروزگی بازنگری میکند تا وضعیت کرانگین اگزیستانس و امکان خود ـ دارندگی را همساز کند، به مضامین انتزاعیتری میپردازد؛ از جمله زمان و آنچه او «زمانمندی هستی» مینامد. این مرحله از پژوهش هایدگر در «هستی و زمان»، مضامین هستیشناسانۀ آغازین او را بسط و توسعه میدهد. هایدگر «هستی و زمان» را با مقدمهای دربارۀ مسئلۀ هستی آغاز میکند. هدف نهایی او در طول این مرحلۀ نخستین تفکرش، بسط و توسعۀ نوعی هستیشناسی فراگیر بود، یعنی ارائۀ توصیفی از معنای هستی و انجام این کار با تحلیل فهمیدن پدیدارشناسانۀ هستی.
در کتاب حاضر ابتدا به زمینه و مضامین «هستی و زمان» هایدگر پرداخته شده است و در بخش اصلی کتاب خوانش متن آمده است. بخش پایانی کتاب به بررسی مواجهه و تأثیر این کتاب بر دیگر آثار فلسفی اختصاص دارد.[۱]
پانويس