نهضت امام خمینی (دفتر سوم)
نهضت امام خمینی (دفتر سوم) تألیف سید حمید روحانی(متولد 1330ش)، مجموعهای است که به تحلیل وقایع تاریخی در دوران حیات امام خمینی و فعالیتهای علمی و اجتماعی میپردازد.
نهضت امام خمینی (دفتر سوم) | |
---|---|
پدیدآوران | روحانی، حمید (نویسنده) |
ناشر | مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س): مؤسسه چاپ و نشر عروج |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1382 |
موضوع | خمینی، روحالله، رهبرانقلاب و بنیانگذارجمهوری اسلامی ایران، ۱۲۷۹ -۱۳۶۸ – سرگذشتنامه ایران--تاریخ--پهلوی، 1357-1304--جنبشهای اسلامی |
کد کنگره | ۱۵۵۳DSR/ر۸۷ن۹ ۱ |
در جلد سوم این کتاب در ابتدا به نهضت امام و روشنفکران میپردازد. در این فصل ریشههای فراماسونری در ایران را شرح میدهد. در ادامه ریشه اندیشه اسلام منهای روحانیت را مورد بررسی قرار میدهد. در این فصل به تأثیر فراماسونری، انجمن حجتیه و نهضت آزادی در تز اسلام منهای روحانیت میپردازد. علاوه بر این خواننده را با شخصیت دکتر شریعتی و آراء و افکار ایشان آشنا میکند.
سپس فعالیتهای قهرآمیز و واکنش امام در برابر آنها را بیان میکند. در این فصل به تشریح هویت چریکهای فدایی خلق و عوامل شکست آنها میپردازد. به علاوه بر فعالیتهای سازمان مجاهدین خلق و تأثیر آن بر نهضت و موضع امام در برابر آنها را مورد بررسی قرار میدهد و به دنبال آن به رسالت امام در سطح جهانی در واکنش به رژیم بعث عراق و اشغالگران فلسطین میپردازد. انتهای کتاب نیز به توطئه اسلام زدایی توسط رژیم و عمال او در قالب جشنهای شاهنشاهی و دیگر دسیسهها اختصاص مییابد.
در سدههای 16 و 17 غرب برای خدشه وارد کردن بر باورهای اسلامی تودهها و کنار زدن پیشوایان دینی بخشی از جوانان را به نام محصل،تاجر یا دیپلمات به غرب کشاندند. شست وشوی مغزی دادند و به نام روشنفکر تحویل جامعه دادند.
از نخستین افراد فتحعلی آخوندف و میرزا آقاخان کرمانی بودند. همزمان با کوشش این دو فرد در جوسازی علیه اسلام روشنفکر دیگری به نام میرزا ملکم خان با راه انداختن فراماسونری در ایران به اسلام ستیزی برخاست. با پدید آمدن فراماسونری علماء و روحانیون بر ضد آن به پا خاستند و دست به افشاگری زدند.
نقش ماسونها در ایجاد انحراف در نهضت مشروطه مؤثر بود، لذا به هر طریقی بود مانع افشاگریهای شیخ فضل الله نوری شدند و نگذاشتند کلام شیخ فضل الله به تودهها برسد.
انگیزه ماسونها از نشاندن رضاخان به تخت شاهی، ورود استعمارگران به کشور و یورش به مراکز اسلامی بود، چه اینکه در زمان رضاخان،آیتالله مدرس در مجلس مورد اهانت توسط یکی از ماسونها قرار گرفت.
یکی از گروههای روشنفکر که هم زمان با نهضت امام به فعالیت ضد این نهضت می پرداختند، نویسندگان غرب زده بودند. آنها با مقالهها، کتاب و دیگر نوشتافزارهای خود سعی در منصرف ساختن تودههای مردم برای همراهی با نهضت امام میپرداختند.
از سوی دیگر سازمانهای سیاسی- روشنفکری که خود را مخالف رژیم شاه وانمود میکردند، با آغاز نهضت به یاری نهضت برنخواستند و با پدید آوردن حرکتی موازی میخواستند رهبری نهضت را از دست عالمان اسلامی بیرون آورده آن را به بیراهه کشانند. از جمله این سازمانها جبهه ملی و نهضت آزادی بودند.
اندیشه اسلام منهای روحانیت
در پی رخنه غرب در بلاد اسلامی و کوشش آنها برای اسلام زدایی و کنار زدن علما از صحنه سیاسی، تز اسلام منهای روحانیت مطرح شد و با تشکیل فراماسونری در ایران این سازمان درصدد پیاده کردن این تز برآمد.
روشنفکران ماسونی از دورههای گذشته انجمنهایی را برای رخنه در مراکز دینی، پدید آوردن کژراهه در دین اسلام و تک بعدی کردن آن تشکیل داده بودند. یکی از این انجمنها، انجمن مهدویه بود و مهمترین مأموریت آن دور داشتن مسلمانان از فعالیت اجتماعی و جا انداختن تز استعماری جدایی دین از سیاست بود که بعد از شهریور 20 به انجمن تبلیغات اسلامی تغییر نام داد و در مراحل بعدی به نام انجمن حجتیه شناخته شد. ولی همواره نقشه استعماری جدایی دین از سیاست را دنبال میکرد. برخی از اعضای این جمعیت از منابع ساواک بودند.بیگانگی انجمن از جامعه روحانیت ریشهای و از دید خود آنها یقینی بود اما برای آنکه نسل جوان را به سوی انجمن جذب نمایند به ظاهر خود را پشتیبان عالمان اسلامی و مقامات روحانی مینمایاندند.
گروهی از اعضای جبهه ملی که رنگ مذهبی داشتند از آنان جدا شده به تأسیس نهضت آزادی دست زدند و با طرح اسلام یک بعدی (اسلامی که در سیاست خلاصه میشود) به صحنه آمدند و تشکیل این بنیاد با سیاستهای آمریکا دمساز بود، چون آمریکا از طریق این گروه میتوانست تودههای باورمند مسلمان را به سوی اسلام یک بعدی(اسلام آمریکایی) بکشاند و پایگاهی برای این گروه در میان مذهبیها پدید آورند، به گونهای که اگر نهضتی از سوی علماء و روحانیون آغاز شد، دنبالهرو سیاست آن گروه قرار بگیرد.
یکی از دستاوردهای نهضت امام نزدیک کردن دانشجو و روحانی به یکدیگر بود. رژیم شاه و آمریکا درصدد ایجاد شکاف بین این دو گروه برآمد. در راستای این هدف با مطالعه در دیدگاه دکتر علی شریعتی تصمیم گرفت او را چهره کند. از این رو شریعتی در سال 1348 در برههای سرنوشت ساز به صحنه آمد و از آغاز به ستیز با عالمان اسلامی و پیشوایان روحانی برخاست. او در پی آمدن به صحنه اهدافی را دنبال میکرد، از جمله پیاده کردن تز اسلام منهای روحانیت، پدید آوردن پروتستان تیزم اسلامی)از اهداف اصلی ماسونها(، یک بعدی نشان دادن اسلام، مبارزه با تقلید از فقها، واداشتن نسل جوان به رویارویی با علماء و….
سرانجام امام در پاسخ به نامه دکتر یزدی (از اعضای نهضت آزادی) نسل جوان تحصیل کرده را به پیروی از اسلام اصیل و اتحاد فراخواند و از بیراهه پویی، کژاندیشی و کشمکشهای درونی برحذر داشت. یزدی وقتی دید، در اعلامیه امام هیچ اثری از پشتیبانی ایشان از شریعتی نیست، به امام پیشنهاد کرد که ایشان نام شریعتی را با پیشوند شهید یا مرحوم در نامه بیاورد، اما امام نپذیرفت لذا یزدی از پخش اعلامیه خودداری ورزید.
خیزشهای قهرآمیز
پس از قیام 15 خرداد 42 گروههای مسلمانی چون هیأت مؤتلفه اسلامی و سپس حزب ملل اسلامی شروع به خیزشهای قهرآمیز کردند.از شگردهای استعمار انگلیس و نیز شوروی در سده پیشین این بود مهرههای خود را با ماسک آزادیخواهی به رخنه در جنبشهای اسلامی وا میداشتند و به دست آنها گروههایی را میساختند و شماری از مردم تشنه مبارزه را به دنبال آنان راه میانداختند و به نام دموکراسی، آزادیخواهی، سوسیالیسم یا ناسیونالیسم به بیراهه میکشاندند. بدینگونه جنبشهای اسلامی را با شکست رو به رو میساختند و بزرگترین آسیبها را بر کشورهای اسلامی و ملتهای اسلامی وارد میکردند. در پی اوج اندیشه مبارزه قهرآمیز اسلامی توسط گروههایی چون مؤتلفه، شماری از مارکسیستها و لیبرالیستها به مبارزه قهرآمیز روی آوردند که از مهمترین آنها گروه سیاهکل، چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق بود که مهمترین آنها سازمان مجاهدین خلق بود. یکی از شگردهای روشنفکران و ماسونها در سده پیش این بود که با چهرهای به ظاهر اسلامی به صحنه آمده و در برابر نهضتهای اسلامی به کارشکنی بپردازند و منافقانه شعارهای انقلابی سر دهند و به نام دین،به رهبران روحانی از پشت خنجر بزنند. از این رو به تشکیل سازمانی نظامی به نام مجاهد دست زدند. نام سازمانی گروه در دورانی سازمان آزادیبخش ایران خوانده میشد و سپس سازمان مجاهدین خلق نام گرفت و سرانجام ملت ایران با پی بردن به ماهیت این گروه نام سازمان منافقین را برای آنان برگزید.
از ویژگیهای این گروه گرایش به مارکسیسم، غربزدگی، دوری گزینی از اسلام شناسان راستین، اندیشه التقاطی (در هم آمیختن جهانبینی اسلامی با ایدئولوژی مارکسیستی)، فساد اخلاقی و… بود.
امام و رسالت جهانی
امام در درازای نهضت و انقلاب اسلامی در هر برهه و به هر مناسبتی مسئولیت خود را در راه جهانی کردن مبارزه اسلامی و رویارویی ملتهای مسلمان با جهانخواران دنبال میکرد.
امام در روزهای نخستین نهضت اسلامی خویش در راه وا داشتن ملت ایران در صف مبارزه با صهیونیستها و جهانی کردن نهضت اسلامی ایران نخستین گام ها را برداشت. ایشان در پیامی به مناسبت جنگ اعراب و اسرائیل در سال 46 این طور میفرمایند: «بر دول اسلامی قلع و قمع آن (اسرائیل) لازم است کمک به اسرائیل چه فروش اسلحه و مواد منفجره و چه فروش نفت حرام و مخالفت با اسلام است. رابطه با اسرائیل و عمال آن چه رابطه تجاری و چه رابطه سیاسی حرام و مخالف اسلام است و باید مسلمین از استعمال امتعه و اجناس اسرائیل خودداری کنند».
یکی از راههایی که امام در راه رسالت جهانی خویش به کار گرفتند صدور فتواهایی بود که میتوانست در راه بیداری تودههای مسلمان به کار آید، مثل استفتاء علماء بلتستان (کشمیر آزاد) در مورد ساختن مدرسه دینی بود که امام در پاسخ، مصرف زکات و نصف سهم امام را در راه بنیاد اداره مدرسه دینی شیعیان مجاز دانستند.
یکی دیگر از راههایی که امام در رسالت جهانی خویش به کار گرفت، فراخواندن مسلمانان جهان برای کمک به مسلمانان مظلوم فلسطین و لبنان بود.
توطئه اسلام زدایی
از شگردهای محمدرضا شاه در راه اسلام زدایی برپایی جشنهایی بود که در هر سال چند بار تکرار میشد. امام در گفتگوی خود با آقای حکیم در نجف به رسواییها و فسادانگیزیهای یکی از این جشنها اشاره کرد.چنین میگویند: «در تهران به عنوان 25 سال سلطنت پهلوی جشن گرفتند و به زور چهار صد هزار دلار از این مردم فقیر برای مصارف جشن گرفتند.800 دختر و 800 پسر را به عنوان دعا در محلی به جان هم انداختند به عنوان دعا چه کردهاند از گفتنش خجلم….
دیگر از این جشنها، جشن 25 سال سلطنت پهلوی بود. از کارگردانهای نخستین و زیر پرده برگزاری جشن بیست و پنجمین سال شاهنشاهی صهیونیستها و اشغالگران فلسطین بودند و اصولا اندیشه برپایی چنین جشنی از سوی آنان پیشنهاد شد. آنان سالیان درازًی پیش از برپایی این مراسم در ایران در اندیشه بزرگداشت کوروش و برگزاری یادبودی برای او بودند. هدف آنان از زنده کردن یاد کوروش رویارویی با اسلام بود.
از دیگر توطئههای رژیم شاه در اسلامزدایی به کارگیری جریانهای موازی بود. از این رو کارشناسان رژیم شاه طرحی را برای دولتی کردن جامعه روحانیت تنظیم کردند. رژیم شاه برای پیاده کردن این طرح،طرح مرکزی به نام دانشگاه اسلامی را در دست مطالعه و بررسی قرار داد. امام در پی آزادی از زندان در یکی از سخنرانیهای خود در 20 اردیبهشت 43 فرمود: …«این دانشگاه اسلامی که میخواهند درست کنند نه اینکه خیال کنید با اسلام آشتی کردهاند، نه بلکه قضیه قرآنی است که، در مقابل امیرالمؤمنین سر نیزه کردند».
رژیم شاه با شکست در پدید آوردن دانشگاه اسلامی به سبب موضع سرسختانه امام بر آن شد که در شیوههای دیگری توطئه اسلام زدایی را پی بگیرد. دارالتبلیغ که از سوی سید کاظم شریعتمداری بنیاد شد زمینه دیگری برای رژیم شاه برای بدست آوردن پایگاهی در مرکز روحانیت فراهم آورد. همزمان با دارالتبلیغ مرکز دیگری از سوی ساواک به نام دارالترویج توسط محسن اشراقی (روحانی نمای وابسته) شکل گرفت.
موضع امام در برابر تأسیس این دو مرکز در پیام ایشان آشکار گشت: … مردم موظف هستند جوانان غیور ما در ایران موظف هستند که نگذارند این نوع آخوندهای معمم در جمع ظاهر شوند، لازم نیست آنها را خیلی کتک بزنند لکن عمامهشان را بردارند و نگذارند با عمامه در بین مردم بیایند. این لباس شریف است نباید بر تن هر کسی باشد.[۱]
پانویس
- ↑ ر.ک: بینام، ص50-52
منابع مقاله
بینام، طوبی اندیشه (سطح یک)، سیر مطالعاتی اندیشههای حضرت امام خمینی(ره)، بنیاد تبیین اندیشههای امام خمینی(ره) در دانشگاهها