نهجالبلاغه منظوم (انصاری)
نهجالبلاغه منظوم، تألیف محمدعلى انصارى، به زبان فارسى شرح کتاب شريف نهجالبلاغه اميرالمؤمنين على(ع) مىباشد.
نهجالبلاغه منظوم (انصاری) | |
---|---|
پدیدآوران | علی بن ابیطالب(ع)، امام اول (نویسنده)
شریف الرضی، محمد بن حسین (گردآورنده) انصاری، محمدعلی (قمی) (مترجم و شارح) |
عنوانهای دیگر | نهجالبلاغه. فارسی |
ناشر | محمد علي انصاری |
مکان نشر | تهران - ایران |
چاپ | 1 |
موضوع | شعر فارسی - قرن 14
شعر مذهبی - قرن 14 علی بن ابیطالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. نهجالبلاغه - شعر |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 10 |
کد کنگره | BP 38/041 1300ب |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
کتاب در ده جلد بيان شده است که جلد اول آن مقدمه کتاب محسوب مىشود. مؤلف در بيان مطالب کتاب، بعد از آوردن متن عربى و ترجمه آن به نظم مطالب هر بخش را ذکر کرده است.
گزارش محتوا
جلد اول کتاب، شامل پيشگفتار مؤلف که خود داراى مباحث «خطاب به حضرت اميرالمؤمنين عليهالسّلام»، «وصف نهجالبلاغه» و «(سيّد شريف (ابوالحسن رضىّ) اعلىاللّهمقامهالشّريف)» مىباشد.
مقدمه کتاب، به وصف کتاب شريف نهجالبلاغه پرداخته و اين که چرايى تألیف اين اثر نيز از زبان مؤلف آن بيان شده است.
متن شرح بر اساس کتاب نهجالبلاغه مىباشد که با مقدمه سيد رضى شروع مىشود و در ادامه به خطبههاى کتاب نهجالبلاغه در اين جلد پرداخته شده است.
جلد دوم کتاب تا خطبه صد و چهار نهجالبلاغه را پوشش مىدهد. شيوه بيان مطالب کتاب؛ همانند: «و قال عليهالسّلام فى الخوارج: لا تقتلوا الخوارج بعدى فليس من طلب الحقّ فاخطأه، کمن طلب الباطل فادرکه؛ يعنى معاويه و اصحابه.
ترجمه
و نيز حضرت عليهالسّلام اين سخن را درباره خوارج فرمايد: پس از من خوارج را نکشيد، زيرا آن که طالب حق است و خطا مىکند، مانند کسى که طالب باطل است و آن را در مىيابد، نيست. سيّد رضى عليهالرّحمه گويد: مقصود حضرت از طالب باطل معاويه و ياران او هستند (که بدون حقّ خلافت را براى خود مىخواستند، به خلاف خوارج که مطيع و فرمان بردار خليفه وقت بودند، منتهى باشتباه افتاده بودند). نظم
چو بگذشتم از اين دار فنا من | خوارج را نگيرد كس سر از تن | |
چرا زيرا نباشد طالب حقّ | كه اندر اشتباهى گشت ملحق | |
براى جستن حق دست و پا كرد | ولى در راه تشخيصش خطا كرد | |
چو آن شخصى كه از حق كنده او دل | شدهاندر پى ادراك باطل | |
معاويّه است كشتن را سزاوار | كه دل از حق بگردانيد يك بار | |
اساس ملك و دين را او بهم زد | به راه باطل او آسان قدم زد |
تا جلد ششم کتاب شرح خطبههاى نهجالبلاغه است.
جلد هفتم و هشتم در شرح نامههاى نهجالبلاغه مىباشد؛ همانند: «و من کتاب لّه عليهالسّلام (إلى جرير ابن عبداللَّه البجلّى لمّا أرسله إلى معاويه:)
أمّا بعد، فإذا أتاک کتابى فاحمل معاويه على الفصل، و خذه بالأمر الجزم، ثمّ خيّره بين حرب مجليه، أو سلم مخزيه، فإن اختار الحرب فانبذ إليه، و إن اختار السّلم فخذ بيعته، و السّلام
ترجمه
از نامههاى آن حضرت عليهالسّلام، در آن هنگامى که جرير ابن عبداللَّه بجلّى را به سوى شام فرستاده بود، به وى نوشتند.
(در اسد الغابه است که اين جرير چهل روز پيش از وفات رسول خدا(ص) آورد، و در جنگهاى عراق در قادسيّه اثرهاى نيکو از خويش بر جاى گذاشت، و در سنه 51 يا 54 هجرى درگذشت.
او با اشعث ابن قيس حضرت أميرالمؤمنين عليهالسّلام را فراوان دشمن مىداشتند، به طورى که ابن ابىالحديد در جلد 3 صفحه 305 نقل مىکند: روزى جرير و اشعث از کوفه به صحرا مىرفتند، و هر دو به بدگويى على عليهالسّلام سرگرم بودند، در اين هنگام سوسمارى بر آنان گذشت، آنها آن سوسمار را صدا کردند، که أبا حسل دستت را بده تا به جاى على با تو بيعت کنيم، وقتى که اين خبر به حضرت رسيد فرمودند، اين دو تن در قيامت برانگيخته شوند؛ در حالى که پيشوايشان سوسمارى باشد....
نظم
يك از آنان كه خصم شاه باشد | جرير ابن عبداللَّه باشد | |
بد او با اشعث ابن قيس ياور | منافق هر دو با هم قرن و همسر | |
زشه هر گار را فكر شكستن | بدو آن بستهاش را در گسستن | |
به هنگامى بسوى كشور شام | روانش داشت شاه نيك فرجام | |
كه گردد از معاويّه خبر دار | كه چون بايست با وى كردنش كار | |
به بيند در سرش سوداى جنگ است | و يا بر بيعت از جنگش درنگ است | |
بكين و جنگ يا در صلح و بيعت | كند با وى نكو اتمام حجّت... |
جلد نهم کتاب نيز به کلمات قصار نهجالبلاغه مىپردازد.
در تدوين کتاب، مؤلف سعى داشته است که اشعار آن ساده و روان و بىتکلّف از کار بيرون آمده و در عين حال تا آن جا که در خور توش و توان بوده است، از جنبه ادبى شايان برخوردار باشد.
وضعيت کتاب
کتاب بدون پاورقى و ارجاعات مىباشد و شرح بعضى از لغات و عبارت در داخل پرانتز در مقابل آنها در متن ذکر شده است. همچنين کتاب بدون بخش فهرستها مىباشد.
پانویس