نهاية الإيجاز في دراية الإعجاز
نهاية الإيجاز في دراية الإعجاز، اثر فخرالدین محمد بن عمر رازی (متوفی 609ق)، کتابی است در علوم بلاغی که هدف از تألیف آن، اثبات اعجاز قرآن مجید از جهت فصاحت و بلاغت آن بوده است.
نهاية الإيجاز في دراية الإعجاز | |
---|---|
پدیدآوران | فخر رازی، محمد بن عمر (نويسنده) نويسنده |
عنوانهای دیگر | نهاية الإيجاز في دراية الإعجاز |
ناشر | دار صادر |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
سال نشر | 1424ق. = 2004م. |
چاپ | 1 |
موضوع | ایجاز قرآن |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP۸۳/۴/ف۳ن۹ |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
این اثر توسط دکتر نصرالله حاجی مفتی اوغلی مورد تحقیق قرار گرفته و منتشر شده است.
ساختار
کتاب در شش باب و فصول فراوانی نوشته شده و در ابتدای کتاب دو مقدمه از محقق و نویسنده آمده است.
نویسنده در آغاز کتاب، اشاره کرده که به دو کتاب «دلائل الإعجاز» و أسرار البلاغة» تألیف عبدالقاهر جرجانی (متوفی به سال 471 ق) توجه داشته و دو کتاب او را حاوی قواعد غریبه و دقائق عجیبه و وجوه عقلیه و شواهد فقهیه و لطائف ادبیه و مباحث عربیه دانسته که در کتب پیش از عبدالقاهر کمنظیر است[۱].
فخر رازی علاوه بر اینکه در نوشتن کتاب نهاية الإيجاز به دو کتاب عبدالقاهر جرجانی توجه داشته، مکرر از علی بن عیسی رمانی (متوفی 386ق) و عقاید او سخن گفته؛ همان طوری که گهگاه به آراء زمخشری (متوفی 538ق) اشاره کرده و نیز بسیاری از امثله عربی کتاب «حدائق السحر في دقائق الشعر» رشید وطواط (متوفی 573ق) را نقل کرده و مصطلحات وطواط را در کتابش نهاية الإيجاز بهکار برده است[۲].
از عنوان کتاب نهاية الإيجاز چنین برمیآید که بنای کار، علیالقاعده بر اجمال و اختصار است و خود امام فخر هم گفته است که کلام عبدالقاهر مفصل است، ولی من از اطناب ممل اجتناب میکنم، ولی درواقع چنین نیست و کتاب را از انواع و اقسام، پرکرده است و از طناب ممل اباء و امتناع نداشته است[۳].
گزارش محتوا
مقدمه محقق به شرح متونی از آثار جرجانی، زمخشری، رازی در علم معانی، بیان و اعجاز قرآن اختصاص یافته است. محقق در ادامه به نسخ خطی مورد استفاده و روشش در تحقیق اشاره کرده است[۴].
فخر رازی مقدمه کتاب خود را بر دو فصل مشتمل ساخته و فصل نخست را به سر اعجاز قرآن اختصاص داده است. ایشان در این فصل چهار عقیده مختلف در باب اعجاز قرآن را بیان کرده و هیچیک از آن عقاید را نپذیرفته است. یکی از آن عقاید، مذهب «صرفه» است[۵].
فصل دوم از مقدمه کتاب به شرف و اهمیت علم فصاحت اختصاص دارد. منظور فخر رازی از فصاحت، مجموعه سه علم معانی، بیان و بدیع است. تقسیم علوم بلاغی به سه قسم: معانی، بیان و محسنات، از ابتکارات سکاکی (متوفی 626ق) است و پیش از سکاکی، گاه اصطلاح بیان را، بر علم بلاغت اطلاق میکردند و گاه، بلاغت را بدیع میگفتند[۶].
فخر رازی پس از بحث در مقدمات و بحث از معجزه بودن قرآن که اعجاز آنهم مربوط میشود به فصاحت و بلاغت آن و بحث از اهمیت بلاغت و شرافت این علم و بحث از حقیقت بلاغت و فصاحت، از دلالت لفظی سخن گفته و معتقد است که فصاحت و بلاغت به دلالت وضعی الفاظ مرتبط نمیشود، بلکه به معنی و ترکیب و ترتیب و کیفیت خاص کلمات، بستگی دارد و در این مورد به سخن عبدالقاهر جرجانی، استناد جسته است[۷].
نویسنده در فصل دوم از باب اول، از دلالت التزامی سخن گفته و اعتقاد دارد که دلالت التزامی عقلی با دلالت وضعی کاملاً متفاوت است و دلالت التزامی است که با صور بیانی مربوط میشود و با مسائل بلاغی ارتباط پیدا میکند.
در فصل سوم همین باب، فخر رازی به ابطال شبهاتی که طرفداران لفظ ابراز داشتهاند پرداخته و در این مورد از عبدالقاهر جرجانی و کتاب «دلائل الإعجاز» او الهام گرفته و استدلال کرده و به اینکه دلالت کنایه و استعاره و مجاز دلالت عقلی معنوی است و بر همین اصول استدلالات طرفداران لفظ را مردود شناخته و به یکیک گفتههای آنان پاسخ داده است[۸].
فخر رازی باب دوم کتاب را به مزایا و محاسن لفظی که بهوسیله الفاظ حاصل میشود، اختصاص داده و در این باب یک مقدمه و سه رکن گنجانده است. در رکن دوم از مخارج حروف و ثقل اجتماع برخی از این حروف و از سبب تنافر برخی از حروف که سبب سنگینی و ثقل کلمه میشود و از چیزی که سبب ائتلاف و تجانس کلمات میشود، سخن گفته و از ائتلاف کلمات به سجع پرداخته است.
ایشان از حقیقت و مجاز سخن گفته و حقیقت را بر وزن «فعیله» دانسته و از باب فعیل به معنای مفعول[۹].
سپس درباره دو شرط مجاز، یعنی: نقل از معنای لغوی اصلی و اینکه آن نقل، باید به جهت مناسبت و علاقهای باشد، بحث کرده است و نیز مجاز را اعم از استعاره دانسته؛ زیرا در واقع در استعاره اسمی را از معنای اصلی به معنای دیگر با علاقه مشابهتی که میان آن دو هست نقل میکنیم و میدانیم که چون هر مجازی تشبیه نیست، پس میتوان گفت: هر مجازی هم استعاره نیست. ایشان، از مجاز به حذف سخن گفته و قول خدای تعالی وَ اسْأَلِ اَلْقَرْيةَ (یوسف: 82) را که در اصل «و اسأل أهل القرية...» بوده و مضاف (اهل) حذف شده و اعراب مضاف را، به مضافالیه دادهایم، از نوع مجاز به حذف، دانسته است[۱۰].
فخر رازی، در بحث از تشبیه، با قدرت منطق، به تقسیمات تشبیه پرداخته و برای تشبیه، انواع و اقسام گوناگونی، درست کرده و گفته است: مشبه و مشبهبه، یا محسوس هستند و یا معقول و یا مختلف و نیز علاقه تشبیه و وجه شبه آن، یا حقیقی است و یا اضافی و آن نیز یا در یکچیز است و یا در چند چیز و نیز تشبیه، یا میان متعددات خواهد بود و یا بین مرکبات و گاه قریب است و زمانی غریب و بعید.
اغراض تشبیه هم گاه به مشبه برمیگردد و زمانی به مشبهبه مربوط میشود و غرض از تشبیه، گاه مبالغه است و زمانی نیز اغراب است؛ هدف فقط، بیان چیز نادر دور از ذهنی است. در واقع، فخر رازی فصول و صفحات بیشماری از کتاب را به تقسیمات مختلف تشبیه اختصاص داده است.
و نیز فخر رازی اعتقاد دارد که تشبیه، مجاز نیست؛ زیرا مثلاً وقتی میگویم: «زيد كالأسد» و یا «هذا الخبر كالشمس في الشهرة» و یا مثلاً «له رأي كالسيف في المضاء»، تمام این مثالها از باب نقل کلمات، از معانی اصلی اولیهاشان نمیباشد، بنابراین مجاز نیست[۱۱].
نویسنده، اقسام استعاره را بهتفصیل، شرح داده و بابی را نیز به استعارات قرآن مجید اختصاص داده و از استعاره اسم محسوس برای محسوس که جامع هم امر محسوس است و نیز استعاره اسم محسوس برای محسوس که جامع، امر معقول است و همچنین استعاره اسم معقول برای معقول و استعاره معقول برای اسم محسوس و استعاره اسم محسوس برای معقول و نیز استعاره تخییلیه، سخن رانده است و از کنایه هم بحث کرده و افزوده است که چون در کنایه، گاه ممکن است که معنای اصلی هم موردنظر باشد، بنابراین با مجاز تفاوت دارد؛ زیرا در مجاز معنای اصلی اولیه مورد نظر نیست[۱۲].
فخر رازی فصلی را هم اختصاص داده به اینکه: کنایه ابلغ از تصریح است؛ زیرا در کنایه اثبات چیزی است با ذکر لوازم آن چیز و وجود لازم بر وجود ملزوم دلالت میکند و معلوم است که ذکر شیئی با دلیل، اوقع و اثرگذارندهتر است از بیان چیزی بدون دلیل و روی همین اصل است که گفتهاند: «الكناية أبلغ من التصريح»[۱۳].
فخر رازی، درباره شیوه ترکیب کلام و نظم و ضم کلام، معتقد است که ایراد معنای واحد به طرق مختلف و صور بیانی گوناگون به مفردات و کلمات ارتباط پیدا نمیکند، بلکه به شیوه ترکیب کلام بستگی دارد و بهطور کلی نظم در یک کلمه تحقق نمییابد، بلکه نظم در ضم کلمات و ترکیب آنهاست[۱۴].
وی در باب چهارم کتاب از حذف و اضمار و ایجاز سخن گفته و در این مورد هم از عبدالقاهر جرجانی دنبالروی کرده و همچون او از حذف مفعول سخن رانده است و به آیات قرآنی نیز استشهاد جسته است و نیز گفته است که گاهی اظهار و تصریح، مفید فخامت معنی است و بلاغت ایجاب میکند که کلمه اظهار شود و بهصورت اضمار گفته نشود؛ همچون آیه وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْنٰاهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ ﴿اسراء: 105) که اگر گفته شود: «و بالحق أنزلناه و به نزل...»، از فخامت آن، کاسته میشود و اظهار کلمه «بالحق» بلاغت بیشتری دارد و همچنین است در سوره اخلاص که میگوییم: قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ اَللّٰهُ اَلصَّمَدُ (اخلاص: 1-2) که اگر گفته شود: «قل هو الله أحد و هو الصمد...»، عظمت و فخامت و درنتیجه، بلاغت آن کمتر است[۱۵].
فخر رازی فصلی را به ایجاز اختصاص داده و گفته است که: ایجاز آن است که گوینده غرض و مقصود خود را در کمترین حروف و کوتاهترین عبارت بیان کند، بدون اینکه به معنی خللی وارد شود[۱۶].
مؤلف، باب پنجم را به مباحثی درباره «إن» و «إنما» اختصاص داده است.
باب ششم که آخرین بخش کتاب است و به قول نویسنده «خاتمة الكتاب» است، دارای چهارفصل است. در فصل نخستین از اعجاز سوره کوثر - که کوتاهترین سوره قرآنی است - بحث کرده و در آنجا متذکر شده که جارالله زمخشری در این باب رسالهای دارد.
در فصل دوم این باب فخر رازی آیات متشابهی از قرآن مجید را مورد بحث قرار داده و نظرات متکلمان را خلاصه کرده است.
و در فصل سوم همین باب فخر رازی پاسخ برخی از ملحدان و تناقضتراشان را که پنداشتهاند در آیات قرآنی تناقض هست، داده است.
فخر رازی فصل چهارم این باب را به نادرستی سخن آنان که تکرارهای قرآن را مورد بحث قرار داده و از این لحاظ بر قرآن ایراد گرفتهاند که در قرآن تکرار و تطویلهای بیفایده هست، اختصاص داده است[۱۷].
وضعیت کتاب
دکتر نصرالله حاجی مفتی اوغلی برای تحقیق کتاب از چهار نسخه خطی بهره برده که مشخصات هرکدام را در ابتدای مقدمه خویش آورده[۱۸]، سپس از روش تحقیق خویش سخن گفته است[۱۹].
ایشان تصاویری از نسخ خطی که از آنها بهره برده را نیز آورده است[۲۰].
پاورقیهای کتاب از دو بخش تشکیل شده است؛ بخش اول به بیان اختلاف نسخ اختصاص یافته و بخش دوم علاوه بر مستند کردن مطالب، به ترجمه اعلام متن نیز پرداخته است.
پانویس
- ↑ ر.ک: علوی مقدم، سید محمد، ص284
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: مقدمه محقق، ص5-16
- ↑ ر.ک: علوی مقدم، سید محمد، ص285
- ↑ ر.ک: همان، ص286
- ↑ ر.ک: همان، ص288
- ↑ ر.ک: همان، ص288-289
- ↑ ر.ک: همان، ص289-290
- ↑ ر.ک: همان، ص290
- ↑ ر.ک: همان، ص290-291
- ↑ ر.ک: همان، ص292
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان، ص292-293
- ↑ ر.ک: همان، ص293
- ↑ ر.ک: همان، ص294
- ↑ ر.ک: همان، ص295-300
- ↑ ر.ک: مقدمه محقق، ص13-14
- ↑ ر.ک: همان، ص15-16
- ↑ ر.ک: همان، ص17-22