مناهج البيان في تفسير القرآن
مناهج البيان في تفسير القرآن، حاصل تدريس تفسیر مؤلف گرامى آن، مرحوم ملكى ميانجى است كه از اوان ورود به شهر مقدس قم، به سال 1378ق، آغاز گرديده است و نخستين جلد آن، تفسير سوره فاتحة الكتاب در سال 1413ق، به چاپ رسيده است. مجموع مجلدات آن، 6 مجلد و 6 جزء (دو جزء از آخر قرآن و چهار جزء از اول قرآن) است.
مناهج البیان في تفسیر القرآن | |
---|---|
پدیدآوران | درگاهی، حسین (اشراف)
بیابانی اسکویی، محمد (تنظيم) آل طالب، عزیز (مصحح) ملکی میانجی، محمدباقر (نویسنده) |
ناشر | وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1417 ق |
چاپ | 1 |
موضوع | تفاسیر شیعه - قرن ۱۴ |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 30 |
کد کنگره | BP 98 /م8م8 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
مفسر محترم، در مقدمه جلد اول، پس از اشاره مختصر به روش تفسيرى خود، به مباحث علوم قرآن، فضيلت و شناخت قرآن و اهميت تفسير مىپردازد و نيز درباره حجيت ظواهر قرآن، تفسير قرآن به قرآن و تفسير قرآن به حديث، محكم و متشابه، تأويل و تفسير، تفسير به رأى، ناسخ و منسوخ، اعجاز و تحدى و حدوث قرآن سخن مىگويد و نكات ظريف و قابل توجهى در طرح مباحث و نقد ديدگاههاى ديگران ارائه مىدهد. شيوه كلى مفسر، موجزگويى و در حد اشاره به مبانى تفسير و كلام و توضيح معانى و احيانا طرح و تحليل مباحث اعتقادى است.
ترتيب مباحث در اين تفسير بدين شكل است كه در هر قسمت، مجموعهاى از آيات را مطرح مىكند و آن را از نظر بيان آيه و واژهشناسى، كلمه كلمه رسيدگى مىكند، سپس كلمات و جملات را توضيح مىدهد. در جايى كه حديثى رسيده باشد و به فهم كلام كمك كند يا در كليت بحث مفيد افتد، متعرض مىشود و از ديدگاههاى مفسران شيعه و سنى، بهويژه شيخ طبرسى، شيخ الطائفه طوسى، جارالله زمخشرى، فخرالدين رازى استفاده مىكند. البته در بسيارى از موارد، اين نقل همراه با نقد و تحليل و مناقشه اقوال است. اين نقدها بيشتر نسبت به زمخشرى و فخر رازى است، گرچه كسانى مانند علامه طباطبايى و شيخ محمد عبده در تفسير المنار از اين نقدها بىنصيب نيستند و با تكيه كلام «و من العجيب»، آنان را مورد نقد قرار مىدهد. بدين سان از ويژگىهاى اين تفسير، همين قسمت از مباحث تفسير است كه به شكل گسترده و اجتهادگونه با نقادى و زير و رو كردن مطالب، به تحليل و بررسى آيات مىپردازد.
بههرحال، طبق روال بسيارى از تفاسير كه مباحث، به ترتيب سوره و آيه به آيه شروع مىشود. اين تفسير نيز چنين است و در آغاز هر سوره، كلياتى از مطالب درباره سوره، مانند: مكى و مدنى بودن و ترتيب نزول را به نقل از مجمع البيان ارائه مىدهد، آنگاه به توضيح واژه و تبيين كلام و استشهاد روايت مىپردازد.
مرحوم ملكى از منابع تفسيرى بسيارى استفاده مىكند. از مهمترين منابع اين تفسير، مجمع البيان طبرسى، مفاتيح الغيب رازى، كشاف زمخشرى، تبيان شيخ طوسى و المنار رشيد رضا و الميزان علامه طباطبايى است.
ضمنا همانگونه كه در فهرست آثار اين محقق گفتيم، يكى از تأليفات مفسر كتاب «بدايع الكلام» است كه به تفسير و تبيين آيات احكام - كتاب طهارت و قسمتهاى مهم صلات - مىپردازد و چنانكه از مقدمه اين اثر استفاده مىشود، حاصل بحث و تدريس مؤلف در جمع شاگردان خود در حوزه علميه بوده است و چون مباحث اين كتاب در بخشهاى زيادى با تفسير مشترك است، مىتوان اين كتاب را مجموعهاى از اين تفسير به حساب آورد (چنانكه «توحيد الإمامية» ايشان نيز همين خصوصيت را دارد). بههرحال، در اين كتاب افزون بر مباحث تفسيرى و جمع ميان آيات و تطبيق و طرح مطلب فقهى و اصولى، به مباحث اعتقادى و معارف، همچون مباحث: امامت (ص80-123) شفاعت (ص199-204) و عصمت (ص125) مىپردازد و با همان مشرب مباحث را بهطور استدلالى و تحليلى مورد توجه قرار مىدهد. از نكات قابل پيشبينى در اين كتاب، نقد آراى فلاسفه و طرح ديدگاه عرفا و نقد آنهاست.
از نمونه بحثهاى مفسر در پژوهشهاى اصولى و ادبى، بحث طهارت اهل كتاب، حقيقت شرعيه و مفهوم «إنما المشركون نجس» (توبه، 28/9) است.
طبق شواهد و ارجاعهاى تفسير، كتاب «بدايع الكلام» پيش از تفسير، نگارش يافته است.
از نكات جالب توجه اينكه ايشان در تفسير قرآن، در جاىجاى اين كتاب از آيات ديگر، براى فهم و تفسير قرآن استفاده كرده و به موارد مختلف استشهاد كردهاند.
مرحوم ملكى يكى از كسانى است كه بهطور گسترده از روايات اهلبيت در تفسير و فهم معناى آيه و اشاره به مصاديق كلام استفاده مىكند و از جهتى مىتوان احاطه مفسر به روايات اهلبيت و مراجعه به آنها را از جنبههاى مختلف، يكى از مشخصههاى بارز اين تفسير دانست.
از نكات قابل يادآورى، اهتمام مفسر به نشان دادن منابع روايى است و چون ايشان از منابع فراوانى در حديث و تاريخ و سيره استفاده مىكند، همواره مشخصات اين منابع را يادآور مىشود. از مهمترين منابع روايى وى، كتب اربعه، تفسير البرهان، نور الثقلين، الدر المنثور، بحار الأنوار، سيره ابن هشام و مروج الذهب است.
مرحوم ملكى يكى از كسانى است كه در آغاز تفسير، ضمن تأكيد بر اجتهادى بودن تفسير، به اهميت عقل در كار تفسير اشاره مىكند و در كتاب توحيد الإمامية، بحثى گسترده درباره عقل و حجيت آن در كتاب و سنت دارد و عقل را، به عقل اصطلاحى و عقل فطرى تقسيم مىكند و موارد تعارض ميان عقل و نقل را توضيح مىدهد.
بههرحال تفسير مناهج پر است از استدلالات عقلى بر اثبات مطالب اعتقادى و اخلاقى و حتى فقهى. بىگمان كسى كه اجتهاد مىكند و به ظاهر الفاظ بسنده نمىكند و از چند و چون مطالب سؤال مىكند و كاوشى در مضمون و دلالت آيات دارد، در حقيقت كنكاشى عقلانى دارد و عقل خود را در مفهوم و پيام آيه به كار مىبرد.
مرحوم ملكى در تفسير، به لغت توجه بسيار گسترده دارد. در هر مورد، بهويژه در كلمات مشكل و غريب و بحثانگيز، استفاده از لغت و اقوال مفسران عصر پيامبر و تابعان، كار جدى اوست. ايشان در استناد به كلام لغويان، مانند ابن منظور در لسان العرب، ابن فارس در مقاييس اللغة، فيروزآبادى در قاموس المحيط، طريحى در مجمع البيان، راغب در مفردات يا كتابهاى لغت معاصر، مانند: أقرب الموارد عنايت دارد و در مواردى به نظر مجمع البيان در بحث لغتشناسىها، بهويژه گفتار تابعان در معناى واژه اهميت مىدهد؛ گرچه از نكات جالب اين بحث، استناد به معانى آيات ديگر و حتى روايات رسيده در تفسير است.
البته گاه استفاده از روايت براى كاوشهاى واژگانى نيست و ارتباطى با تعيين مصداق و موارد معناى كلمه پيدا مىكند.
مرحوم ملكى نسبت به تفسير آن دسته از آيات كه به علوم روز مربوط مىشود، بسيار مستنكف است و هر جا كه به آياتى اين چنين مىرسد، تنها با توجه به آيات مرتبط ديگر، تفسير مىكند و سعى دارد، از داخل شدن در بحثهاى علمى و فنى پرهيز كند و اگر در مواردى هم اشارهاى دارد، با توجه به گفتههاى مفسران پيشين است.
مرحوم ملكى، از تربيتيافتگان مكتب تفكيك و از مخالفان روش تفسير فلسفى است. او با تفسير عقلانى، مخالفتى ندارد و همانطوركه در مقدمه تفسير اشاره مىكند يكى از منابع فهم قرآن را عقل مىداند؛ اما در جاىجاى تفسير به نقد فلاسفه و شيوه برداشت آنان در مسائل معروف و مورد اختلاف، ميان متكلمان و فلاسفه مىپردازد.
از آنجا كه تفسير مناهج بسيار موجز است، طبعا بحثهاى مرتبط با تفسير در آن به شكل گذرا و در محدودهاى خاص مطرح شده است؛ لذا در زمينه علوم قرآن مباحثى را بهطور فشرده و در سايه تفسير مطرح كرده است.