معرفی زیباشناسی: زیباشناسی فلسفی به زبان ساده
معرفی زیباشناسی: زیباشناسی فلسفی به زبان ساده تألیف دیوید فنر؛ مترجم داود میرزایی؛ این کتاب مقدمهای ساختارمند و فهمپذیر برای معرفی سنتهای اصلی زیباشناسی فلسفی مغربزمین است. فنر بحث خود را به زیباشناسی غربی منحصر کرده و سخنی از سنتهای زیباشناسی شرقی به میان نیاورده است.
معرفی زیباشناسی: زیباشناسی فلسفی به زبان ساده | |
---|---|
پدیدآوران | فنر، دیوید (نویسنده) میرزایی، داود (مترجم) |
ناشر | فرهنگ معاصر |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | ۱۴۰۲ |
شابک | 2ـ297ـ105ـ600ـ978 |
کد کنگره | |
ساختار
کتاب از چهار قسمت و نه فصل تشکیل شده است.
گزارش محتوا
در سنت فلسفی مغربزمین، زیباشناسی به معنای عام از حدود سدۀ چهارم پیش از میلاد با افلاطون و ارسطو آغاز شد. ولی غیر از نظریههایی که از دل اندیشۀ نوافلاطونی و از خلال تأملات چند فیلسوف قرون وسطایی نظیر آگوستین و توماس آکوئیناس بیرون آمد، زیباشناسی تا پس از عهد رنسانس یا دقیقتر فرارسیدن موسم روشنگری در سدۀ هجدهم، نه نظر پژوهشگران را به خود جلب کرد و نه مخاطب چندانی به خود دید. سنت تاریخی غرب که این کتاب میکوشد مقدمهای کامل، ولی موجز از آن به دست دهد، بین کارهای یونانیان باستان و آثار تجربهباوران بریتانیایی استمرار مییابد. نویسنده نیز کوشیده است از دل همین سنت پاسخ پرسشهای سنتی زیباشناسی را بیرون بکشد: منظور از تجربۀ زیباشناختی ابژه چیست؟ هنر چیست؟ هنر خوب چیست؟ زیبایی چیست؟ چگونه چیزی را میشناسیم که به لحاظ زیباشناختی خوب یا زیباست؟ اثر هنری چیست؟ نقش و وظیفۀ نقد هنری چیست و چه باید باشد؟ نقش اخلاق، میهنپرستی، دین و حقیقت در هنر چیست؟ چه چیزی را باید سانسور کنیم؟ البته اگر چیزی برای سانسور وجود داشته باشد و پرسشهایی از این قبیل.
این کتاب مقدمهای ساختارمند و فهمپذیر برای معرفی سنتهای اصلی زیباشناسی فلسفی مغربزمین است. فنر بحث خود را به زیباشناسی غربی منحصر کرده و سخنی از سنتهای زیباشناسی شرقی به میان نیاورده است. این رسم در بیشتر کتابهای زیباشناسی معمول است که البته ضعف کار نیست، بلکه کتاب را برای تازهواردها به عرصۀ زیباشناسی مجملتر و فهمپذیرتر میکند.
نویسنده کتاب را به چهار قسمت تقسیم میکند: تجربهها، ابژهها و رویدادها، معنا و داوری. قسمت اول به معنا و گسترۀ واژۀ «زیباشناختی» میپردازد و اهمیت تجربههای زیباشناختی و ویژگیهای زیباشناختی را تحلیل میکند. نویسنده در این قسمت، نگرش زیباشناختی را از چشمانداز سنتی انگارۀ بیعقلگی (شامل اندیشمندانی مثل کانت، شوپنهاور و استولنیتس) و منظر جدید آن (نظیر فاصلۀ روانی بولو و دیدن امپرسیونیستی آلدریج) به گونۀ مطلوبی توضیح میدهد.
قسمت دوم کتاب دربرگیرندۀ سه فصل است که به ترتیب به ماهیت ابژههای زیباشناختی، تعریف هنر و مفهوم آفرینش و بازآفرینی میپردازد. فصل مربوط به تعریف هنر، سنتهای اصلی زیباشناسی و نقد هنری آن را به گونهای موجز، ولی بسیار راهگشا معرفی میکند: انگارۀ یونانی تقلید و بازنمایی (با بخشهایی دربارۀ افلاطون و ارسطو)، رمانتیسم (شامل شوپنهاور و نیچه)، اکسپرسیونیسم (با تمرکز بر تولستوی، کروچه و کالینگوود)، فرمالیسم (شامل ویتگنشتاین و وایتس) و بخش پایانی که به عالم هنر و نهاد هنر میپردازد. فصل آخر این قسمت، دربارۀ ماهیت خلاقیت و تفاوتهای اساسی بین آثار جعلی، تقلبی و بازتولیدی بحث میکند.
قسمت سوم کتاب به کاوش در معنای هنر اختصاص دارد. اولین فصل این قسمت دربارۀ مسئلۀ تفسیر هنر است و به مسائلی همچون ناظر فرهیخته، مغالطۀ قصدی و امکان کثرت تفاسیر هنری میپردازد. دومین فصل این قسمت دربارۀ مسئلۀ مهم سانور هنر است و رویکردهای مختلف را برای ایجاد موازنه بین آزادی بیان هنری و دغدغههای اخلاقی جامعه بررسی میکند.
فنر در قسمت چهارم به درونمایۀ داوری هنری میپردازد. فصل اول این قسمت به سه رویکرد سنتی در تعریف واژۀ زیبایی اختصاص دارد: فرمالیسم، سوبژکتیویسم و ناتورالیسم. این فصل شامل زبدهای روشنگر از نظریههای زیباشناختی متفکران مختلف از جمله افلاطون، ارسطو، هیوم، کانت و دیویی است. فصل پایانی این قسمت و کتاب به نقد هنری اختصاص دارد که نویسنده شرح مفصلی از چهار مؤلفۀ اصلی بازنگری نقادانۀ هنری (توصیف، اطلاعات، تفیر و ارزشیابی) به دست میدهد و چالشهای مختلف پیشروی خود امکان نقد و نقادی را بررسی میکند.
در پیوست مبسوط کتاب، رئوس کلی تاریخ زیباشناسی مغربزمین از افلاطون تا همین اواخر به شکلی فهمپذیر دستهبندی شده است. فنر در این بخش، ایدههای مهمترین جنبشها و فلاسفۀ زیباشناسی مغربزمین را به گونهای خلاصه و به ترتیب تاریخی دستهبندی میکند و خواننده را در جریان تغییرات تاریخی اندیشههای زیباشناختی و الگوهای تأثیر و تأثر اندیشمندان میگذارد.[۱]
پانويس