كودک از نظر وراثت و تربیت
گفتار فلسفى، كودك از نظر وراثت و تربيت، اثر حجتالاسلام محمدتقى فلسفى، بررسى نقش وراثت و تربيت، در شخصيت كودك و سعادت و شقاوت وى مىباشد كه به زبان فارسى و در سال 1381ش تدوين شده است.
کودک از نظر وراثت و تربیت | |
---|---|
پدیدآوران | فلسفی، محمدتقی (نویسنده) |
ناشر | دفتر نشر فرهنگ اسلامی |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1381 ش |
چاپ | 3 |
موضوع | آموزش و پرورش کودکان
اسلام و آموزش و پرورش توارث کودکان - سرپرستی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | BP 230/18 /ف8ک9 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
كتاب با مقدمه دفتر نشر فرهنگ اسلامى اشاره به موضوع اثر، آغاز و مطالب كه حاصل سخنرانىهاى نویسنده مىباشد، در دو جلد، در قالب سى جلسه، ارائه شده است.
نویسنده، مطالب علمى و مشكل را با بيانى ساده، نافذ و قابل فهم عموم ايراد نموده و هركس به فراخور ذوق خود، از هر طبقه و مرتبهاى كه باشد، از آن استفاده مىكند.
در گفتارهاى كتاب، نویسنده درباره مسائل مربوط به فطرت، وراثت و تربيت كودك بحث نموده و آرا و افكار بزرگان جهان را به اسلام عرضه داشته است و با استفاده از نظريههاى آنان و انتقاد از بعضى از مكاتب، حقايقى نهفته را آشكار و برترى اسلام را از لحاظ علمى، روشن ساخته است.
در گفتارهاى اين كتاب، از آيات و احاديث مربوطه، با اسلوب تازهاى، ضمن بحثهاى متنوع، استفاده شده است. همچنين پارهاى از مسائل مربوط به كودك از نظر دينى مورد بحث قرار گرفته و شواهدى از سخنان دانشمندان جهان آورده شده است.
كتاب، شامل مجموعا 30 سخنرانى است كه در ماه مبارک رمضان 1381ق، ايراد شده است.
گزارش محتوا
در جلد اول، جلسه اول، مسائلى پرامون گناه، بيان شده است. گناه؛ يعنى مخالفت با قوانين الهى و پيروى بدون قيد و شرط از تمايلات و هواى نفسانى. نویسنده معتقد است گناه، صرف نظر از خطراتى كه براى نظم عمومى و جهات فردى و اجتماعى دارد، اصولا بزرگترين عامل انحطاط و سقوط انسانيت است. مردم گناهكار، هرگز از مزاياى افتخارآميز بشريت و تكامل انسانى برخوردار نيستند و پليدى گناه، حجاب نورانيت دل و صفاى باطن است.
در جلسه دوم، عقايد بشرى با عقيده اسلام پيرامون سعادت، مورد مقايسه قرار گرفته است. خوشبختى، اصالت نفس، سعادت در جهان امروز، اصالت اقتصاد، اصالت لذت، اصالت حقيقت، ركن اساسى سعادت، ايمان و اخلاق، نيروى انسانى، رهبانيت، ارضاى غريزه جنسى، تجاوز از غرايز و تعادل جسم و جان، از جمله مباحث اين جلسه مىباشند.
در جلسه سوم و چهارم، ضمن تبيين معناى سعادت و شقاوت، سعادت و شقاوت در رحم مادر و نقش مادر در ساختمان فرزند، مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. نویسنده معتقد است پدران پاکدل و باايمان و مادران عفيف و بافضيلت، از نظر شرايط وراثت، فرزندان خوب و پاکدل مىآورند و اطفال آنان در رحم مادر، سعادتمند و خوشبخت ساخته مىشوند و علل و عوامل انحرافى موروثى در وجود آنان نيست، البته وى خاطرنشان مىكند كه نمىتوان گفت اين سعادت، حتما تا پايان زندگى خواهد ماند، زيرا ممكن است مربى بد و محيط ناپاک، مسير تكامل را عوض كند.
نویسنده از جلسه پنجم، وارد بحث تربيت و منازل بعد از ولادت شده است. به نظر وى، تربيت يكى از دو ركن مهم سعادت بشر بوده و تمام خوشبختىها و بدبختىهاى جسمى و روانى، دو پايه دارد: اصل وراثت و اصل تربيت.
وى معتقد است تربيت به اندازهاى مهم و مؤثر است كه در بعضى از موارد مىتواند خاصیت صفات موروثى را متوقف ساخته و آثار و خاصیتهاى خود را ظاهر كند و افراد را به اقتضاى خود بار بياورد.
به باور وى، براى نيل به سعادت و تأمين كمال لايق انسان از نظر تربيت، بايد به دو اصل توجه شود: يكى، احياى استعدادهاى مفيد و ديگر، اماته تمايلات مضر و زمينههاى نادرست؛ به عبارت ديگر، وى معتقد است مربى لايق، كسى است كه بتواند از يك طرف كليه قابليتهاى درونى و استعدادهاى نهانى كودك را با مراقبتهاى علمى و عملى، تدريجا پرورش داده و از قوه به فعليت بياورد و از طرف ديگر، زمينههاى نامطلوبى را كه از پدر و مادر به ارث برده است، سركوب نموده و به دست فراموشى بسپارد. اين مباحث، در جلسه ششم، مطرح و در جلسه هفتم، عقل و آزادى و رابطه آن با پرورش احساسات، بررسى شده است.
در جلسه هشتم، از تغذيه جسم و جان آدمى بحث شده و نویسنده معتقد است همانطورى كه بدن كودك غذا لازم دارد، جان كودك نيز به تغذيه محتاج است و رشد متعادل و طبيعى وى، در اثر تغذيه سالم است. رشد كامل جان كودك از راه تغذيه صحيح تربيتى و پروشهاى سالم روانى تأمين مىگردد.
ارزش خانواده در تربيت، در جلسه نهم مطرح شده است. آنچه در اين جلسه با آن مواجهيم، اثبات اين نكته است كه تمايلات آدمى، سرمايه سعادت، پايه اساسى پيشرفت بشر و محصول اندازهگيرى صحيح و حساب منظم الهى بوده و سعادتمند كسى است كه از قوانين متقن خلقت پيروى كند و كليه تمايلات جسمى و روانى خود را با اندازهگيرى صحيح ارضا نمايد.
معرفت فطرى، وجدان اخلاقى، روانكاوى، تعديل تمايلات و رهايى از شكنجه وجدان، پرورش بر اساس ايمان و تربيت در محيط عدل و آزادى، عناوين ساير جلسات اين جلد مىباشند.
در جلد دوم، جلسه اول، پيرامون مسئوليت والدين در تربيت كودك و وفاى به عهد، بحث شده است. نویسنده، عنوان مىدارد كه وفاى به عهد، يكى از صفات پسنديده در ساختمان آدمى است كه ريشه فطرى داشته و طفل از موقعى كه معنى عهد و پيمان را درك مىكند، لزوم وفاى به آن را نيز فطرتا مىفهمد و مربى لايق بايد از اين الهام طبيعى استفاده كرده و طفل را با سجيه وفاى به عهد، تربيت نمايد و اين درك فطرى را طورى پرورش دهد كه طفل از دوران كودكى، وفاى به عهد را يكى از وظايف خود بشناسد و خلف وعده را قبيح تلقى نمايد. به اعتقاد وى، وفاى به عهد در اسلام، از علايم ايمان بوده و اساس آن بايد از دوران كودكى پىريزى شود.
در جلسه دوم، پرورش راستگويى در كودك، مورد بحث قرار گرفته است. نویسنده معتقد است كه يكى از صفات پسنديده كه هماهنگ با سرشت آدميان مىباشد، راستگويى است و هر انسانى بالفطره مايل است راست بگويد و همچنين سخنانى را كه از ديگران مىشنود، راست تلقى كند و دروغ گفتن، انحراف از صراط مستقيم فطرت و خلقت است.
پيامبران الهى كه يك قسمت مهم از مأموريتشان احياى فطريات بشر بوده، مردم را به راستگويى دعوت كرده و آنان را از دروغ گفتن برحذر داشتهاند و اسلام نيز دروغ را عامل مخرب ايمان شناخته و آن را از بسيارى از گناهان كبيره، بزرگتر دانسته است.
نویسنده بر اين باور است كه بدون ترديد، دروغ گفتن، مخالف وجدان اخلاقى فطرى و همچنين مخالف وجدان اخلاقى تربيتى بوده و در نظر كليه ملل و اقوام جهان و در تعاليم قاطبه پيامبران الهى، دروغ عملى ناپسند و مذموم است و متأسفانه، گاهى بچهها نيز به اين ناخوشى خانمان برانداز دچار مىشوند و از كودكى، به دروغگويى عادت مىكنند و گاهى چنان به اين خوى ناپسند انس مىگيرند كه از دروغ گفتن لذت برده و از اين كه ديگران را با گفتههاى نادرست و غير واقعى خود گمراه نمايند، مسرور مىشوند.
وى معتقد است يكى از بزرگترين وظايف پدر و مادر در تربيت فرزند، پروش فطرت راستگويى كودك است. پدر و مادر موظفند در محيط خانواده طورى رفتار نمايند كه اطفال به راستى و راستگويى عادت كرده و به راه دروغگويى كه انحراف از صراط مستقيم فطرت است، نگرايند؛ اين امر، از پرورش بسيارى از صفات در كودكان دشوارتر است و براى رسيدن به اين نتيجه، مراقبتهاى علمى و عملى بسيارى لازم است.
در جلسه سوم، حب ذات، يكى از بهترين و اساسىترين پايههاى ثابت تربيت كودك دانسته شده است. غريزه حب ذات در مزاج كودك، نيروى مهمى است كه اگر عاقلانه و با برنامه صحيح رهبرى شده و مورد استفاده قرار گيرد، منشأ خوشبختى و سعادت است و اگر درست رهبرى نشود، بدبختىهاى بزرگى به بارمىآورد.
ايجاد شخصيت كودك، يكى از فصول اساسى تربيت بوده و براى اينكه اطفال، مستقل و متكى به نفس بارآمده و دچار زبونى و فرومايگى نشوند، لازم است پدران و مادران، از دوران كودكى به اين امر مهم متوجه بوده و با رفتار و گفتار خويش، شخصيت را در فرزندان پرورش دهند. اين مطالب، در جلسه چهارم مطرح شده است.
پرورش عواطف كودك، پرورش ايمان در كودك، عقده حقارت، زيادهروى در محبت، پرورش اعتماد به نفس، حياى پسنديده و ناپسند، تعديل تمايل جنسى، جبران حقارت، منشأ روانى تكبر، انگيزههاى تواضع و درمان نگرانى و حقارت، عنوان ساير جلسات كتاب مىباشد.
وضعيت كتاب
فهرست مطالب هر جلد، در ابتداى همان جلد، آمده و پاورقىها بيشتر به ذكر منابع اختصاص يافته است.
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.