قصص الأنبياء (قطب راوندي)
قصص الأنبياء(ع)، نوشته قطبالدين ابوالحسين سعيد بن هبةالله راوندى (متوفاى 573ق) است كه در موضوع شرح زندگى پيامبران الهى از حضرت آدم(ع) تا پيامبر اكرم حضرت محمد(ص) و به زبان عربى، در دو جلد تنظيم شده و آن را «عبدالحليم عوض الحلي» تحقيق و تصحيح كرده است.
قصص الأنبیاء علیهمالسلام | |
---|---|
پدیدآوران | قطب راوندی، سعید بن هبةالله (نویسنده) حلی، عبدالحلیم (محقق) |
عنوانهای دیگر | الحاوی لأحادیث کتاب النبوة للشیخ الصدوق أبی جعفر محمد بن علی بن بابویه القمی |
ناشر | مکتبة العلامة المجلسي |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1430 ق |
چاپ | 1 |
شابک | 978-600-91180-7-6 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 2 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
نام كامل كتاب عبارت است از «قصص الأنبياء(ع) الحاوي لأحاديث كتاب النبوة للشيخ الصدوق أبيجعفر محمد بن على بن بابويه القمي».
ساختار
كتاب حاضر، از سخن ناشر، مقدمه مصحح و متن اصلى (شامل 20 باب) تشكيل شده است.
نویسنده در اين اثر در مجموع 521 روايت و حكايت آورده است. روش نویسنده در اين اثر، نقلى و روايى است و هيچ نقد، تحليل و استنباطى در آن مشاهده نشد.
گزارش محتوا
درباره محتوا و ويژگىهاى اين اثر، توجه به نكات زير مفيد است:
- مدير «مكتبة العلامة المجلسي»، سيد حسن موسوى بروجردى در مقدمه مختصرش كه آن را در تاريخ 26 ربيعالآخر 1430 در قم نوشته، يادآور شده است كه از سالها پيش در ضمن مطالعاتم دريافتم كه محدث و فقيه بزرگ قطبالدين راوندى بيشتر روايات كتابش «قصص الأنبياء(ع)» را از كتاب «النبوة» شيخ صدوق گرفته است و سلسله سندى كه در «قصص الأنبياء(ع)» ذكر شده و به شيخ صدوق منتهى شده است، همان سلسله سند راوندى به كتاب «النبوة» شيخ صدوق است... او از آيتالله سيد موسى شبيرى زنجانى تشكر كرده است كه نسخه اختصاصى خودش از كتاب «قصص الأنبياء(ع)» را در اختيار اين مؤسسه قرار داده؛ همان نسخهاى كه مزين به تعليقات ايشان است و افزوده است كه تعليقات مذكور براى تحقيق و تصحيح كتاب حاضر بسيار سودمند واقع شده است[۱]
- مصحح محترم در مقدمهاش كه آن را در مشهد مقدّس در 20 جماديالثانى 1427 نوشته، بهصورت مفصل و عالمانه چند مبحث را توضيح داده است: 1. تعريف و ويژگىهاى قصص پيامبران و فوائد مطالعه آن و...؛ 2. مقايسه شيخ صدوق و قطب راوندى و كتابهاى آن دو (قصص الأنبياء(ع) و كتاب النبوة)؛ 3. معرفى مختصر شيخ صدوق و معرفى مفصل كتابش (النبوة)؛ 4. شرح حال و آثار قطبالدين راوندى و كتابش (قصص الأنبياء(ع))؛ 5. معرفى نسخههاى خطى و روش تصحيح[۲]
- نویسنده در مقدمه مختصرش يادآور شده است: در قصههاى پيامبران و رسولان الهى نكتههاى لطيفى است كه ما را بهسوى اخلاق پسنديده مىكشاند و عبرتهايى است كه از شكّ و نفاق بازمىدارد و يادآورى خبرهايشان ما را به طاعت و عبادت نزدیک مىسازد و نيرومندان را از عادات بد دور مىكند. از آنجا كه كتابهايى كه در اين موضوع نوشته شده، صحيح و سقيم در آنها جمع شده است، با مدد الهى مطالب صافى و پسنديده را جمع كردم و مطالب كدر و اشتباه را دور انداختم و... و همچنين از اوضاع و احوال اصفيا و اوصياى پيامبران و امتها مطالب مفيدى آوردم[۳]
- هرچند مصحح، روايات و حكايات كتاب حاضر را شمارهگذارى كرده و شمارهها را بهصورت مسلسل آورده، ولى گفتنى است كه بر اساس شمارش ايشان در اين كتاب در مجموع 521 روايت و حكايت آمده[۴]، ولى همين كتاب بهصورتى ديگر با تصحيح غلامرضا عرفانيان يزدى خراسانى، در يك جلد منتشر شده و در آن تعداد روايات و حكايات 450 عدد شمرده شده است[۵]
- نویسنده، در پايان كتاب چند روايت ذكر كرده است كه بر اساس آن، پيشوايان بعد از پيامبر(ص) دوازده نفرند[۶]
- نویسنده در بحثى تحت عنوان چگونگى تناسل و ادامه نسل حضرت آدم(ع)، چنين نوشته است: ابن بابويه از زراره نقل كرده است كه از امام صادق(ع) پرسيده شد كه نسل حضرت آدم(ع) چگونه آغاز شد؟ كسانى مىگويند كه خداى تعالى وحى كرد به آدم كه دخترانش را با پسرانش تزويج كند و مردم همگى اصلشان از برادر و خواهر است. حضرت امام صادق(ع) اين مطلب را رد كرد و در روايتى مفصل بيان كرد: بعد از آنكه حضرت آدم با توسل به حقّ پنج تن مقدس (حضرت محمد(ص)، امام على(ع)، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسين(ع)) توبه كرد... وقتى كه شيث و يافث فرزندان آدم به سن رشد رسيدند و آماده ازدواج شدند، خداى تعالى از بهشت حوريهاى به نام «نزله» نازل كرد و دستور داد تا با شيث ازدواج كند و حوريه ديگرى به نام «منزله» نازل كرد و دستور داد با «يافث» ازدواج كند؛ پس آنان ازدواج كردند و براى شيث، پسرى و براى يافث دخترى زاده شد و خداى تعالى امر كرد كه وقتى رشيد شدند، پسر شيث با دختر يافث ازدواج كند، پس چنان كردند و از نسل آنان پيامبران و رسولان برگزيده متولد شدند و..[۷]
- نویسنده در بحثى تحت عنوان «ملك ما بيشتر از ملك سليمان است»، چنين آورده است: على بن يقطين گفت: به ابوالحسن موسى(ع) گفتم آيا جايز است كه پيامبر خدا بخيل باشد؟ گفت: نه. گفتم: پس قول سليمان «هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي» چه صورتى دارد؟! گفت: ملك دو گونه است: ملك با غلبه و ملكى كه از جانب خداى تعالى گرفته شده است؛ پس سليمان گفت: به من ملكى بده كه شايسته نباشد براى كسى بعد از من كه بگويد آن با قهر و غلبه گرفته شده است. گفتم: قول رسول خدا(ص): «رحم اللّه أخي سليمان ما كان أبخله»، يعنى چه؟ گفت: براى قول ايشان دو وجه است: يكى اينكه چقدر نسبت به آبروى خويش و اينكه درباره آن بدگويى شود، بخيل است؛ دومى: چقدر نسبت به اراده نمودن آنچه جاهلان مىپندارند، بخيل است. سپس امام(ع) گفت: به ما عطا شده هر آنچه به سليمان عطا شده و آنچه به احدى از مردم عطا نشده است[۸]
وضعيت كتاب
مصحح، تصاويرى از نسخههاى خطى كتاب حاضر را ذكر كرده است[۹]همچنين تصويرى از نسخه خطى نهجالبلاغة را آورده كه اجازه ظهيرالدين ابوالفضل راوندى در آن مشاهده مىشود[۱۰]
پانويس
منابع مقاله
1. مقدمه و متن كتاب.
2. قصص الأنبياء، قطبالدين سعيد بن هبةالله الراوندي، تحقيق غلامرضا عرفانيان اليزدي، مجمع البحوث الإسلامية، مشهد، الطبعة الأولى، 1409ق.