قراختاییان از آغاز تا فرجام

قراختاییان از آغاز تا فرجام تألیف جمشید روستا، سحر پورمهدی‌زاده؛ موضوع قراختاییان زمانی جالب‌تر می‌گردد که دانسته شود این قوم بعد از نزدیک به یک سده حاکمیت بر آسیای میانه و برخی از نواحی فرارود، سرانجام در اثر فشارهای دوجانبۀ خوارزمشاهیان و نایمان‌ها از میان می‌رود؛ اما به همت برخی از بازماندگان این قوم، دوباره حاکمیت آنها احیاء می‌شود.

قراختاییان از آغاز تا فرجام
قراختاییان از آغاز تا فرجام
پدیدآورانروستا، جمشید (نویسنده) پورمهدی‌زاده، سحر (نویسنده)
ناشربنیاد موقوفات دکتر افشار با همکاری نشر سخن
مکان نشرتهران
سال نشر1399
شابک9ـ75ـ6441ـ622ـ978
موضوعایران‌ - تا‌ریخ‌ - قراختا‌ئیا‌ن‌، ۶۱۹-۷۰۳ق‌.
کد کنگره
‏DSR ۹۴۳/ر۹ق۴ ۱۳۹۹

ساختار

کتاب از دو بخش و هضت فصل تشکیل شده است.

گزارش کتاب

از اوایل سدۀ ششم هجری قمری در قلمرو اسلام و در آثار مورخان و اندیشمندان اسلامی، سخن از قومی جدید به میان می‌آید. قومی غیرمسلمان که کسی خاستگاه نژادی آنها را به‌درستی نمی‌دانست. عده‌ای آنان را ترک می‌گفتند و برخی دیگر مغول می‌پنداشتند؛ برخی نیز به ختایی نامیدن آنان بسنده کرده و نوشته‌اند: «اصل ایشان از ختای است». قوم یادشده که توسط مورخان مسلمان قراختایی نامیده شده‌اند، ابتدا در نواحی منچوری و در مرزهای چین شمالی ـ که مسلمانان آن را ختا می‌نامیدند ـ مستقر بودند. اجداد آنان از اوایل سدۀ دهم میلادی توانسته بودند با حمله بر قلمرو امپراتوری «تانگ» این سلسله را شکست داده و خود یک امپراتوری وسیع به نام «کیتان» یا «لیائو» شکل دهند. اگرچه امپراتوری لیائو بیش از دو سده دوام داشت؛ اما از اوایل دهۀ دوم سدۀ دوازدهم میلادی، قوم جدیدی با نام «جورچن» پیدا شد و خیلی زود میان امپراتوران لیائو و این قوم مهاجم، درگیری ایجاد گردید. در اثر این درگیری، قوم تازه‌وارد جورچن توانست امپراتوری لیائو را شکست داده و بقایای آن را از سرزمین چین عقب براند.

موضوع قراختاییان زمانی جالب‌تر می‌گردد که دانسته شود این قوم بعد از نزدیک به یک سده حاکمیت بر آسیای میانه و برخی از نواحی فرارود، سرانجام در اثر فشارهای دوجانبۀ خوارزمشاهیان و نایمان‌ها از میان می‌رود؛ اما به همت برخی از بازماندگان این قوم، دوباره حاکمیت آنها احیاء می‌شود. البته احیای مجدد حاکمیت این قوم این بار نه در آسیای میانه و فرارود، بلکه در دل سرزمین ایران و در ایالت کرمان صورت می‌پذیرد؛ امری بسیار مهم و لازم بررسی که البته کمتر مورد توجه محققان و اندیشمندان ایران‌زمین قرار گرفته است. این در حالی است که حکمرانان این دولت تازه‌تأسیس با وجود اوضاع نابسامان ایران طی قرن هفتم هجری، نه‌تنها با تدابیر سیاسی خود قلمرو تحت استیلای خود را از تهاجم مغول حفظ کردند، بلکه زمینه‌های اعتلای فرهنگی و رونق تجاری کرمان و نواحی اطراف آن را نیز فراهم کردند. حکام قراختایی کرمان با دولت‌های مختلفی همچون ایلخانان، خلافت عباسی، ملوک شبانکاره، ملوک هرمز، ملوک سیستان، سلغریان فارس، اتابکان لر و اتابکان یزد وارد روابط سیاسی شدند و از همین‌رو شناخت دقیق این حکومت به دلیل تأثیرگذاری آن بر تاریخ ایران میانه از ضرورت بسیاری برخوردار است.

این کتاب بعد از پیش‌گفتار و بررسی مفصل و دقیق منابع و مآخذ مفید دربارۀ قراختاییان در آسیای میانه و فرارود و همچنین در کرمان، به دو بخش تقسیم شده است. در بخش نخستین کتاب ضمن معرفی قوم قراختایی، خاستگاه این قوم و چگونگی مهاجرت آنها به سوی نواحی غربی‌تر به چگونگی هم‌مرز شدن آنان با دولت‌های مسلمان و روابط حاصل از این همجواری پرداخته شده و این روابط به طور مجزار مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. روابطی که از همجوارشدن امپراتوری قراختاییان با سرزمین‌های تحت استیلای قراخانیان (آل افراسیاب) آغاز گردیده و با نزدیک شدن به نواحی تحت اقتدار سلطان سنجر، به سلجوقیان ارتباط می‌یابد. سپس به‌زودی از خوارزمشاهیان و غوریان و روابط آنان با این قوم تازه‌وارد نیز سخن به میان می‌آید. در فصل اول این بخش به بیان خاستگاه قوم قراختایی و سابقۀ تاریخی آنان در نواحی منچوری و تشکیل امپراتوری لیائو در چین شمالی پرداخته شده است. فصل دوم کتاب به چگونگی سقوط امپراتوری لیائو، خروج بازماندگان آن تحت رهبری یه لو داشی، تشکیل امپراتوری قراختاییان (لیائوی غربی) در آسیای میانه و جانشینان یه لو داشی اختصاص یافته است. فصل سوم به طور مفصل و در چند گفتار، به بررسی مناسبات سیاسی قراختاییان با ملوک همجوار آن و به‌ویژه حکومت‌های مسلمان قراخانی، سلجوقی، خوارزمشاهی و غوری پرداخته است. در فصل چهارم نیز از سراشیبی زوال قراختاییان و چرایی و چگونگی این زوال سخن به میان آمده است.

بخش دوم این کتاب معطوف به سرزمین کرمان بوده و نویسندگان بر آن‌اند تا نحوۀ تشکیل حکومت قراختاییان در کرمان و تاریخ سیاسی آنان را مورد بررسی قرار دهند. در این بخش از کتاب نیز طی فصول مختلف، سعی بر آن بوده تا ناگفته‌های تاریخ سیاسی قراختاییان کرمان بیان گردد. البته در پایان این بخش از کتاب و به ضرورت، پس از بیان تاریخ سیاسی، طی یک فصل نسبتاً مفصل از نهادهای اداری، اوضاع اجتماعی، اقتصادی، مذهبی و فرهنگی قراختاییان کرمان سخن به میان آمده است.[۱]

پانويس


منابع مقاله

پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

وابسته‌ها