عقيل ابن أبيطالب
عقيل بن أبيطالب، تأليف على احمدى ميانجى، پيرامون يكى از شخصيتهاى صدر اسلام است. كتاب به زبان عربى نگارش يافته و با تحقيق مجتبى فرجى منتشر شده است.
عقيل ابن أبيطالب | |
---|---|
پدیدآوران | احمدی میانجی، علی (نویسنده) |
ناشر | مؤسسه علمی فرهنگی دار الحديث، سازمان چاپ و نشر |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1383 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 964-493-010-x |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 34 /ع7الف3* |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
اين كتاب، مشتمل بر مقدمه محقق كتاب و متن اثر است. در مقدمه، شرح حال نویسنده و آثار علمى او ذكر شده است و كتاب مورد بحث، بررسى گرديده است. متن اثر نيز مشتمل بر سه فصل و يك تتمه است.
گزارش محتوا
محقق كتاب در مقدمه، عقيل برادر اميرالمؤمنين على بن ابىطالب(ع) را يكى از رجال صدر اسلام دانسته است كه كمتر كسى به ذكر شرح احوال او پرداخته است. پارهاى اخبار كه از ملاقاتهاى عقيل با معاويه سخن مىگويند يا چيزهايى كه در محافل و از بالاى منابر درباره كشمكشهاى او و شخصيتهاى بنىاميه نقل گرديده باعث شده كه تصويرى اشتباه از وى در اذهان ترسيم شود[۱]و لذا از حقيقت دور نخواهد بود اگر بگوييم كه عقيل بن ابىطالب آخرين مظلوم صدر اسلام است تا حدى كه متهم شده كه عقلش زائل و عمل و كلامش آشفته شده بود[۲]
نویسنده در فصل اول كتاب از نسب عقيل و حبّ ابوطالب نسبت به او، همسران، فرزندان، فضيلت او و خانه او بحث كرده است. عقيل بن ابىطالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصى هاشمى، پسر عموى رسولالله(ص) و برادر على بن ابىطالب(ع) و جعفر است. عقيل از جعفر ده سال بزرگتر و جعفر نيز از على(ع) ده سال بزرگتر بوده است. مادرش نيز فاطمه بنت اسد بن هاشم بوده است[۳]
به عقيده نویسنده، ابوطالب عقيل را از ساير اولادش بيشتر دوست داشته و زمانى كه رسولالله(ص) و عباس بن عبدالمطلب خواستند از تنگدستى و مشكلات او كم كنند و پيشنهاد سرپرستى فرزندانش را به او دادند، گفت: عقيل را بگذارید و هر كس را مىخواهيد ببريد[۴]
عقيل بن ابىطالب، عالم به انساب و ايام قريش و مفاخر و معايب و بدىهاى قريش است. مردم در علم نسبشناسى و ايام عرب از او استفاده مىكردهاند. امام صادق(ع) درباره او فرمود: «عقيل از عالمترين مردم به انساب بوده است»[۵]مردم زمانى كه در انساب و مفاخر قبائل و تواريخ آنها اختلاف میكردند به چهار نفر رجوع مىنمودند كه عقيل بن ابىطالب يكى از آنها بود[۶]
در فصل دوم، سيره عقيل بن ابىطالب در منابع تاريخى مورد بررسى قرار گرفته است. از امام حسين(ع) نقل شده كه از جمله كسانى كه در غزوه حنين بههمراه رسولالله(ص) ثابتقدم مبارزه نمود عقيل بن ابىطالب بود[۷]
عقيل يكى از كسانى بود كه به هنگام غسل پيامبر(ص) و دفن آن حضرت حضور داشت. زمانى كه عثمان، ابوذر را به ربذه تبعيد كرد و مردم را از مشايعت او منع نمود، او به همراه اميرالمؤمنين على(ع) و حسن و حسين(ع) و عمار، ابوذر را مشايعت نمود[۸]طبرسى در إعلام الورى و نيشابورى در الروضة نقل كردهاند كه عقيل به هنگام نماز بر جسد فاطمه(س) و دفن آن حضرت نيز حضور داشته است[۹]
از ديگر افتخارات عقيل آن است كه فرزندانش با امام حسين(ع) در كربلا به شهادت رسيدند. نویسنده، منابع مختلف را در ذكر تعداد آنها مورد بررسى قرار داده است. وى در آخر به نام شش تن از فرزندان عقيل كه بههمراه آن حضرت به شهادت رسيدهاند اشاره كرده كه با مسلم بن عقيل هفت تن مىشوند. اين هفت تن بههمراه دو تن از فرزندان مسلم كه صدوق به نام آنها اشاره كرده، نه تن مىشوند[۱۰]
نویسنده در فصل سوم، به بررسى موضوعاتى پيرامون شخصيت عقيل پرداخته است. علامه سيد جعفر مرتضى در «دراسات و بحوث في التاريخ و الإسلام» به اين مناقشه كه عقيل در غزوه مؤته شركت كرد و پس از آن دچار بيمارى گرديد و در فتح مكه يا طائف يا خيبر يا حنين حضور نيافت، اشاره كرده است. وى سپس اين ادعا را نپذيرفته و به حضور او در غزوه حنين و خيبر تصريح مىكند[۱۱]
از جمله موضوعاتى كه شخصيت عقيل را دچار چالش كرده، پيوستن عقيل به معاويه است. در بخشى از كتاب مىخوانيم: «عقيل نزد معاويه آمد و از او كمك خواست. معاويه صد هزار درهم به وى داد، سپس گفت: بر منبر بالا برو و آنچه را من به تو دادم و آنچه را كه على به تو داد ذكر كن. او از منبر بالا رفت و پس از حمد و ثناى الهى گفت: اى مردم به شما خبر دهم كه من خواستم بر على بن ابىطالب از راه دينش نفوذ كنم، اما او دينش را بر من ترجيح داد و خواستم بر معاويه از راه دينش نفوذ كنم او مرا بر دينش ترجيح داد[۱۲]
در تتمه كتاب، ابتدا به چهار حديث نادر اشاره شده است، سپس راويان احاديث عقيل بن ابىطالب ذكر شدهاند. در آخر نيز تاريخ وفات وى در منابع بررسى شده است. ابن ابىالحديد وفات وى را در زمان خلافت معاويه در سال 50ق در 76 سالگى دانسته است[۱۳]
وضعيت كتاب
فهرست مطالب، در ابتداى كتاب و فهارس «آيات»، «احاديث»، «اعلام»، «حوادث و وقايع و ايام» و «مصادر» در انتهاى كتاب ذكر شده است. آدرس منابع و ارجاعات نيز در پاورقىهاى كتاب آمده است.
پانويس
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.