شرفنامه (تاریخ حفیظالله خانی)
شرفنامه (تاریخ حفیظالله خانی) تألیف محمد اولیاء نایطی شافعی قادری، با تصحیح سید سعید میرمحمد صادق؛ دربارۀ تاریخ نوابان ارکات یا کرانک است که برای شناخت تاریخ شبهقاره در اواخر سدۀ دوازدهم و اوایل سدۀ سیزدهم قمری، شهر مدراس و رابطۀ نواب ارکات با کمپانی هند شرقی انگلیس اثر درخور توجهی است.
شرفنامه (تاریخ حفیظالله خانی) | |
---|---|
پدیدآوران | نایطی شافعی قادری، محمد اولیاء (نویسنده) |
ناشر | سنگلج قلم |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1403-4-6 |
شابک | 4ـ9ـ93878ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
ارکات از شهرهای قدیمی هند است که قدمت آن به حدود هزارۀ دوم پیش از میلاد مسیح میرسد. اورنگزیب گورکانی پس از تصرف این ناحیه در سال 1212 قمری ادارۀ آن را بر عهدۀ داودخان گذاشت. او تا سال 1122 آن را اداره کرد و پس از آنکه به حکومت گجرات فرستاده شد، محمدسعید معروف به نواب سعادتالله ان به حکومت ارکات منصوب شد. وی و جانشینانش از شیعیان هند بودند و به قوم نوائط تعلق داشتند. وی همواره از نظامالملک آصفجاه ـ بنیانگذار آصفجاهیان دکن ـ اطاعت میکرد.
نواب ارکات در طی حکومت خود در شهر ارکات به شعر و ادب فارسی و علوم دینی توجه خاصی نشان دادند؛ زیرا به سبب آشفتگی اوضاع و ضعف دربار گورکانیان پس از مرگ اورنگزیب، دانشمندان و شاعران و حتی امیران و دولتمردان از دهلی و شهرهای دیگر راهی دکن و ارکات شدند؛ طوری که این شهر یکی از مراکز مهم شعر و ادب فارسی و فرهنگ اسلامی در هند شد. انورالدین خان هرچند درگیر جنگهای داخلی بود، به ادبا نیز توجه داشت و در عرفان دلبستۀ سلسلۀ قادری بود و به همین دلیل پذیرای بزرگان و نامداران فرهنگ و ادب فارسی بود که از جمله میتوان به سید شاه عبداللطیف معروف به غلام محیالدین ذوقی ویلوری از صوفیان قادری و نویسنده و شاعر فارسیگوی شبه قاره اشاره کرد.
در دوران نواب ارکات این شهر وجهۀ فرهنگی مهمی داشت؛ اما پس از آنکه دستگاه نواب ارکات برچیده شد و حکومت ارکات و نواحی آن در دست انگلیسیها قرار گرفت، این شهر از رونق و اعتبار افتاد و مدراس که از پایگاههای مهم کمپانی هند شرقی شده و مرکز سیاسی و بازرگانی یافته بود، بزرگترین و مهمترین شهر این منطقه شد.
نویسندۀ این کتاب خود را چنین معرفی کرده است: «محمد اولیا النایطی الشافعی القادری مخاطب به محمد حفیظالله خانبهادر در حافظیار جنگ». او در سالهای 1251 ـ 1253 قمری به نگارش «شرفنامه» مشغول شد و افزون بر آن تفسیر «فتح الرحمان» را نیز در محضر مولوی محمد قدرت علی میخواند.
چنانکه نویسنده خود در مقدمه اشاره میکند، این کتاب دربارۀ سرگذشت برخی از رویدادهای زمانۀ نویسنده است و چنانکه مینویسد «از هزار یکی و از بسیار اندکی به سبیل یادگار ... بر صفحات کاغذ ثبت نموده» که نشان میدهد نویسنده وقایع را بهاختصار بیان کرده است.
وقایع تاریخی این کتاب دربارۀ رویدادهای زمان نواب ارکات است و از زمان حکومت والاجاه سوم در سال 1216 قمری شروع و با مرگ محمداعظمجاه محمدمنصور خان بهادر و نایب الحکومتی عظیمجاه تا سال 1245 قمری را دربر میگیرد و دربارۀ تولد محمد غوثخان والاجاه پنجم و چگونگی جانشین او اطلاعات ارائه شده است.
نویسنده ضمن شرح وقایع تاریخی، سرگذشت خود را نیز بیان میکند و تا اندازهای خوانندۀ کتاب دچار سردرگمی میشود؛ طوری که حتی ترتیب برخی وقایع زندگیاش را به اشتباه بیان میکند. او هرچند شعر فارسی و هندی سروده و در شعر «حفیظ» تخلص میکرد، اقرار دارد که از فن شعر و سرودن آن بیبهره است و حتی برای درگذشت محمدمنورخان اعظمجاه متنی را آماده میکند و به سیدابوطیبخان میدهد و او نیز به نام وی و تخلص او آن را مینویسد که در سوگ والاجاه چهارم و به نظم درمیآورد.
این کتاب گرچه دربارۀ شرح زندگانی نویسنده و تاریخ نوابان ارکات از نواب عظیمالدوله بهادر والاجاه سوم تا نواب محمدغوثخان والاجاه پنجم است، آگاهیهای خوبی از کمپانی هند شرقی در هند و نیز روابط اعضای آن با نواب ارکات به خواننده و علاقمندان پژوهشهای تاریخی شبه قاره ارائه میکند.
کتاب حاضر نخستین بار بر اساس نسخۀ کتابخانۀ نسخههای خطی شرقی دولتی مدراس به صورت چاپ سمگی در سال 1961 به چاپ رسید؛ اما تصحیح حاضر بر اساس نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی به شمارۀ 7125 انجام شده است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات