شرح و تعلیقه صدرالمتألهین بر الهیات شفا
شرح و تعلیقه صدرالمتألهین بر الهیات شفا، از آثار ارزنده صدرالمتألهين شيرازى (979- 1050ق) است كه در آن، مقالههاى اول تا پايان مقاله ششم از مقالات دهگانه بخش الهيات كتاب شفاء نوشته حكيم بزرگ بوعلى سينا (370- 428ق) در دو جلد شرح شده است و در نتيجه، اين كتاب از آثار ناتمام ملاصدرا به شمار مىرود. با دقت در اين اثر تفاوتهاى دو روش و جريان مهمّ حكمت مشاء و حكمت متعاليه بيشتر آشكار مىشود زيرا ابن سينا مهمترين حكيم در حوزه حكمت مشاء و مؤسّس آن است و ملاصدرا نيز شخصيت بس بزرگى است كه قرنها بعد از شيخالرئيس، حكمت متعاليه را پديد آورده است.
شرح و تعلیقه صدر المتالهین بر الهیات شفا | |
---|---|
پدیدآوران | صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم (نویسنده)
حبیبی، نجفقلی (تصحیح، تحقیق و مقدمه) خامنهای، سید محمد (اشراف) |
عنوانهای دیگر | شفا. الهیات. شرح
الهیات شفا التعلیقات علی الالهیات من الشفاء |
ناشر | بنياد حکمت اسلامی صدرا |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1382 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 964-7472-30-7 |
موضوع | ابن سینا، حسین بن عبدالله، 370 - 428ق. الشفا. الهیات - نقد و تفسیر
فلسفه اسلامی - متون قدیمی تا قرن 14 ما بعد الطبیعه - متون قدیمی تا قرن 14 |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 2 |
کد کنگره | BBR 1071 1382 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
برای دیگر کاربردها، الشفاء (ابهامزدایی) را ببینید.
درباره اين شرح ارزشمند چند نكته گفتنى است:
- اصطلاح «حاشيه» متفاوت و متمايز از اصطلاح «تعليقه» است و بر طبق آنچه شيخ آقا بزرگ تهرانى در الذريعه آورده: در عرف اهل علم، اگر مطلبى كه درباره آثار ديگران نوشته مىشود يك مطلب عقلى باشد، «تعليقه» و اگر صرفاً توضيح عبارت متن باشد، «حاشيه» خوانده مىشود؛ در اين مفهوم «حاشيه» از ريشه «حشو» بمعناى زائد است و «تعليقه» گرچه به متن مربوط است امّا ممكن است توضيح آن نباشد بلكه نقد يا طرح اشكال يا اظهار نظرى مستقل باشد. در واقع تعليقهنويسى فرصتى است براى نویسنده كه ديدگاه خود را مطرح كند. با اين توضيح علت انتخاب عنوان «تعليقات» براى اين اثر توسط اهل فن، معلوم مىگردد؛ زيرا ملاصدرا علاوه بر گشودن ابهامات متن كه به هيچ وجه ساده نيست، در اين تعليقات، هم به نقد ديدگاههاى صاحب متن پرداخته است و هم رأى و نظر خويش را به اختصار بيان كرده است[۱]
- تعليقات ملاصدرا بر الهيات شفا بر اساس نسخ موجود، بدون مقدمه شروع شده است و شايد اينگونه ورود به بحث، اقتضاى حاشيهنويسى باشد، يعنى حاشيه يا تعليقهنويسى از يك عبارت متن آغاز و معمولاً بر كناره صفحات متن نوشته مىشده است. از حواشى موجود چنين برمىآيد كه اغلب حاشيهنويسان بنا نداشتهاند كه اثرشان يك كتاب مستقل باشد گرچه بعداً ممكن است چنين شده باشد[۲]
- بنا به نظر دكتر حبيبى، ملاصدرا در اين تعليقات از روش معمول و مرسوم خود در ساير آثارش كه به حكمت ذوقى و سلوك عرفانى توجه خاص دارد، عدول كرده و صرفاً به پيروى از متن به حكمت بحثى پرداخته -چنانكه در شرح هدايه اثيريه نيز همين راه را پيموده است- و حتى وقتى اندكى به وادى معنوى سير كرده از برادران اهل حكمت بحثى، عذر خواسته است[۳]البته شايان ذكر است كه روش فلسفه متعاليه، جامع است و تك بعدى نيست و نظر دكتر حبيبى قبل از انتشار نظريه دكتر احد فرامرز قراملكى درباره روش شناسى حكمت متعاليه و سرآغاز مطالعات ميان رشتهاى بيان شده است[۴]
- به نظر مصحح، غرض اصلى ملاصدرا در اين تعليقات، توضيح عبارات شفا و تبيين نظر ابن سينا بوده است و اين موضوع را به روشنى مىتوان از چگونگى كار او در اين اثر عظيم استنباط كرد. همچنين چون شفا يك كتاب آموزشى در سطح عالى بوده، وى سعى كرده است اين اثر ارزشمند را براى طالبان علم الهى در همان سطح، قابل استفادهتر كند؛ به اين جهت تعليقات او نيز دقيقاً داراى خصوصيات يك اثر آموزشى است: او در آغاز اغلب فصول كوشيده است فهرست اهمّ مباحث فصل را به اختصار توضيح دهد تا طالب حكمت با روشنى و ديد كلّى به مطالعه و بررسى آن بپردازد و اين براى فهم كتاب پيچيدهاى چون شفا، يك عمل استادانه است. او تقريباً در تمام فصول، كوشيده است ديدگاهها و اقوال مختلف را در باب موضوع بحث به اختصار تبيين كند تا طالب حكمت در جريان موضوع قرار گيرد. امّا از تفصيل خوددارى مىكند زيرا تطويل و تفصيل، سبب مىشود در ميان اقوال مفصّل و قيل و قالهاى طولانى، سررشته بحث از دست طالب غيرمتضلّع خارج شود؛ باينجهت، اين كتاب براى طلاب فلسفه، بيش از اسفار اربعه كه براى محققان است، مفيد مىنمايد. ملاصدرا در توضيح عبارات متن از آثار مختلف ابن سينا از جمله نجات و اشارات و بيش از آنها از بخشهاى طبیعیات و منطق شفا استفاده كرده است[۵]
- از ديدگاه مصحح، ملاصدرا در تعليقات جز در نحوه تقرير و جمعبندى و استنتاج، نسبت به ساير آثار خود و مهمترين آنها يعنى اسفار اربعه، مطلب و نظر جديدى ندارد[۶]
- ملاصدرا در اين تعليقات گرچه بيشتر به توضيح و تبيين عبارات شفا و نظر ابن سينا توجّه داشته است اما از نقد مباحث و طرح ديدگاهها هم غفلت نكرده است و باينجهت در حوزه آثار فلسفى ملاصدرا، بعد از اسفار، تعليقات، مفصلتر از ساير آثار اوست. ملاصدرا در موارد متعدد، به خواننده براى كسب اطلاعات بيشتر توصيه كرده است به اسفار اربعه مراجعه كند. وى در تعليقات، علاوه بر اسفار اربعه، از الشواهد الربوبية، المبدأ و المعاد و رسالة الحدوث و الحكمة العرشية خود نام برده است[۷]
- صدرالمتألهين شيرازى درعينحال، گاهگاه به تناسب ظرفيت موضوع، اعتراضها و نقدهاى بسيار مرتبط با كلام شيخ را نقل مىكند و اغلب در دفاع از ابن سينا با استناد به سخن او و توضيح عبارات متن و تبيين كجفهمى معترضان، به اعتراضها يا نقدها پاسخ مىدهد. حتى در اين قبيل موارد هم تفصيل نقدها و پاسخها را به كتب خود ارجاع داده است[۸]از باب نمونه در فصل سوم از مقاله سوم، تفصيل پاسخ خود را به شيخ اشراق در موضوع اعتبارى بودن «وحدت» به ساير كتب خود احاله كرده است[۹]
- ملاصدرا در اين تعليقات تقريباً روش خواجه نصيرالدين طوسى را در شرح اشارات در التزام به دفاع از شيخالرئيس ابن سينا بكار برده است. بيشترين كسانی كه اعتراضات و نقدهايشان در اين تعليقات مورد بحث واقع شده، عبارتند از: شيخ اشراق شهابالدين سهروردى و امام فخرالدين رازى و در مرتبه بعد جلالالدين دوانى. او در اين كتاب از قطبالدين شيرازى، شمسالدين محمد شهرزورى- بدون ذكر نام- و خواجه نصيرالدين طوسى نيز مطالبى نقل كرده است[۱۰]
- حكيم شيرازى گاهگاه به نقد نظر شيخ مىپردازد اما بسيار كوتاه، و جوينده را به كتب خود و بيش از همه به اسفار اربعه ارجاع مىدهد. در باب آراء خاص خويش نيز همين روش را به كار مىبرد. به عنوان مثال، در فصل دوم از مقاله دوم، حل مشكل ارتباط حادث به قديم را از طريق نظريه خود در حركت جوهرى كه در اسفار به تفصيل بيان كرده، مىداند؛ در فصل سوم از مقاله سوم كه به اختصار، اختلاف نظر خود را با ابن سينا در موضوع «وحدت» بيان مىكند، از جوينده مىخواهد تفصيل بحث را از ديگر آثار او جستجو كند[۱۱]
- مصحح در مورد بحث تمايز علوم و مبناى تقسيم علوم توضيح داده است كه مبناى تقسيم حكمت به نظرى و عملى از نظر ابن سينا، غايت است نه موضوع امّا ملاصدرا معتقد است اگر تمايز علوم را به تمايز موضوعات بدانيم بهتر از غايت است، زيرا موضوع جزء علم است امّا غايت خارج از آن و تقسيم به اعتبار جزء، بهتر از تقسيم به اعتبار خارج است. به نظر دكتر حبيبى، در تقسيم حكمت به نظرى و عملى نيز از بيان ابن سينا مىتوان استنباط كرد كه او در اين مورد مثل ساير موارد، تمايز دو حكمت را به تمايز موضوعات آنها دانسته است: علم به موجوداتى كه خارج از اراده ما هستند، حكمت نظرى است و علم به موجوداتى كه به اراده و اختيار ما هستند، حكمت عملى است و بر اين اساس تكميل نفس در هر دو قسم حكمت، غايت آنهاست نه موضوع[۱۲]
پانويس
منابع مقاله
- مقدمه مصحح و متن كتاب.
- فرامرز قراملكى، احد، روششناسى فلسفه ملاصدرا، تهران، بنياد حكمت اسلامى صدرا، چاپ اول، 1388ش.