سلسله‌های صوفیه ایران

سلسله‌های صوفیه ایران اثر نورالدین مدرسی چهاردهی، کتابی است در معرفی سلسله‌های صوفیه در ایران.

سلسله‌های صوفیه ایران
سلسله‌های صوفیه ایران
پدیدآورانمدرسی چهاردهی، نورالدین (نویسنده)
ناشرشرکت انتشارات علمي و فرهنگي
مکان نشرايران - تهران
سال نشر1382ش.
چاپچاپ دوم
شابک964-445-453-7
موضوعتصوف - فرقه‌‎ها

ايران - تاريخ

عارفان - ايران - سرگذشت‌نامه
زبانفارسی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏‎‏/‎‏م4س‎‏8 / 290 BP
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

کتاب با مقدمه مؤلف آغاز و مطالب بدون فصل‌بندی خاصی با ذکر نام سلسله‌های صوفیه ارائه شده است.

نویسنده در این کتاب، نقد خود را بر فرقه‌های صوفیه از زاویه و دیدگاه تاریخ ادیان بررسی کرده است[۱]. کتاب‌ اسنادی‌ به همراه دارد که شامل عکس‌ها و دست‌نوشت‌ها و لیست اسامی فرقه‌های صوفیه می‌باشد[۲].

برای ازدیاد اطلاع خوانندگان، در پایان هر مبحث، به استناد کتب اقطاب هر سلسله که به مباشرت خود آنان انتشار یافته است، دعاوی هر یک که مغایر موازین احکام الهی، بیان شده است[۳].

گزارش محتوا

مؤلف کتاب که خود سالیانی از عمرش، پیرو فرقه‌های مختلف صوفیه بوده است و در این راه‌ مطالعاتی‌ دارد، به این نتیجه رسیده که سران فرق صوفیه آنچه که باید، نیستند[۴]. وی در مقدمه، به این موضوع، این‌گونه اشاره کرده است: «پس از یک عمر تحقیق دریافتم که مَسندنیشنان تصوف، گذشته از اینکه در سلوک زحمتی را بر خود هموار نساخته، از علم عرفان نیز بی‌بهره‌اند؛ لذا خود را موظف دیدم نتیجه بررسی‌های علمی و عملی خویش درباره کلیه سلاسل موجوده تصوف اسلامی در بلاد شرق را به روشنی بیان کرده و کلیه اسرار و آداب و معارف و اذکار خفیه هر سلسله را به رشته تحریر درآوردم و نتیجه عمل اذکار خفی را روشن ساخته تا خواننده گرفتار دام‌های عنکبوت آسای مدعیان نگردد و کم‌وکیف هر مسلک را دریابد و در مطاوی کتاب سعی شده که در اثبات سلسله یا فردی یا نفی مکتب و مرشدی سخن گفته نشده باشد و از دیدگاه تاریخ ادیان بررسی به عمل آید»[۵].

در این کتاب، به معرفی مجموعاً هفده سلسله و گروه پرداخته شده است که به منظور آشنایی با محتوای کتاب، به‌صورت مختصر، به توضیحاتی که پیرامون برخی از این سلسله‌ها داده شده، اشاره می‌شود:

  1. سلسله صفی علیشاهی: این سلسله، به شاه نعمت‌الله ولی، منسوب است. شاه نعمت‌الله ولی ملقب به نورالدین، در چهاردهم ربیع‌الاول 731ق، در حلب متولد گردید[۶] و در سن بیست و چهارسالگی در مکه نزد امام یافعی مشرف به فقر شد و پس از طی هفت سال اجازه ارشاد یافت[۷].
  2. سلسله نقشبندیه: خواجه بهاءالدین محمد که در سال 1388م درگذشت، این مکتب را تأسیس کرد[۸]. پیروان این مکتب، در هندوستان، چین، ترکستان، جاوه و ترکیه پراکنده‌اند[۹]. این مکتب مدعی است که از مکتب طیفوریه سرچشمه گرفته است[۱۰]. نویسنده معتقد است طریقه خواجگان، دنباله طریقه خواجه یوسف همدانی و خواجه عبدالخالق غجدوانی بوده و درباره آنان چنین نوشته است: «خواجه طریقه اویسی داشت و کرسی‌نامه را بی‌ثمر محسوب می‌داشت و طریقه او جذبه است و خواجه علاءالدین محمد عطار بخاری متوفی 802ق، خلیفه خواجه بود»[۱۱].
  3. مانیه‌تیسم: نویسنده معتقد است افرادی حق دارند مانیه‌تیسم را فراگیرند که سلامت بدن را دارا بوده و غذای متعادلی تناول کنند و ورزش سبکی انجام داده و صبح‌ها با آب نیمه گرم استحمام کنند و شهوت‌رانی را ترک کنند و در ساعتی خاص تمرکز دهند[۱۲]. خستگی زیاد و تحریکات شدید مضر است، کسی که مورد خواب قرار گیرد، او را «معمول یا مدیوم» می‌نامند، عامل با حرکت ملایم دست، در نزدیکی بدن معمول که به اصطلاح «پاس» گویند مدیوم را به اراده خود درمی‌آورد[۱۳].
  4. اصحاب سراچه: این سلسله منسوب است به یکی از علمای طراز اول خراسان که به تصوف گرایید و نامش در سرتاسر خراسان، بلکه در اکثر بلاد ایران شهرت یافت، حاج میرزا حبیب‌الله خراسانی بود که نبیره سید محمد شهید بود (سید محمد مهدی) فرزند سید هدایت‌الله حسینی اصفهانی در شهر مشهد به دستور نادرمیرزا حاکم مشهد به شهادت رسید و این خانواده به شهیدی معروف گردیدند[۱۴].
  5. سلسله قادریه: یکی از بزرگترین سلاسل تصوف اسلامی است که سلسله سهروردیه، چشتیه و نعمت‌الهیه، منشعب از آن می‌باشد[۱۵]. بنیانگذار این سلسله، شیخ محیی‌الدین عبدالقادر گیلانی بن ابی‌صلاح چنگی دوست... بن حسن مثنی بن علی بن ابیطالب(ع) است[۱۶].
  6. سلسله سهروردیه: مؤسس این سلسله، ضیاءالدین ابوالنجیب عبدالقاهر بن عبدالله سهروردی است[۱۷]. نسب او به خلیفه اول، ابوبکر می‌رسد در 490ق در سهرورد متولد گردید و مدرس نظامیه بغداد بود و پس از مدتی رییس نظامیه گردید[۱۸]. اصول تصوف را از احمد غزالی فراگرفت و در 562ق وفات یافت و برادرزاده وی، شهاب‌الدین ابوحفص عمر بن عبدالله معروف به شاه شهاب‌الدین بود در 539ق متولد گردید و در معیت عم خود که کتاب «آداب المریدین» اثر اوست، به مجالس شیخ عبدالقادر گیلانی حاضر می‌شدند و پس از چندی دست ارادت به گیلانی بداد[۱۹]. الناصر خلیفه عباسی او را به سمت شیخ الشیوخی برگزید[۲۰]. دارشکوه در کتاب «سکینةالاولیاء» ذکر کرده الست که سهروردیه سماع را جایز نشمرند و در تاریخ ابن بی‌بی که درباره سلاطین سلجوقی روم نگاشته گردیده است، آمده که الناصر لدین الله خلیفه عباسی، شیخ شهاب‌الدین را نزد سلطان علاءالدین کیقباد سلجوقی به سفارت فرستاد[۲۱].
  7. سلسله اویسی: هجویری مؤلف تذکره «کشف المحجوب»، شیخ عطار نیشابوری در «تذکرةالاولیاء» و جامی در «نفحات الأنس الافاق»، سالکی را اویسی نامیده‌اند که از روحانیت یکی از مشایخ و اقطاب گذشته، بهره جوید[۲۲].
  8. سلسله طاووسیه: حاجی زین‌العابدین شیروانی مست علیشاه، جانشین مجذوب علیشاه بود و در 1253ق وفات یافت و پس از او، میرزا کوچک حاج زین‌العابدین و پس از او حاج آقامحمدکاظم تنباکوفروش اصفهانی، ملقب به سعادت علیشاه که از طرف محمدشاه قاجار، لقب طاووس العرفاء گرفت و به همین لحاظ، گنابادیها را طاووسیه گویند[۲۳].
  9. سلسله ملامتیه: کتاب «کشف المحجوب» درباره این سلسله، چنین نوشته است: «گروهی از مشایخ طریق ملامت سپرده‌اند و مر ملامت را اندر خلوص محبت تأثیری عظیمست و مشربی تمام و اهل حق مخصوصند به ملامت خلق از جمله عالم»[۲۴].
  10. سلسله بکتاشیه: این سلسله منسوب است به سید محمد رضوی «حاجی بکتاش ولی»، از سادات رضوی که مدت‌ها در نجف و مکه معتکف بود[۲۵].
  11. سلسله شطاری: در معرفی این سلسله، چنین نوشته شده است: «سلسله شطاریه، از طیفوریه است و بعضی آن را به نام شطاریه طبیه گیلیه خوانند»[۲۶].
  12. زار و زاری یا اهل هوا: این گروه، در بنادر خلیج فارس و دریای عمان وجود دارند و مشهور است که به‌وسیله ناوهای پرتغالی، از آفریقا و دیگر نقاط، به بندر بوشهر و لنگه آمده‌اند[۲۷].

وضعیت کتاب

فهرست مطالب در ابتدا و فهرست منابع مورد استفاده نویسنده، در انتهای کتاب آمده است.

پاورقی‌ها بسیار اندک بوده و در آنها، به توضیح مختصر برخی از کلمات و واژگان متن، پرداخته شده است[۲۸].

پانویس

  1. ر.ک: دهباشی، علی، ص155
  2. همان
  3. ر.ک: مقدمه، ص3
  4. همان
  5. مقدمه، ص2
  6. متن کتاب، ص7- 8
  7. ر.ک: همان
  8. همان، ص64
  9. همان
  10. همان
  11. همان
  12. همان، ص87
  13. همان
  14. ر.ک: همان، ص95
  15. ر.ک: همان، ص102
  16. همان
  17. ر.ک: همان، ص128
  18. ر.ک: همان
  19. همان
  20. همان
  21. همان
  22. همان، ص246
  23. همان، 264
  24. ر.ک: همان، ص308
  25. ر.ک: همان، ص338
  26. ر.ک: همان، ص345
  27. ر.ک: همان، ص346
  28. ر.ک: پاورقی، ص146

منابع مقاله

  1. مقدمه و متن کتاب.
  2. دهباشی، علی، «کتاب و مطبوعات» پایگاه مجلات تخصصی نور: آرش، مهر 1360، شماره 27، صفحه 152 تا 158



وابسته‌ها