سفرنامه رابی بنیامین تودولایی
سفرنامهى رابى بنيامين تودولايى، شرح سفرهاى يك نویسنده يهودى قرن ششم هجرى با موضوع پراكندگى قوم يهود است كه به قلم خانم مهوش ناطق، به زبان فارسى ترجمه شده است. اصل كتاب به زبان عبرى بوده و به دليل ارزش تاريخى مستند آن، بارها گاه از روى متن اصلى و يا از زبانهاى ديگر ترجمه شده است.
سفرنامه رابیبنیامین تودولایی | |
---|---|
پدیدآوران | ناطق، مهوش (مترجم) تطیلی، بنیامین بن یونه (نویسنده) |
ناشر | کارنگ |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1380 ش |
چاپ | 1 |
شابک | 964-6730-47-7 |
موضوع | بنیامین تودلایی، قرن 12م. - سفرها
سفر به دور دنیا سفر نامههای آلمانی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | G 460 /ب9س7 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
در ابتداى كتاب، پيش گفتار ناشر و مقدمه مترجم آلمانى و سپس پيشگفتار ارزشمندى به قلم خانم ناطق آمده است. اصل سفرنامه فاقد هرگونه تبويب و فصلبندى است و مطالب بدون هيچ عنوانى به صورت سلسلهوار آمده است.
گزارش محتوا
در ابتداى اين بحث به كلام كاتب نسخه كه حاوى مطالب مفيدى درباره سفرنامه است، اشاره مىشود: «اين سفرنامه مجموعهاى است از روايات مردى به نام رابى بنيامين، پسر يوهان، اهل تودلا واقع در پادشاهى ناوارا در اسپانياى شمالى. او كه به سرزمينهاى دور سفر كرده بود، همان طور كه بعداً خواهيد خواند، به هر جا رسيد، تمام اتفاقاتى را كه به چشم ديد و يا از افراد مورد اعتماد شنيد، كه در اسپانيا نيز نامى آشنا بودند، يادداشت كرد. به همين دليل او در شرح سفرهايش به نام عالمان مذهبى و افراد برجستهاى از سرزمينهاى مختلف دنيا اشاره مىكند».
شيوه نگارش كتاب بدين ترتيب است كه با ذكر فاصله هر شهر با شهر ديگر به تعداد يهوديان آن شهر بر اساس نفرات يا خانوار اشاره و اسامى معلمان دينى و وضعيت مدارس آنها را شرح مىدهد. تاريخچه شهر، روحيه و ويژگىهاى اخلاقى و فرهنگى مردم، تجارت و محصولات، رودها، كوهها و باغات و... موضوعاتى است كه به تناسب هر شهر مطرح شده است.
از نكاتى كه نویسنده به آن توجه ويژه داشته است، انتقاد از ديگر ملل در رفتار با يهوديان و دفاع از همكيشان خود و تعريف و تمجيد از آنها است: «مردم يونان از تمام يهوديان، چه خوب و چه بد، متنفرند. آنها را به يوغ مىكشند و در جادهها به سختترين كارها مجبور مىكنند. اما يهوديان عليرغم تمام سختىها مردمى ثروتمند، نيكوكار و معتدلاند، سختىها را تحمل مىكنند و به عبادت مشغولاند».
آمارهايى كه از تعداد يهوديان شهرهاى مختلف ايران مىدهد، به لحاظ تاريخى مهم و ارزشمند است. او به عنوان مثال تعداد يهوديان اصفهان را در آن زمان تقريبا 15000 خانوادهى يهودى و ساكنين يهودى شيراز را 10000 خانوار گزارش مىكند. او به كثرت باورنكردنى تجمع يهود در ايران اشاره مىكند، كه چندين برابر بينالنهرين و اروپاست و از اينها نيز مهمتر، توصيفاتى است كه در صفحات 101 تا 107 از وسعت اعتبار و اقتدار يهوديان در دولت عباسى حكايت مىكند.
ذكر آداب، رسوم و عقايد مردم از بخشهاى قابل توجه سفرنامه است. نویسنده در بخشى از سفر از شهرى به نام «كولام» نام مىبرد و چين مىنويسد كه: «در اين جا مردگان را دفن نمىكنند، بلكه با ادويه آن را موميايى مىكنند، بعد جسد را روى يك نيمكت مىگذارند و با پارچه روى آن را مىپوشانند. همه با اجساد خويشاوندان خود به همين طريق عمل مىكنند و چون جسدها به اين روش خشك مىشوند سالها به همان شكل مثل يك آدم زنده باقى مىمانند و هر كس مىتواند تا ساليان دراز والدين و يا اقوام خود را شناسايى كند».
او گاه نيز كارهاى برخى از مردم را به سخره گرفته و در عين حال تنها يهوديان را مىستايد: «اين سرزمين خورشيد را مىپرستند. معبدآنها در فاصله /5 1 مايل از شهر قرار دارد. هر صبح، قبل از طلوع آفتاب به آن جا مىروند. در هر معبديك صورت از خورشيد، مجهز به يك وسيلهى جادويى هست كه هر وقت خورشيد طلوع مىكند، آن صورت با صداى بلندى برمىگردد. آن گاه همهى مردم، زن و مرد، آتشدان خود را برمىدارند و با مواد دودكردنى، خورشيد را دود مىدهند. عجب رفتار احمقانهاى! ميان اينها فقط 100 خانوادهى يهودى زندگى مىكنند. آنها يهوديان خوب و متديناند، كتابهاى موسى و پيامبران را به خوبى مىدانند؛ ولى از تلمود و هلخه شناخت زيادى ندارند».
دربارهى تاريخ سفر رابى بنيامين بحثهاى مفصلى شده كه بخشى از آن در پيشگفتار كتاب آمده است. در انتهاى آن مترجم كتاب چنين نتيجه مىگيرد كه سفر او از سيسيل تا طرابلس سه سال و سفرش به فلسطين، سوريه، بابل، مدائن، ايران، عربستان، قسمتى از هند شرقى و آفريقا كمتر از يك سال و نيم طول كشيده است. آيا چنين چيزى ممكن است؟ به نظر من هر دو غير ممكن است.
داستانهاى سفرنامه بسيار زياد و متنوع و همراه با حكاياتى است كه آن را مخدوش مىكند. جهانگردان امروزى نيز چندان بىعلاقه به بيان چنين حكاياتى نيستند. اما اگر حكايتها را كنار بگذاریم، آن چه كه باقى مىماند يك متن تاريخى معتبر است. تمام حوادث تاريخى و مكانهايى كه در اين سفرنامه به آنها اشاره شده، در آثار ديگر مورد تأييد قرار گرفته است. اغلب نامهايى را كه او ذكر مىكند، قسمتى در نوشتههاى كاریسى كه بعد از او زندگى مىكرده و قسمتى در نوشتههاى نویسندهى معاصر او پتاخيا، مثل نام علماى يهودى اسپانيا، ايتاليا و پروونس، نام امپراتور بيزانس، سوريه و غيره در آن زمان، تأييد شده است.
به دليل دشوار بودن دستيابى به منابع اطلاعاتى در آن زمان كاملا روشن است كه اطلاعات جغرافيايى، نژادشناسى و نقشهبردارى در دوردستترين سرزمين و ملتها را رابى بنيامين از روى ديدهها و تجربههاى شخصى خويش نوشته و در اختيار ما قرار داده است.
سفرنامهى رابى بنيامين به عنوان يك سند تاريخى معتبر به شهرت رسيد. اين اثر به بيشتر زبانهاى مدرن دنيا ترجمه شده است و به علت مطالب متنوع و فراوان، يك منبع غنى براى تحقيق در تاريخ قرون وسطا بوده و هنوز نيز معتبر است. مورخين بسيارى چه يهود و چه غير يهود از اين سفرنامه بهره گرفته و مىگيرند. از ميان مورخين يهودى از زمان ويرايش و چاپ سفرنامهى آشر مىتوان گرتز را مهمترين آنها به شمار آورد كه در آثار بزرگ تاريخى خود نوشتههاى رابى بنيامين را مأخذ قرار داده است.
اينكه چرا رابى بنيامين از مرد بزرگى؛ مثل ابن ميمون هيچ نامى نمىبرد. با آن كه او قبل از آن كه رابى بنيامين به مصر برود، در آن جا زندگى مىكرد. رابى بنيامين به دنبال اشخاصى مىگشت كه به وسيلهى نفوذ اجتماعى و يا دارایى خود بتوانند، به او كمك كنند. اما از ابن ميمون چه انتظارى مىتوانست داشته باشد. او خود هم يك غريبه بود، هنوز كسى او را نمىشناخت و نه مىتوانست در اجراى نقشهاش به او كمك كند و نه او را از اجراى آن بازدارد و از اين روست كه رابى بنيامين دليلى براى اشاره به نام او نداشته است.
در اين جا چند نكته درباره مسير سفر رابى بنيامين لازم به ذكر است: اول آن كه رابى بنيامين در سفرنامهى خود به «تادمر» قبل از «كاریتين» اشاره مىكند، در حالى كه اين منطقه قبل از ديگرى قرار دارد. اما مىتوان گفت كه شايد جهانگرد ما براى راحتى كار مستقيماً از بعلبك به تادمر و هنگام بازگشت از تادمر به كاریتين رفته باشد. نكتهى ديگر اين كه او پس از ترك بصره حتما مىبايست ابتدا به خوزستان مىرفت؛ اما او از بصره به «نهرسامرا» مىرود و از نهر سامرا به رودبار و از آن جا به نهاوند رفته است. آيا رودبار در اين جا اشتباه واژگانى است، قضاوت در اين مورد مشكل است، احتمال دومى هم وجود دارد: رابى بنيامين همان طور كه قبلا نيز گفته شد. در سفرنامهاش بيشتر به حافظهى خود اعتماد داشته است.
به نظر مىرسد، اقامت او در اصفهان طولانى بوده، زيرا مىتوان گفت كه او از اصفهان براى گردش به شيراز، خيوه و سمرقند رفته است. آن طور كه از نوشتههاى رابى بنيامين برمىآيد، او در مسير سفرش برخى سرزمينها؛ مثل طبس، قزوين و نيشابور را به چشم خود نديده است. زيرا احوال اين مناطق را از قول ديگران مىگويد و اطلاعات او از اين مناطق براساس شنيدههاى اوست و از خبررسان خود نام مىبرد. از اين مطلب مىتوان نتيجه گرفت كه او از سمرقند به اصفهان بازگشته است، زيرا از اصفهان به عنوان محلى ياد مىكند كه در آن اين اطلاعات را به دست آورده است. درباره چين نيز مىنويسد: «مردم مىگويند» و از اين راه مشخص مىشود كه او كشور چين را نيز به چشم نديده است. چنين جملاتى در هيچ يك از قسمتهاى ديگر متن ديده نمىشود، و اين خود آشكار مىكند كه او به ديگر سرزمينهايى كه در ذكر آنها اين قيد را نياورده، شخصاً سفر كرده است.
وضعيت كتاب
مترجم از بين دو نسخهاى كه در اختيار داشته متن آلمانى را براى ترجمه انتخاب كرده است. وى ترجمه آلمانى را با ترجمه انگليسى مطابقت داده است و اگر جايى تفاوتهاى يافته در پاورقى متذكر شده است. همچنين لاتين بعضى از كلمات و توضيح الفاظ و منابع مطالب نيز در پاورقى آمده است. در انتهاى اثر فهارس اعلام، اماكن، كتب و مجلات به ترتيب حروف الفبا آمده است.
منابع مقاله
مقدمه و متن كتاب.