زندگی روزمره در امپراتوری مغول
زندگی روزمره در امپراتوری مغول تألیف جرج لین، ترجمه سعید درودی، در سدۀ سیزدهم میلادی، حوادثی سترگ بخش اعظم آسیا و اروپای شرقی را درنوردید و اوضاع سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، تجاری و مذهبی این مناطق را بهشدت تحت تأثیر قرار داد. عظمت این حوادث چنان ژرف، دیرپا و تأثیرگذار بود که امروز یگانه مورد مشابه آن را فقط میتوان در فعالیتهای موسوم به جهانیسازی مشاهده کرد. رویدادهایی که در قرن سیزدهم میلادی در نواحی یادشده رخ دادند، با وجود شدت و میزان نفوذ، تنها به یک شخص اشاره دارند: مردی به نام چنگیزخان که هنگام تولد وی را نموچین نامیدند و پدرش یسوکای نام داشت.
زندگی روزمره در امپراتوری مغول | |
---|---|
پدیدآوران | لین، جرج (نویسنده) درودی، سعید (مترجم) |
ناشر | نگاه |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1400 |
چاپ | اول دی ماه 1400 |
شابک | 7ـ202ـ267ـ622ـ978 |
موضوع | آداب و رسوم و زندگی اجتماعی مغولان |
کد کنگره | DS ۱۹/ل۹ز۹ ۱۴۰۰ |
ساختار
کتاب در 12 فصل به نگارش درآمده است.
گزارش کتاب
در سدۀ سیزدهم میلادی، حوادثی سترگ بخش اعظم آسیا و اروپای شرقی را درنوردید و اوضاع سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، تجاری و مذهبی این مناطق را بهشدت تحت تأثیر قرار داد. عظمت این حوادث چنان ژرف، دیرپا و تأثیرگذار بود که امروز یگانه مورد مشابه آن را فقط میتوان در فعالیتهای موسوم به جهانیسازی مشاهده کرد. رویدادهایی که در قرن سیزدهم میلادی در نواحی یادشده رخ دادند، با وجود شدت و میزان نفوذ، تنها به یک شخص اشاره دارند: مردی به نام چنگیزخان که هنگام تولد وی را نموچین نامیدند و پدرش یسوکای نام داشت.
همین چنگیزخان بود که قبایل ترکی مغولی را متحد کرد و زیر فرمان گرفت و از استپها خارج شد و بر همهجا تأثیری ویرانگر و بنیادین نهاد. چنگیز ابتدا درصدد برآمد با تاراج قبایل همسایه، ثروتی به چنگ آرد و بدان وسیله پایههای قدرتش را تحکیم بخشد و قبیلۀ خویش را کامیاب سازد؛ اما سرانجام شور و شوق کسب غنایم، طعم شیرین قدرت را به او چشانید و این اعتقاد را در ذهنش پدید آورد که اقداماتش نوعی عدالت آسمانی است؛ بنابراین سپاهیان مغول ناگهان پرچم تنگری (نام خدای آسمان به عقیدۀ مغولها) برافراشتند و پیروزیهای پیدرپی خویش را زاییدۀ پشتیبانی او پنداشتند.
تموچین با اعمال خشونت به قدرت رسید و همین عاملی بود که سبب تشکیل بزرگترین امپراتوری یکپارچه در جهان شد. او در آغاز جوانی یتیم بود که ناامیدانه میکوشید خانوادۀ بیسرپرست خود را از گزند حوادث حفظ کند؛ سپس به «رهبر قبیله» بدل شد که انبوهی از فداییان و جاننثاران احاطهاش کرده بودند؛ آنگاه به رهبر فراقبیلهای بدل شد و با وعدۀ ثروت و شوکت بیپایان، ساکنان استپهای آسیا را متحد کرد و بالاخره به نام «چنگیزخان» شهرت یافت و فاتح جهان شد؛ فاتحی که فرامینش اقدامات سترگ را میآغازید، پیمانهای بزرگ پدید میآورد و شاهکارهایی میآفرید که تأثیراتش تا امروز برجای مانده است.
نخستین پیمان اتحاد میان چین و تبت را یک فرمانروای مغول نوشته است که وحدت بین این دو سرزمین را تا امروز حفظ کرد؛ اشعار عرفانی مولانا جلالالدین رومی اولین بار در زمان حکومت مغولان سروده شد و اکنون در چهارگوشۀ جهان طنینافکن شده است؛ شهر بیجینگ پایتخت «چین متحد» را مغولان ساختند که این مقام را هنوز هم دارد و در سایۀ حمایتها و حسنتوجه مغولان بود که پیوندهای فرهنگی و دینی بین شرق و آسیای غربی پدید آمد.
امپراطوری مغول در این تحقیقِ واضح از زندگی مردم عادی که تحت حکومت چنگیز خان زندگی میکردند، زنده میشود. این کتاب به خواننده این امکان را میدهد تا از فرهنگ سنتی مغولان لذت ببرد و زندگی را در یورت، چادری که مغولهای کوچنشین در آن زندگی میکردند، تجربه کند.
فصل نخست نگاهی کلی به تاریخ مغولان است. در فصل دوم دو نکته بررسی شده است: ماهیت و ساختار جامعۀ بیابانگردان، و تحولاتی که در دورۀ حکومت مغولان و چنگیزخان مغول در جوامع قبیلهای اوراسیا پدید آمد. در واقع نویسنده در این فصل کوشیده این موضوع را روشن کند که جامعۀ قبایل بیابانگرد که زادگاه چنگیزخان بود، چه ساختاری داشت و روابط این جامعه با همسایگان متمدن جنوبیاش به چه شکل بود.
گزارشهای اولیه دربارۀ سرووضع ظاهری مغولها چندان تمجیدآمیز نیست؛ اما مغولان نیز همچون دیگر اقوام آن عصر نهتنها مشتاق تصرف اراضی جدید و دستیابی به قدرت بودند، بلکه به تجملات دنیای اطراف علاقه داشتند و بسیار خواهان آن بودند که خود را با زیورآلاتی بیارایند که در دنیای متمدن خارج از مغولستان ساخته شده بود. فصل سوم کتاب اختصاص به بررسی ظاهر مغولان دارد.
مغولها تا زمانی که بیابانگرد بودند، در شهرسازی شهرتی نداشتند و برعکس اشتهارشان این بود که به جای شهرسازی، فقط شهرها را به ویرانی میبرند. مغولان علاقهای به زندگی در محدودۀ حصار شهرها و حتی مجاورت آنها نداشتند و به کسانی که نزدیک چنین نقاطی سکونت میگزیدند، همواره به دیدۀ سوءظن مینگریستند. خانۀ مغولها استپهای پهناور بود؛ سقف این خانهها همانا آسمان آبی و دیوارهایش رشتهکوههای محیط بر استپ بود. مغولها بالاخره موفق شدند شهرهایی مهم در نقاط ثابت بسازند و در آن شهرها نیز ساختمانهایی بنا کنند که از بوتۀ آزمون زمان سربلند بیرون آید. فصل چهارم بررسی دربارۀ مسکن مغولان است.
زمانی که امپراتوری مغول در اوج قدرت بود، ارتش ستون فقرات آن بود. البته در دورهای که حکومت مغولها به استپها محدود بود و هنوز به سرزمینهای گوناگون در اطراف و اکناف جهان دست نیافته بودند، ارتش هم ستون فقرات بود و هم تنه و دست و پا و سر. همۀ مغولها بخشی از ارتش شمرده میشدند و در جنگها و درگیریها حضور مییافتند؛ طوری که مغول بودن، جنگجو بودن تلقی میشد. فصل پنجم کتاب اختصاص به بررسی ارتش مغولان دارد.
خیلی از عادتها و رفتارهای مغولان ناسالم و زیانبار بود؛ اما عجیب اینجاست که این قوم با وجود همۀ عادتهای ناپسند و مضر، به بهداشت و درمان خود بسیار اهمیت میدادند. در اواخر سدۀ سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم میلادی که امپراتوری مغول در اوج قدرت بود، حکام مغول به شیوههای پزشکی منطقۀ اوراسیا دسترسی داشتند و از آنها استفاده میکردند؛ شیوههایی همچون طب چینی، کرهای، تبتی، هندی، اویغوری، اسلامی و روشهای مورداستفادۀ مسیحیان نستوری. در فصل ششم بهداشت و درمان مغول بررسی شده است.
بادهنوشی از ویژگیهای شاخص مغولان بود و یکی از کارهای روزمرهشان این بود که بهشدت میخواری میکردند و این عادت را برای رعایای آیندهشان به ارث گذاشتند. مغولها در طول زندگی باده مینوشیدند و بر اثر افراط در میخواری جان می سپردند. بادهنوشی سنگین و مستی موضوعی عادی تلقی میشد و جامعۀ مغولان آن روزگار این کار را ناپسند نمیدانست. این موضوع در فصل هفتم بررسی شده است.
غذا یکی از از جنبههای زندگی روزمرۀ مغولان بود؛ گو اینکه داستانهای طولانی و عجیبی که دربارۀ بادهخواری افراطیشان ورد زبانها بود، دربارۀ غذا خوردنشان نقل نمیشد. از دیگرسو زمانی که امپراتوری جهانی مغول در اوج قدرت بود، غذاهایی که بر سر سفرۀ خانهای اعظم مغول میگذاردند، بهکلی با خوراکهای سنتی سادۀ مغولان صحراگرد تفاوت داشت. در فصل هشتم چند نمونه از غذاهای لذیذ مغولان به خواننده معرفی شده است.
در امپراتوری مغول بازار فرقههای مذهبی رونق داشت. افزون بر تساهل دینی، یکی از آرزوهای خان اعظم مغول آن بود که رعایایش برای او تداوم سلامتیاش دعا کنند و برای رسیدن به این هدف، وانمود میکردند به همۀ ادیان و مذاهب به یکسان توجه و علاقه دارند. آنها پیرو دین خاصی نبودند؛ البته بعدها در مناطق مهم امپراتوری، ادیان گوناگونی رسماً ظاهر شدند؛ ولی علت جنگهای بیشمار مغولها مقولۀ «دین» نبود، گواینکه گاهی دین را دستاویز حملات خویش میکردند. در فصل نهم دربارۀ دین و مغولان بررسی صورت گرفته است.
واژۀ «یاسا» لغتی است مغولی به معنای «قانون، نظم، فرمان و مجازات». این کلمه اگر به صورت «فعل» استفاده میشد، به معنای «مجازات مرگ» بود. بنا به فرمان چنگیزخان مغول قرار بود «یاسای بزرگ» قانون جزایی سرزمینهای تحت کنترل مغولان باشد؛ ولی نکتۀ جالب اینجاست که نسخۀ اصلی این کتاب قانون و نیز کتابی دیگر موسوم به «دفتر زرین» (که تاریخچۀ رسمی مغولان بود) فقط در اختیار شاهزادگان و نجبای مغول بود و عامۀ مردم به آن دسترسی نداشتند. فصل دهم کتاب اختصاص به بررسی قانون و حکومت مغولان دارد.
نقش زنان در جامعۀ ترکی مغولی چندان روشن نبود؛ از یکسو آنها اغلب اوقات در خانواده و اجتماع قدرت چشمگیری داشتند و از دیگرسو گویی کالا بودند و مانند هر کالای دیگری، با دیگر کالاها مبادله یا حتی گاهی با زنان دیگر معاوضه میشدند. بررسی زنان در امپراتوری مغول در فصل یازدهم انجام شده است.
جامعۀ مغولها مجموعهای غنی از داستانهای عامیانه داشت که هم شنونده را سرگرم میکرد، هم دانش و حکمت را به او میرسانید، هم تاریخ گذشته را حفظ میکرد و هم آداب و رسوم و سنن کهن را به دیگران انتقال میداد. در فصل پایانی کتاب افسانههایی از مغولستان بیان شده است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات