روح التشيع

روح التشيع، از آثار شيخ عبدالله نعمه، به زبان عربى جديد است كه در آن، مباحث اعتقادى و تاريخى مرتبط با تشيع را به‌صورت مستند و علمى - تحليلى بررسى كرده است. مطالعه اين اثر مى‌تواند پژوهشگران را در شناخت و تحليل بهتر واقعيت تشيع از نظر كلامى و تاريخى و پاسخ به شبهات و پرسش‌هاى مطرح در مورد آن، يارى رساند.

روح التشیع
روح التشيع
پدیدآوراننعمه، عبدالله‏ (نویسنده)
ناشردار البلاغة
مکان نشربیروت - لبنان
چاپ1
موضوعشیعه - بررسی و شناخت شیعه - عقاید
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏BP‎‏ ‎‏211‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏ن‎‏7‎‏ر‎‏9‎‏
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

كتاب حاضر از مقدمه نویسنده و 4 فصل به ترتيب ذيل تشكيل شده است:

  1. درباره تشيع و شيعه؛
  2. مباحث اعتقادى شامل 23 موضوع؛
  3. مباحث تاريخى و سيره شامل 14 بحث؛
  4. عرضه اجمالى عقايد شيعه.

زبان و ادبيات اين اثر، زبان عربى جديد و رسا و شيواست، ولى البته براى كسانى كه عادت به عربى قديمى و سنتى دارند، مشكل است و چندان گويا نيست. نویسنده از كتاب‌هاى مهم و متعدد كلامى، تاريخى، روايى، رجالى، تراجم و... از آثار علمى انديشمندان قديم و جديد، براى توليد اثر حاضر بهره برده است.

گزارش محتوا

درباره محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:

  1. نویسنده در مقدمه‌اش - كه مكان و تاريخ و مشخصات نگارش آن را روشن نكرده - تأكيد كرده است كه روزى دوستم مرحوم دكتر محمدعلى مكى از من پرسيد: اين روزها در حال نگارش چه مطلبى هستى؟ گفتم مشغول نوشتن روح تشيع هستم. پرسيد: مقصودت از روح تشيع چيست؟ آيا منظورت آزادكردن تشيع از مفاهيمى است كه با روح اين عصر سازگارى ندارد يا متحول كردن تشيع است به‌گونه‌اى كه با اين مفاهيم هماهنگ شود؟ گفتمش: نظرم نه اين است، نه آن، بلكه قصدم آزادسازى تشيع از عادات و ذهنياتى است كه در طى دوره طولانى تاريخش به آن تنيده است، ولى ارتباطى با دين ندارد... و منظورم همچنين از روح تشيع، عبارت است از بازگشت‌دادن آن به هر مطلب مهمى است كه اهل‌بيت(ع) خواسته‌اند؛ به سرچشمه‌هاى اسلامى زلال و پاکى كه از آموزه‌هاى قرآن كريم و پيامبر عظيم(ص) و اهل‌بيت(ع) نشئت گرفته است..[۱]
  2. نویسنده تأكيد كرده است كه: مشكلى كه پژوهشگر آزاده با آن مواجه مى‌شود در اين نكته نهفته است كه منابع اصلى حديث و تاريخ و... كه از شيعه و تشيع بحث مى‌كند، به قلم مخالفان شيعه و در پناه اراده حكومت‌ها از قرن اول تاكنون نوشته شده و آرا و جهت‌گيرى‌هاى آن دستگاه‌ها را گزارش مى‌كند..[۲]
  3. نویسنده همچنين تأكيد كرده است كه: در طبيعت بسيارى از اصول و گرايش‌هاى شیعیان، انگيزه‌هاى انقلابى پنهان است كه در گذشته نقش كليدى را در جنبش‌هاى مخالف حكومت اموى و عباسى ايفا مى‌كرد و اغلب به خشونت مسلحانه مى‌انجاميد و در اين راه بسيارى از شهدا و علويان قربانى مى‌شدند. اسم تشيع با انقلاب همراه است و با روحيه مخالفت در برابر مقامات حاكم در آن زمان به‌صورت مستقيم و غير مستقيم توصيف شده است و همين مطلب از بارزترين ويژگى‌هاى آن از زمان‌هاى نخستين بشمار مى‌رود[۳]
  4. موضع‌گيرى ديگرى كه اين متعصبان - كه براى على(ع) و فرزندانش(ع) نمى‌خواهند هيچ فضيلتى را ببينند - انتخاب مى‌كنند عبارت است از اينكه آثار مربوط به آنان را مشوه جلوه مى‌دهند و احاديث پيامبر(ص) و نصوص تاريخى را كه در تأييد و فضيلت‌هاى اهل‌بيت(ع) است، با حيله‌گرى تضعيف مى‌كنند؛ همان‌طوركه در مورد حديث يوم الدار و... انجام دادند[۴]
  5. نویسنده با يادآورى اينكه برخى از دشمنان شيعه، قصه سرداب را به‌عنوان محل غيبت امام مهدى(ع) مطرح مى‌كنند كه در آن تا امروز باقى است و از همان جا ظهور مى‌كند، تأكيد مى‌كند كه اين مطالب، ساخته دشمنان و خيالاتشان است. درحالى‌كه اين سرداب خانه دو امام هادى و عسكرى(ع) بود و حضرت مهدى(ع) در همان جا به دنيا آمد و شیعیان به‌خاطر تبرک، آن را زيارت مى‌كنند و در آنجا نماز مى‌خوانند و دعا مى‌كنند... و جاهاى ديگرى هم هست كه شيعه در آن نماز مى‌گزارد و آن را زيارت مى‌كند و به آن تبرک مى‌جويد و در آن به دعا و نيايش مى‌پردازد، مانند مسجد سهله كه در نزدیکى كوفه است و ثابت شده كه حضرت مهدى موعود(عج)، در آن، مدتى اقامت كرده و نماز خوانده است.[۵]
  6. همچنين نویسنده يادآور شده است كه: شهادت امام حسين(ع) در كربلا در دهم محرم سال 61ق، در دل مسلمانان به‌طور كلى و در دل شیعیان به‌ويژه، تاثيرى عميق بر جاى نهاد و اين حادثه، مسلمانان را گرفتار حيرت ساخت و در روح و جانشان غمى بزرگ و خشمى بى‌پايان پديد آورد كه بر قاتلان ظالم اموى شورش مى‌كرد؛ بر آنانى كه پس از آن جنايت فجيع، تمام مقدسات و ارزش‌ها و حرمت‌هاى اسلامى و انسانى را ناچيز شمرده بودند..[۶]

وضعيت كتاب

براى كتاب حاضر، فقط فهرست مطالب[۷]و فهرست منابع[۸]، تنظيم شده و فهرست‌هاى فنى ديگر (اعلام، كتاب‌ها، فرق و مذاهب و...) آماده نشده است. همچنين متأسفانه نویسنده، تاريخ آغاز و انجام نگارش كتاب حاضر و ساير مشخصات آن و نيز انگيزه و اهداف خودش را مشخص نكرده و نيز در فهرست منابع به ذكر نام كتاب و گاه نام كتاب و مؤلف اكتفا كرده و ساير مشخصات كتاب‌شناختى (مانند نام ناشر، سال انتشار، نوبت چاپ، مكان نشر و...) را بيان نكرده است.

كتاب حاضر، مستند است و نویسنده، ارجاعاتش را به‌صورت پاورقى در پايان هر صفحه آورده است. نویسنده، نام و نشان آيات مورد استفاده در متن كتاب را گاه در پاورقى آورده[۹]و گاهى به‌صورت درون‌متنى مشخص كرده است.[۱۰]

در اين پاورقى‌ها به‌صورت عموم، منابع بحث با ذكر نام كتاب و شماره جلد و صفحه مورد نظر آمده است.[۱۱]و گاه توضيحاتى كلامى، روايى و... مطرح كرده است.[۱۲]

پانويس

  1. [ك.: مقدمه كتاب، ص 7] - [[۱]]
  2. [ك.: متن كتاب، ص 56]
  3. [ص 108]
  4. [ص 217]
  5. [ك.: همان، ص 390] - [[۲]]
  6. [ك.: همان، ص 496]
  7. [ص 518] - [[۳]]
  8. [ص 513] - [[۴]]
  9. به‌عنوان مثال، ر. ك.: همان، ص 17، پاورقى 3 - 4 و ص 23، پاورقى 1
  10. مثلاً ر. ك.: همان، ص 158
  11. به‌طور مثال، ر. ك.: همان، ص 64، پاورقى‌هاى 1 - 4 و ص 69، پاورقى 1 و...
  12. مثلاً ر. ك.: همان، ص 167، پاورقى 1 و ص 169، پاورقى 1 و...

منابع مقاله

مقدمه و متن كتاب.

وابسته‌ها