دیوان کلامی

دیوان کلامی تألیف جعفر بدایعی ساعت‌ساز با مقدمه رضا همراز، بدایعی گرچه گاهی در دوران جوانی نیز در شعر تفنن می‌نمود؛ ولی آنچه از او برجای مانده، تقریباً در پانزده سال آخر عمرش سروده و «کلامی» تخلص کرده است. در این کتاب اشعار فارسی و ترکی آذربایجانی باقی‌مانده از او گردآوری شده است. این کتاب با تصحیح و گردآوری کریم مشروطه‌چی به چاپ رسیده است.

دیوان کلامی
دیوان کلامی
پدیدآورانبدایعی ساعت‌ساز، جعفر (نویسنده)

همراز، رضا (مقدمه‌نویس)

مشروطه‌چی، کریم (تصحیح و گردآوری)
ناشرقالان یورد
مکان نشرتبریز
سال نشر1399
شابک4ـ24ـ6765ـ622ـ978
کد کنگره
PIR‎ ۸‎‎۱‎‎۳‎‎۲‎ ‎/‎ب‎۴‎د‎۹‎‎ ‎‎‏

گزارش کتاب

جعفر بدایعی متخلص به «کلامی» در سال 1275 در شهر هنرپرور تبریز، در محلۀ مارالان در یک خانوادۀ متدین و متعصب چشم به جهان گشود. او نزد آقا میرزا محمدحسین مکتبدار معروف آن زمان، واقع در بازار شیشه‌گرخانه به تحصیل پرداخت. با این وجود فن ساعت‌سازی را نزد پدرش علی‌اکبر ساعت‌ساز فرا گرفته و تا پایان عمر عارفانۀ خود با قناعت به درآمد حاصل از این حرفه امرار معاش نموده است. پدرش از پایه‌گذاران دستۀ حسینی «دلریش» بوده و با تسلطی که به دستگاه‌های موسیقی حزن‌انگیز داشته، خود یکی از نوحه‌خوانان مشهور و بانفوذ دستۀ دلریش به شمار می‌آمده است و پسرش جعفر نیز که از چهاردانگ صدای خدادادی برخوردار بوده، از عنفوان جوانی به فراگرفتن ردیف‌های موسیقی ایرانی پرداخته و از محضر استاد کم‌نظیر موسیقی سنتی ایرانی، ابوالحسن‌خان اقبال‌آذر نیز بهرۀ فراوان برده و تسلطش به دستگاه‌های موسیقی ایرانی، مورد تأیید مرحوم اقبال‌آذر قرار می‌گرفته است.

چنان‌که در سال 1348، آقای محمد نقش تبریزی تذهیب‌کار، خطاط و موسیقی‌شناس تبریزی در تهران به مرحوم حسین‌قلی فرزند ارشد بدایعی روایت کرده است: «در مجلسی که به منظور تجلیل از اقبال‌آذر به مناسبت بازگشت از سفر موفقیت‌آمیز هیئت موسیقی ایرانی از تفلیس تشکیل یافته بود، وقتی تاج گل بسیار زیبایی از طرف برگزارکنندگان مجلس به گردن اقبال‌آذر آویخته می‌شود، مرحوم اقبال در حالی که تاج گل را روی سر بدایعی خندان می‌نموده، می‌گوید: در جایی که جعفر آواز می‌خواند و موسیقی اجرا می‌کند، گلستانی است شکفته، که هرچه گل است باید به پایش ریخت».

او افزون بر صنایع ظریف ساعت‌سازی، موسیقی، تذهیب‌کاری، منبت‌کاری و شعر، در هنر نقاشی نیز با وجود مخالفت سرسختانۀ پدرش که اعتقاد داشت، هر تصویری در روز قیامت، از مصور خود روح زندگی طلب خواهد نمود، کار کرده و چند اثر جالب از وی به یادگار مانده است. معروف‌ترین و اثرگذارترین آنها تابلویی است که مرد معتاد لاغراندامی را در کنار منقل، در حال کشیدن تریاک نشان می‌دهد؛ به گونه‌ای که همۀ اسباب و اثاثۀ ضروری خانه و زندگی، حتی بنای مسکن وی، در لابلای دودی که از دهان او سر حقۀ تریاک متصاعد می‌شود، به‌تدریج کم‌رنگ شده و در هوا ناپدید می‌شود. تصویری از این تابلو در این کتاب آورده شده است.

بدایعی در تاریخ 26 آذرماه 1345 در تهران زندگی را وداع گفت و در قبرستان ابن‌بابویه در شهرری آرام خفته است. روی سنگ مزار وی بیت منسجمی حک شده که ظاهراً اثر یکی از فرزندان با استعداد آن پدر هنرمند است:

درّ گرانبها که در این خاک نهفته است جان کلام، جسم کلامی، بدایعی است.

بدایعی گرچه گاهی در دوران جوانی نیز در شعر تفنن می‌نمود؛ ولی آنچه از او برجای مانده، تقریباً در پانزده سال آخر عمرش سروده و «کلامی» تخلص کرده است. در این کتاب اشعار فارسی و ترکی آذربایجانی باقی‌مانده از او گردآوری شده است. اشعار ترکی او بیشتر در مدح اهل بیت طاهرین (علیهم‌السلام) می‌باشد.[۱]


پانويس


منابع مقاله

پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات

وابسته‌ها