درخشش ابن رشد در حکمت مشاء
درخشش ابن رشد در حکمت مشاء، غلامحسین ابراهیمی دینانی (متولد ۱۳۱۳ش)، فیلسوف و پژوهشگر حوزه حکمت و فلسفه است. این کتاب به بررسی فلسفه ابن رشد در سنت مشاء و مقایسه آرای او با دیگر متفکران برجسته اسلامی، بهویژه ابن سینا و غزالی میپردازد و تلاشهای او برای آشتی میان عقل و شریعت را واکاوی میکند.
| درخشش ابن رشد در حکمت مشاء | |
|---|---|
| پدیدآوران | ابراهیمی دینانی، غلام حسین (نويسنده) |
| سال نشر | 1389ش |
| چاپ | 1 |
| شابک | 978-964-224-127-9 |
| موضوع | ابن رشد، محمد بن احمد، 520 - 595ق. - فلسفه اسلامی - مشاییان |
| زبان | فارسی |
| تعداد جلد | 1 |
| کد کنگره | 1389 4د2الف 671 BBR |
| نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
کتاب شامل یادداشت ویراستار، دو مقدمه (ویراست اول و دوم)، چهارده فصل اصلی که به ابعاد مختلف فلسفه ابن رشد میپردازد و در انتها نیز چندین فهرست شامل آیات، آثار، اصطلاحات، اعلام، کتابنامه و آثار خود نویسنده را در بر میگیرد.
سبک نگارش
سبک نگارش کتاب علمی و تحلیلی است و با توضیحات دقیق و رویکردی تطبیقی که آرای ابن رشد را با دیگر فلاسفه مقایسه میکند، مشخص میشود. لحن نگارش استدلالی و نقادانه است، زیرا نویسنده اغلب به بررسی و رد مواضع فلسفی مختلف میپردازد[۱].
گزارش محتوا
مقدمه ویراست دوم: این بخش با معرفی ابن رشد بهعنوان فیلسوفی برجسته آغاز میشود که سهمش در جهان اسلام نادیده گرفته شده است و به اهمیت فعالیتهای او در فقه و فلسفه اشاره میکند[۲].
مقدمه ویراست اول: این مقدمه به اهمیت شناخت خود و تأثیر آن بر درک جهان میپردازد و تأکید میکند که آگاهی و معرفت پویا است و نیازمند عمقگرایی در اندیشه است[۳].
پرتو اندیشههای ابن رشد و ابن سینا در آثار فلسفی قرونوسطی مغربزمین: این بخش به تأثیر عمیق اندیشههای ابن رشد و ابن سینا بر فلسفه قرونوسطی غرب میپردازد. نویسنده توضیح میدهد که چگونه ترجمه آثار این دو فیلسوف به لاتین، راه را برای شکلگیری جریانهای فکری جدیدی در اروپا هموار کرد[۴].
حقیقت دوگانه یا دو گونه برداشت از حقیقت یگانه؟ این فصل به نظریه جنجالی «حقیقت دوگانه» که به ابن رشد نسبت داده میشود، میپردازد. نویسنده بهتفصیل بررسی میکند که آیا ابن رشد به دو حقیقت مستقل (فلسفی و دینی) قائل بوده یا معتقد به یک حقیقت واحد با راههای متعدد برای درک آن است[۵].
دشمن سرسخت متکلمان پای خود را جای پای آنان میگذارد: این بخش به نقد تند ابن رشد بر متکلمان و بهویژه غزالی و کتاب «تهافتالفلاسفه» او میپردازد. ابن رشد معتقد بود که روشهای کلامی در اثبات حقیقت ناکافی بوده و گاهی منجر به سردرگمی و تفرقهافکنی میان مردم میشد. این فصل انتقادات خاص ابن رشد را در مورد مباحثی مانند صفات الهی، حدوث عالم، و معاد جسمانی بررسی میکند[۶].
ابن رشد در مقام جمع و توفیق میان فقه و فلسفه: این فصل بهتفصیل تلاشهای ابن رشد برای ایجاد هماهنگی و همبستگی میان شریعت و عقل میپردازد. او بر این باور بود که شریعت و فلسفه هر دو به دنبال حقیقت هستند و یکی دیگری را تأیید میکند[۷].
تهافت التهافت ابن رشد در رد اندیشههای غزالی نوشته شده است یا در دوره سخنان ابن سینا؟ این بخش بهصورت اختصاصی به کتاب «تهافت التهافت» ابن رشد میپردازد که پاسخی مستقیم به «تهافتالفلاسفه» غزالی در این فصل، استدلالهای ابن رشد در دفاع از فلسفه و رد اتهامات غزالی علیه فلاسفه، بهدقت تحلیل میشود. او سعی در نشاندادن نارسایی براهین کلامی غزالی و قوت استدلالهای فلسفی دارد[۸].
جنجالیترین مسئلهی مورد اختلاف میان ابن سینا و ابن رشد: در این فصل، نویسنده به نقاط اصلی اختلاف فلسفی بین ابن سینا و ابن رشد میپردازد. در میان مجموعه مسایلی که ابنرشد در مورد آن، مقابل ابن سینا قرار گرفته و با او مخالفت میکند ارتباط میان «وجود» و «ماهیت» و کیفیت اتحاد آنها با یکدیگر، مهمترین و جنجالیترین مساله بهشمار میآید. [۹].
ابن رشد و اثبات صانع در دو دلیل عنایت و اختراع: این فصل به براهین ابن رشد برای اثبات وجود خداوند میپردازد، بهویژه دو برهان عنایت (نظم و حکمت در آفرینش) و اختراع (ابداع موجودات). ابن رشد این براهین را مبتنی بر مشاهده نظم و غایتمندی جهان طبیعت میدانست و آنها را قویترین دلایل عقلی برای اثبات وجود خالق معرفی میکرد[۱۰].
آیا غیرمتناهی بالفعل یک مفهوم تناقضآمیز است؟ این بخش به دیدگاه ابن رشد در مورد مفهوم بینهایت میپردازد. او بر اساس فلسفه ارسطو، وجود بینهایت بالفعل در عالم مادی را محال و تناقضآمیز میداند و تنها بینهایت بالقوه را ممکن میشمارد[۱۱].
آیا کلی طبیعی در جهان خارج به طور بالقوه موجود است؟ این فصل به مسئله کلیات در فلسفه ابن رشد میپردازد. این بحث، جایگاه کلی طبیعی را در جهان خارج، یعنی اینکه آیا کلیات بهصورت بالفعل یا بالقوه در اشیا موجودند، بررسی میکند[۱۲].
ابن رشد از شناخت مقصد شارح سخن میگوید: در نظر ابن رشد، «مقصود شرع» تعلیم علم حق و عمل حق به شمار میآید. علم حق جز معرفت خداوند تبارکوتعالی و سایر موجودات، آن هم بدان گونه که در واقع و نفسالامر هستند چیز دیگری نیست. عمل حق نیز عبارت است از امتثال امر و انجام افعالی که موجب پیدایش سعادت میگردد. [۱۳].
جایگاه ابن رشد در باب عقل: این فصل به نظریه عقل در فلسفه ابن رشد میپردازد. مباحثی چون عقل هیولایی (منفعل)، عقل فعال، و وحدت عقل فعال برای نوع انسان موردبررسی قرار میگیرد[۱۴].
بدون عقل فعال هیچچیز نمیاندیشد: این بخش تأکید میکند که از دیدگاه ابن رشد، وجود عقل فعال برای هرگونه تفکر و شناخت انسانی ضروری است. این فصل بهتفصیل نقش عقل فعال را در فرایند ادراک و شکلگیری مفاهیم در ذهن انسان توضیح میدهد و اهمیت آن را بهعنوان مبدأ شناخت و اتصال به عالم بالاتری از معرفت برجسته میکند[۱۵].
ویژگی روش ابن رشد در تفسیر فلسفه ارسطو: این فصل به ویژگیهای خاص روششناختی ابن رشد در تفسیر آثار ارسطو میپردازد. او بر تفسیر مستقیم و وفادارانه به متن ارسطو تأکید داشت و از شروح و تفاسیر متأخر که بهزعم او از مسیر اصلی ارسطو منحرف شده بودند، انتقاد میکرد. این بخش، تلاش ابن رشد را برای بازیابی اصالت اندیشههای ارسطویی تشریح میکند[۱۶].
در نظر ابن رشد برهان عقلی یک امر باطنی شناخته میشود: این فصل، مفهوم باطنی بودن برهان عقلی در فلسفه ابن رشد را تبیین میکند. ابن رشد معتقد بود که برهان و استدلال عقلی عمیق، تنها برای اهل حکمت و خواص قابلدرک است و برای عوام باید از روشهای خطابی و جدلی استفاده شود [۱۷].
پانویس
- ↑ ر.ک: متن کتاب، ص175- 141،176-142، 91-94
- ↑ مقدمه، ص9- 36
- ↑ همان، ص37- 89
- ↑ همان، ص91- 125
- ↑ همان، ص127- 158
- ↑ همان، ص159- 197
- ↑ همان، ص199- 236
- ↑ همان، ص237- 270
- ↑ همان، ص271- 311
- ↑ همان، ص313- 351
- ↑ همان، ص353- 395
- ↑ همان، ص397- 433
- ↑ همان، ص435- 478
- ↑ همان، ص479- 517
- ↑ همان، ص519- 553
- ↑ همان، ص555- 592
- ↑ همان، ص593- 643
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.