خودسازی یا تزکیه و تهذیب نفس
خودسازى يا تزكيه و تهذيب نفس، اثر آيتالله ابراهیم امينى در عصر حاضر است كه به زبان فارسى پيرامون خودسازى و تزكيه نفس نوشته شده است.
خودسازی یا تزکیه و تهذیب نفس | |
---|---|
پدیدآوران | امینی، ابراهیم (نویسنده) |
عنوانهای دیگر | تزکیه و تهذیب نفس خودسازی (تزکیه و تهذیب نفس) |
ناشر | شفق |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1375 ش |
چاپ | 8 |
موضوع | خود سازی (اسلام) |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 250 /الف8خ9 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
كتاب، داراى 2 بخش است، البته قبل از آغاز بخش اول و بعد از پيشگفتار، مطالبى مقدماتى در ذيل 2 عنوان كلى كه هركدام، عناوين جزيى متعددى را در بر گرفتهاند، ارائه شده است.
نگارش كتاب، بهصورت روان و سليس بوده و براى عموم، قابل فهم است.
گزارش محتوا
مؤلف، در پيشگفتار كتاب قبل از شروع در بحث، تذكر اين نكته مهم را ضرورى دانستهاند كه لازمه خودسازى و تزكيه نفس، گوشهگيرى و ترك مشاغل دنيوى و عدم قبول مسئوليتهاى اجتماعى نيست، بلكه چنانكه در طى مباحث كتاب روشن خواهد شد، انزوا و عدم قبول مسئوليتهاى فردى و اجتماعى، منافى خودسازى و تكميل و تهذيب نفس مىباشد. اسلام از مسلمين مىخواهد درعينحال كه در بين مردم زندگى مىكنند و به انجام وظايف فردى و اجتماعى اشتغال دارند، از خود غافل نباشند و به خودسازى و پرورش و تهذيب نفس نيز عنايت كامل داشته باشند.
ايشان پس از اتمام پيشگفتار و پيش از آغاز بخش اول، بيان مىكنند كه موضوع تعليم و تربيت، آنقدر مهم بوده كه هدف ارسال پيامبران قرار گرفته و خداى متعال در اين باره بر بندگانش منت نهاده است. شخصيت فردى و اجتماعى، سعادت يا شقاوت دنيوى و اخروى انسان به اين موضوع بستگى دارد كه چگونه خويشتن را ساخته و مىسازد.
به همين جهت، خودسازى براى انسان يك امر حياتى و سرنوشتساز محسوب مىشود. پيامبران آمدند تا راه خودسازى و پرورش و تكميل نفس را به انسانها بياموزند و در اين امر حياتى و سرنوشتساز رهنما و مددكارشان باشند. پيامبران آمدند تا نفوس انسانها را از رذائل و اخلاق زشت و صفات حيوانيت پاک و منزه سازند و فضائل و مكارم اخلاق را پرورش دهند.
در ادامه، مىنويسند: انسان، دو «خود» دارد: خود حيوانى و خود انسانى. ارزش انسان به خود انسانى اوست، نه خود حيوانى. خود حيوانى، طفيلى و در واقع ناخود است. انسان گرچه حيوان است و بايد به لوازم زندگى حيوانى خويش عنايت داشته باشد، ليكن در اين جهان، نيامده تا حيوان زندگى كند، بلكه آمده تا از زندگى حيوانى خويش براى تكميل زندگى انسانى بهره بگيرد و استفاده كند.
درباره زندگى باطنى به اين مطلب مىپردازند كه انسان در اين جهان، يك زندگى ظاهرى دارد كه به جسم و تن او مربوط است؛ مىخورد و مىآشامد و مىخوابد و حركت و كار مىكند، ولى در همين حال، در باطن ذات، يك زندگى نفسانى نيز دارد. درحالىكه در دنيا زندگى مىكند، در باطن ذات، يا بهسوى سعادت و كمال و نورانيت سير مىكند يا بهسوى بدبختى و شقاوت و تاريكى رهسپار مىباشد. گرچه اكثر مردم از اين زندگى باطنى غافلند، ولى واقعيت دارد.
وى در بخش اول (تخليه يا تهذيب نفس)، بيان مىكند كه در مرحله تهذيب نفس مىبايست سه عمل را انجام داد:
- تهذيب نفس از عقايد باطل؛
- تهذيب نفس از رذائل و اخلاق زشت؛
- ترك معاصى و گناهان.
وى سپس مطالب مربوطه را در ذيل عناوين متعدد مطرح مىكند و مىفرمايد: راههاى تشخيص بيمارىهاى نفس، عبارت است از تقويت عقل، تفكر قبل از عمل، بدبينى به نفس، مراجعه به طبيب روحانى، مراجعه به دوست دانا و خيرانديش، از عيب ديگران پند گرفتن، از انتقاد پند گرفتن و علائم بيمارى قلب. سپس اشاره مىكنند كه بعد از اينكه بيمارى يا بيمارىهاى نفسمان را شناختيم و يقين پيدا كرديم كه بيمار هستيم بايد فوراً معالجه را شروع كنيم و مهمترين موضوع در اين مرحله، تصميم و اراده است. اگر واقعاً بخواهيم و جداً تصميم بگيريم كه خودمان را از بدىها و اخلاق زشت تهذيب سازیم، مىتوانيم، ولى اگر موضوع را كوچك بشماريم و تصميم نگيريم، بهبودى و سلامت، غير ممكن خواهد بود. در اين مرحله است كه شيطان و نفس اماره وارد عمل مىشوند و به انواع حيلهها متوسل مىگردند تا ما را از تصميم منصرف سازند، ولى بايد كاملا هوشيار باشيم و فريب نيرنگهايشان را نخوريم.
مؤلف، در اين قسمت، دنياگرايى را ريشه همه گناهان شمرده و به تعريف دنيا و حقيقت آن اشاره مىكند و اهل آخرت و اهل دنيا را معرفى كرده و مىگويد: كسى كه در دنيا براى آخرت كار كند، اهل آخرت است و كسى كه براى دنيا كار كند اهل دنيا خواهد بود.
همچنين به بحث تقوى و اهميت آن در تزكيه نفس اشاره نموده و هدف تشريع احكام را تقوى معرفى مىنمايد، سپس به تعريف تقوى پرداخته و مىگويد: معمولاً تقوا را بهعنوان يك برنامهى منفى؛ يعنى پرهيزكارى و اجتناب و كنارهگيرى از معصيت معرفى مىكنند؛ چنين مىپندارند كه حفظ تقوا، با شركت در امور اجتماعى بسيار دشوار، بلكه متعذر است، زيرا نفس انسان طبعاً به گناه تمايل دارد، اگر مسئوليتهاى اجتماعى را بپذيرد، طبيعتاً به گناه كشيده مىشود؛ بنابراین، يا بايد تقواپيشه و پرهيزكار بود و از امور اجتماعى كنارهگيرى كرد يا مسئوليتهاى اجتماعى را پذيرفت و تقوا را از دست داد، زيرا جمع آنها غير ممكن است.[۱]
سپس به مذمت گوشهنشينى مىپردازد و خاطرنشان مىكند كه گوشهگيرى و عدم قبول مسئوليتهاى اجتماعى را نه تنها نمىتوان از علائم تقوا شمرد، بلكه در بعض موارد، برخلاف تقوا است. در اسلام، رهبانيت و گوشهگيرى نيست. اسلام، انسان را براى فرار از گناه به انزوا و ترك مشاغل دنيوى سفارش نمىكند، بلكه از او مىخواهد كه مسئوليتها را بپذيرد و در امور اجتماعى شركت كند.
همچنين اشاره مىكند كه تقوى به انسان بصيرت مىدهد؛ از آيات و احاديث استفاده مىشود كه تقوا به انسان بصيرت و بينش صحيح مىدهد تا مصالح واقعى دنيا و آخرت خود را تشخيص دهد و دنبال كند؛ از باب نمونه، خداى حكيم در قرآن مىفرمايد: «اى اهل ايمان! اگر تقوا پيشه كنيد، خدا براى شما فرقان قرار مىدهد»؛ يعنى ديده بصيرت مىدهد تا طريق سعادت و شقاوت و مصالح و مفاسدتان را تشخيص دهيد. در آيه ديگر مىفرمايد: «باتقوا باشيد تا علوم را بر شما افاضه كند، خدا به هر چيزى عالم است».
در ادامه، جهت بيان اوصاف متقين، به ترجمه خطبه همام پرداخته و سپس به مراقبه و محاسبه اعمال اشاره مىكند و پيشگيرى و ترك گناه را بهترين راه تهذيب نفس مىشمارد، سپس به ضرورت توبه، حقيقت توبه و امورى كه بايد از آنها توبه كرد، اشاره مىنمايد.
در بخش دوم (تحليه يا پرورش و تكميل نفس)، اسباب تكامل و تقرب، بهطور جامع و مستدل بيان شده است و دستورالعملهايى از حضرت اميرالمؤمنين، امام صادق، مرحوم مجلسى، آخوند ملا حسينقلى همدانى، ميرزا جوادآقا تبريزى و... بيان گرديده است.
مؤلف، در اين بخش توضيح مىدهد كه بعد از تهذيب و پاکسازى نفس، نوبت به پرورش و تكميل نفس مىرسد كه در اصطلاح «تحليه» ناميده مىشود. در علوم عقليه به اثبات رسيده كه نفس انسان، پيوسته در حال حركت و شدن است. فعليت او آميخته به قوه و استعداد است، تدريجاً استعدادهاى خود را به فعليت تبديل مىكند. در آغاز، ساختهشده و كامل نيست، بلكه تدريجاً خود را مىسازد و گوهر ذات خود را پرورش مىدهد. اگر در صراط مستقيم، حركت كرد، تدريجاً كامل و كاملتر مىشود تا به كمال نهايى نائل گردد و اگر به انحراف كشيده شد و در طريق ضلال قدم نهاد، تدريجاً از كمال نهايى انسان دور مىشود و در وادىهاى هولناك حيوانيت سقوط مىكند.
در ادامه، مىگويد: براى تكميل نفس و تقرب به خدا از چند وسيله مىتوان استفاده كرد كه مهمترين آنها عبارت است از: ذكر خدا، پرورش فضائل و مكارم اخلاق، عمل صالح، جهاد و شهادت، احسان و خدمت به خلق خدا، دعا و روزه.
در مباحث پايانى اين بخش، به آثار و علائم ذكر و لقاء اشاره مىكند؛ آثارى همچون تقيد به اطاعت خدا، خضوع و فروتنى، عشق به عبادت، آرامش و اطمينان، توجه خدا به بنده و محبت خدا نسبت به بنده.
راههاى وصول به اين امر را تفكر و برهان، تفكر در آيات الهى، عبادت، اذكار و ادعيه مىشمرند.
در پايان براى اهل عمل، دوازده دستورالعمل مىشمرند و چند دستورالعمل ويژه هم از اميرالمؤمنين، امام صادق، مرحوم مجلسى، آخوند ملاحسينقلى همدانى، ميرزا جوادآقا ملكى تبريزى و شيخ نجمالدين ذكر مىنمايند.
وضعيت كتاب
فهرست مطالب كتاب در ابتدى آن ذكر شده است و پاورقىها مربوط به ذكر اسانيد و متن عربى روايات مذكور در متن مىباشد.
پانويس
- ↑ متن كتاب، ص 133
منابع مقاله
متن و مقدمه كتاب.