خوانشی نو از چند نقشبرجسته ساسانی
خوانشی نو از چند نقشبرجسته ساسانی تألیف ایمان خسروی، سید رسول موسوی حاجی، رضا مهرآفرین، باستانشناس برای بازسازی همان گذشتۀ حقیقی تلاش میکند و در این راه «پرسش» میآفریند. این کتاب از منظر نوع و جنس مادۀ فرهنگی و یافتۀ باستانی تفسیر و توضیحی نو از چند یافتۀ قدیمی دربر دارد. تفسیری که برای نخستین بار با تکیه بر پژوهشها و دستاوردهای جدیدتر در این زمینه، به توضیح رسیده است.
خوانشی نو از چند نقشبرجسته ساسانی | |
---|---|
پدیدآوران | خسروی، ایمان (نویسنده)
موسوی حاجی، سید رسول (نویسنده) مهرآفرین، رضا (نویسنده) |
ناشر | آریارمنا |
مکان نشر | تهران |
سال نشر | 1400 |
شابک | 7ـ7ـ97183ـ622ـ978 |
کد کنگره | |
ساختار
کتاب در چهار فصل تدوین گردیده است.
گزارش کتاب
زهدان امروز تاریخنویسی، باستانشناسی است. باستانشناسی علم شناخت اشیاء باستانی نیست؛ علم شناخت «انسان گذشته» است؛ اما برای رسیدن به آن، از یافتههای مادی و فرهنگی کمک میگیرد. باستانشناس برای بازسازی همان گذشتۀ حقیقی تلاش میکند و در این راه «پرسش» میآفریند. این کتاب از منظر نوع و جنس مادۀ فرهنگی و یافتۀ باستانی تفسیر و توضیحی نو از چند یافتۀ قدیمی دربر دارد. تفسیری که برای نخستین بار با تکیه بر پژوهشها و دستاوردهای جدیدتر در این زمینه، به توضیح رسیده است.
استان پارس که در منابع کلاسیک پرسیس خوانده شده، خاستگاه هخامنشیان نیز بوده است. تاریخ این منطقه با وجود کوششهای باستانشناسان و تاریخنگاران همچنان از غروب هخامنشیان تا پگاه ساسانیان در آغاز سدۀ سوم میلادی در تاریکی به سر میبرد؛ اما آنچه مسلم است، با وجود نابودی هخامنشیان سنتهای ایرانی خاموش نشد و سنت هلنیستی که در برخی مناطق ایران استیلا یافته بود، در پارس فراموش شد؛ گویی سرزمین پارس به صورت ایزوله توانست فرهنگ و دین و سنت خود را از گزند آسیب و هجوم بیگانه محفوظ دارد؛ در این سدههای تاریک اما بر اساس منابع سکهشناسی معلوم میشود که این سرزمین را شاهکهای محلی تحت امر سلوکیان و بعد از آن دولت مرکزی اشکانی اداره میکردند که خود را «فرترکه» به معنای فرمانروا و حاکم خواندهاند. در بخش اول کتاب تاریخ سیاسی دوران پادشاهی ساسانیان گنجانده شده است با این تفاوت که بر خلاف سنت تاریخنویسی سیاسی که بیشتر مبتنی بر گزارش رخدادهای جنگی با هدف کشورگشایی است، بر رویکرد دینی و مذهبی پادشاهان این سلسله تأکید دارد. دلیل چنین گزینشی از تاریخ، تأثیرگذاری نوع نگرش مذهبی پادشاهان این دوره بر نتیجهگیری پژوهش است.
ایجاد نقوش برجستۀ صخرهای به عنوان رسانۀ تبلیغاتی عمومی در ایران باستان سابقۀ طولانی دارد و شاید نتوان آغازین آن را بهدرستی و به طور مطلق مشخص نمود؛ اما آنچه مسلم است، اولین نمونۀ قوام یافتۀ آن، نقشبرجستۀ متعلق به آنوبانینی پادشاه لولوبی در نزدیکی سرپل ذهاب است. استفاده از این رسانۀ مهم در دوران هخامنشیان از اهمیت ویژهای برخوردار بود که نقشبرجستهها و کتیبههای بیستون مصداق عینی آن است. این روند در دوران پارتی نیز همچنان ادامه یافت تا در دوران ساسانی چه از نظر پرداختن به جزئیات و چه از نظر محتوا و همچنین از نظر کمی، به دوام و قوام کامل رسید. اما شخصیتشناسی در نقوش برجستۀ ساسانی به دلیل استفاده از الگوهای مشابه موضوعی بین پادشاهان مختلف این سلسله و نیز عدم وجود کتیبه در بیشتر این نقوش، همواره دچار نقصانهای فراوان و نیز محل مناقشه بین پژوهشگران است. یکی از نکات بسیار مهم در نقوش برجستۀ دوران ساسانی، مربوط به اولین پادشاه و مؤسس پادشاهی ساسانی یعنی اردشیر بابکان، پس از مشروعیت الهی، اعلام پایبندی به اصول دینی و ساختار روحانیان دینی (دینمردان) است. در فصل دوم دربارۀ حضور روحانی بلندپایه (تنسر) در نقشبرجستههای اردشیر بابکان مباحثی مطرح شده است.
موضوع دیگر موردبحث دربارۀ نقوش برجستۀ دوران ساسانی که مورد تأکید این پژوهش است، هویتیابی شخصیتی از نقشبرجستۀ تاق بزرگ بستان است که دیهیمی را در دست دارد و پژوهندگان همواره او را اهورامزدا نامیدهاند. نگارندگان این کتاب بر خلاف این نظر، شخصیت موردنظر را ایزد بهرام میدانند. در فصل سوم دربارۀ این موضوع بحث و بررسی صورت گرفته است.
در تاقبستان و در نزدیکی سنگنگارۀ شاپور دوم و پسرش شاپور سوم، سنگنگارۀ دیگری وجود دارد که پژوهشگران دربارۀ شخصیتها و همچنین موضوع روایت در صحنه اتفاق نظر ندارند. در این نقشبرجسته چهرۀ سه شخصیت دیده میشود. دربارۀ شخصیت وسط و شخصیت سمت چپ تصویر غالباً پژوهشگران اتفاق نظر دارند و شخصیت وسط را اردشیر دوم و شخصیت سمت چپ را ایزدمهر (میترا) معرفی کردهاند؛ اما شخصیت سمت چپِ اردشیر دوم با درنظر گرفتن پیشزمینه مبنی بر انحصار اعطای حلقه توسط اهورامزدا، جز در چند مورد معدود همواره اورمزد معرفی شده است. نگارندگان با توجه به شمایل استاندارد اهورامزدا در تمامی نقشبرجستههای ساانس و اختلافات بصری با شخصیت موردنظر در این نقش، با انتساب اهورامزدا به این شخصیت به دلایلی که در فصل چهارم آورده شده، مخالفاند. بنابراین فصل چهارم دربارۀ شخصیت این نقشبرجسته است.[۱]
پانويس
منابع مقاله
پایگاه کتابخانه تخصصی ادبیات