جامع البيان في تفسير القرآن (تفسير الطبري)

جامع البيان في تفسير القرآن، اثر ابوجعفر محمد بن جرير طبرى، يكى از مهم‌ترين و تأثيرگذارترين تفاسير جهان اسلام است كه به «تفسير طبرى» نيز معروف مى‌باشد.

جامع البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر الطبری)
جامع البيان في تفسير القرآن (تفسير الطبري)
پدیدآورانطبری، محمد بن جریر بن یزید (نویسنده)
عنوان‌های دیگرتفسیر الطبری
ناشردار المعرفة
مکان نشربیروت - لبنان
سال نشر1412 ق
چاپ1
موضوعتفاسیر اهل سنت - قرن 4ق. قرآن - قصه‌ها
زبانعربی
تعداد جلد30
کد کنگره
‏BP‎‏ ‎‏93‎‏/‎‏5‎‏ ‎‏/‎‏ط‎‏2‎‏ج‎‏2‎‏ ‎‏1371
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

اين اثر، به زبان عربى و حدودا در اواخر قرن سوم و اوايل قرن چهارم هجرى نوشته شده است.

ساختار

كتاب، با مقدمه‌اى از نویسنده آغاز و مطالب در سى جلد، سامان يافته است.

طبرى تفسيرش را «جامع البيان عن تأويل آي القرآن» نام نهاده و بدون استثناء در آغاز تفسير هر بخشى از آيات، عنوان «القول في تأويل قوله تعالى» را به كار برده است. در «جامع البيان» بودن اين تفسير، ترديدى نيست؛ زيرا مشتمل است بر مباحث قرآنى، لغوى، نحوى، تاريخى، فقهى، روائى و...، به انضمام توجيهات مختلف و معارف متنوع و ترجيح اقوال بر يكديگر[۱]

نكته قابل توجه در اين تفسير، اين است كه «تأويل» از ديدگاه طبرى با آنچه در عرف عارفان، متكلمان و حتى مفسران سده‌هاى بعد از تأويل مراد شده است، تفاوتى بنيادى دارد. طبرى از واژه «تأويل» همان «تفسير» را مراد كرده است و نه باطن و برداشت‌هاى عارفانه و رمزى؛ چنان‌كه او در مقدمه مى‌گويد: شايسته‌ترين مفسران به درك حقيقت در تأويل قرآن - بندگان را به علم تأويل آن راه است - كسى است كه حجتش در آنچه «تأويل» يا «تفسير» كند واضح‌تر است.[۲]

گزارش محتوا

طبرى پس از نگارش مقدمه‌اى فراگير درباره مسائل مرتبط با قرآن، تفسير را با روشى خاص آغاز كرده و با هماهنگى مطلوبى در اين روش، تفسير را تا واپسين سوره، ادامه داده است. وى ابتدا آيه يا آياتى از قرآن را برمى‌گزيند و با عنوان «القول في تأويل قوله تعالى» و تعابيرى از اين دست، به تفسير آن پرداخته و كوشيده است تا ديدگاه خودش را درباره مراد الهى از آيات بيان كند[۳]

سپس به بحث در تبيين مفهوم و مدلول آيه پرداخته و در اين راستا به طرح مباحث مربوط به لغت، نحو و قرائات، شأن نزول آيه يا آيات، مسائل فقهى و جز آنها اهتمام ورزيده است. آنگاه در هريك از اين مباحث و به هنگام نياز، شواهد شعرى از شعراى عرب جاهلى و اسلامى را آورده است. طبرى اين مقطع را در تفسير گاه به‌اختصار برگزار كرده و ديگرگاه، به صرف طرح اختلاف نظر اهل تأويل، اختلاف رأى قراء و نحويون و يا بحث لغوى اكتفا كرده و گاهى نيز به تحليل آراء روى آورده و سخن استوار در ديدگاه خود را گزارش كرده است.[۴]

پس از اين مرحله، با نقل و ضبط اقوال صحابه و تابعين، تفسير را پى گرفته است. در اين مرحله، با ذكر عباراتى از قبيل «و بنحو الذي قلنا قال أهل التأويل»، انبوهى از اخبار و روايات متفاوت از نظر قوت و وثاقت را با ذكر سلسله سند، از طبقات اول و دوم مفسران بدين‌گونه ارائه كرده است: از ابن عباس پنج طريق، از سعيد بن جبير دو طريق، از مجاهد بن جبر مكى سه طريق يا بيشتر در برخى موارد، از عكرمه سه طريق، از ضحاك بن مزاحم دو طريق، از عبدالله بن مسعود يك طريق، از قتادة بن دعامه سه طريق و از حسن بصرى سه طريق. همچنين از تفسير عبدالرحمن بن زيد بن اسلم، ابن جريح و مقاتل بن حيان و از تفاسيرى ديگر نام برده و از كتاب محمد بن سائب كلبى و مقاتل بن سليمان و محمد بن عمر واقدى كه از نظر وى، غير قابل اعتماد بوده‌اند، جز در مقالات مربوط به تاريخ و سيرت‌ها و اخبار عرب، روايتى نقل نكرده است.[۵]

آنگاه اگر در تفسير آيات، اختلاف نظرى ميان مفسران يا قراء وجود داشته باشد، روايات مربوط به هر آيه را با هماهنگى خاص مفهومى، دسته‌بندى و ذكر كرده و هر مجموعه روايات متحدالمعنى را از مجموعه ديگر، با عنوان «ذكر من قال ذلك» تفكيك كرده و بر مثال ناقدى زبردست، به جرح و تعديل روايات متناقض و نقد و بررسى آراء مختلف، پرداخته است. آنگاه يا قول مرجح را برگزيده يا با اقامه دليل بر طرد و رد اقوال مختلف، نظر خويش را با قاطعيت اعلام داشته و يا به جهت اتحاد معنوى اقوال و روايات و مطابقت آن‌ها با رأى وى، بدون هيچ اظهار نظرى بحث را پايان برده و در مقام توجيه، ترجيح و استنباط، تعابيرى را از قبيل: «أولى الأقوال عندي بالصواب في ذلك»، «أولى هذين القولين بالصواب»، «أولى هذه التأويلات بالآية» و... به كار برده است. اين شيوه در خصوص مسائلى از قبيل نسخ و اسباب نزول و جز آن‌ها نيز به كار رفته است.[۶]

در تبيين مبانى تفسيرنگارى طبرى، مى‌توان به نكات زير اشاره نمود:

  1. تمسك به ظاهر آيات: تمسك به ظاهر آيات، در نقد و داورى و جرح و تعديل، ميان روايات متعارض، يكى از مستندات طبرى است. او در برخى از موارد، اقوال علما را به دليل مخالفت با ظاهر آيه، مردود دانسته و گاهى نيز از معيار هماهنگى با ظاهر آيه، براى گزينش تفسيرى مناسب، بهره گرفته است.[۷]
  2. سياق آيات و پيوستگى آن‌ها: طبرى در سراسر تفسير خود براى فهم آيات، تعيين معناى بعضى الفاظ آيات و نيز در قبول و رد روايات و... از سياق آيه، آيه‌ها و جمله‌هاى قرآنى بهره گرفته و رازهاى پنهانى آيات را هويدا ساخته است؛ به‌گونه‌اى كه با تصفح و جستجوى اجمالى در مجلدات «جامع البيان» به اين حقيقت دست مى‌يابيم كه سياق آيات و دلالت آن، جايگاه ويژه‌اى در اين تفسير دارد[۸]
  3. استناد به حكم عقل: يكى ديگر از معيارهاى طبرى در نقد و داورى بين اقوال مختلف، حكم عقل است. با آنكه تفسير طبرى بعد از خود قرآن، به روايات منقول پيامبر(ص) تكيه مى‌كند، اما هرگاه آيه‌اى فاقد دليل قرآنى و روايت تفسيرى باشد، يا روايات با هم متعارض به نظر رسند، او از حكم عقل و ملاك‌هاى عقلى براى فهم آيه يا ترجيح يكى از احاديث بر ديگر احاديث، بهره گرفته است.[۹]
  4. استناد به «روايت معتبر» و يا صحيح: معيار ديگر طبرى، وجود روايت معتبر در جهت تأييد يكى از اقوال مختلف است. در نگاه طبرى، خبر قطعى، خبر يقينى يا خبر متواترى است كه از شخص رسول(ص) شنيده شده باشد و يا خبر صحيحى است كه توسط راويان عادل از پيامبر(ص) رسيده باشد[۱۰]
  5. استناد به اجماع اهل تأويل و يا رأى اكثريت آن‌ها: معيار ديگر طبرى در نقد و داورى بين اقوال مختلف در تفسير آيات، «اجماع علما و اهل تأويل يا قول و رأى اكثريت آنها» است. او در بسيارى از موارد، از اين معيار سود جسته و اقوالى را كه در جهت هماهنگى با اجماع اهل تأويل نيست، به‌شدت رد كرده و نپذيرفته است.[۱۱]
  6. شيوه بيانى معمول عرب: طبرى به «شيوه زبانى عرب» نيز تكيه‌اى درخور دارد و از آن چونان معيارى در گزينش و نقد بهره گرفته است. اين مورد شايد بيشترين تكيه طبرى را شكل دهد، بدين سان قولى را كه هماهنگ با شيوه معمول و بيان فصيح عرب و استعمال معروف كلام آنان باشد، بر ساير اقوال ترجيح داده و آرائى را كه مخالف آن باشد، مردود دانسته است.[۱۲]
  7. اصالت تعميم: طبرى بر اين باور است كه كلام الهى، به لحاظ معنا، دامنه‌اى گسترده دارد، بدين سان تا آنجا كه امكان داشته باشد، كوشيده است از تقييد و محدودسازى دامنه معناى واژه بپرهيزد. او در سراسر تفسيرش، بر تمسك به «معيار تعميم» پافشارى كرده و بارها عباراتى از اين قبيل را تكرار نموده است: «إن ما جاء في آي الكتاب عاما في معنى فالواجب الحكم به على عمومه حتى يخصه ما يجب التسليم له، فإذا خص منه شيء كان ما خص منه خارجا من ظاهره و حكم سائره على العموم». تمسك بدين معيار، گاهى باعث مى‌شود كه طبرى در ميان آراء مختلف، هيچ‌كدام را به علت محدوديت برنگزيند، بلكه خود نظرى كلى‌تر پيشنهاد نمايد[۱۳]
  8. فرهنگ روزگار نزول: قرآن كريم در روزگارى نازل شده است كه مردمان با فرهنگ و ارزش‌هايى زندگى می‌كردند، بى‌گمان، قرآن بدون درنگريستن به آن فرهنگ، سخن نگفته است و مفسران با توجه به فرهنگ نزول و مرتبط ساختن آيه با آن در تبيين و تفسير آيه، نكته‌هاى آموزنده‌اى ارائه داده‌اند. طبرى در اين زمينه، در تفسير آيات كوششى درخور دارد و توجه بدان را چونان معيارى در ارزيابى نقل‌ها و ديدگاه‌ها و يا استوارسازى ديدگاه خود، بسى به كار گرفته است.[۱۴]
  9. استناد به قياس: طبرى، فقيهى است بزرگ و صاحب مكتب و در فقه، خود داراى مبنا و اصول. وى در تفسير آيات، گاه به «قياس» كه از منابع استنباط است نيز روى آورده است.

وضعيت كتاب

فهرست مطالب هر جلد، در انتهاى همان جلد آمده است.

پانويس

منابع مقاله

  1. مقدمه و متن كتاب.
  2. شاكرى، سيمين‌دخت «مبانى تفسيرنگارى طبرى»، پايگاه مجلات تخصصى نور، نشريه:علمى - پژوهشى مقالات و بررسى‌ها، پاييز و زمستان 1383، شماره 76 (دفتر اول)، (22 صفحه، از 81 تا 102).

.

وابسته‌ها