تهانیسری، نظام‌الدین

نظام‌الدین بن عبدالشکورِ عمری (فاروقیِ) تَهانیسَری بلخی(د 1024 یا 1036ق/1615 یا 1627م)، برادرزاده، داماد و جانشینِ جلال‌الدین تهانیسری و از مشایخ چشتیۀ صابریه.

تهانیسری، نظام‌الدین
NUR00000.jpg
نام کاملنظام‌الدین بن عبدالشکور عمری فاروقی بلخی تهانیسری
نسبعمری فاروقی بلخی تهانیسری
نام پدرعبدالشکور
محل تولدتهانیسر، هند
محل زندگیتهانیسر، مکه، مدینه، بلخ
رحلت1024 یا 1036ق
مدفنبلخ
همسردختر جلال‌الدین تهانیسری
خویشاوندانجلال‌الدین تهانیسری
دیناسلام
مذهبصوفی چشتی صابری حنفی
منصبرئیس فرقه چشتیه صابریه
اطلاعات علمی
مشایخجلال‌الدین تهانیسری
معاصریننورالدین محمد جهانگیر شاه
شاگردانخواجه ابوسعید گنگوهی
برخی آثارشرح لمعات، بحر التصوف، تفسیر سوره فاتحه، تفسیر جزءهای 7، 29 و 30 قرآن، رساله حقیقت، رساله بلخیه، رساله در اسرار الهی یا لاهوت، رساله مظاهر، رساله شرح ایاکم و الامردان

زندگی‌نامه

نسب او به خلیفۀ دوم، عمر می‌رسید و نسبت عمری و فاروقی او نیز از همین روی است. دربارۀ کودکی و جوانی او اطلاعاتی در دست نیست. تنها می‌توان گفت که وی ظاهراً در تهانیسر به دنیا آمد و در همان‌جا نزد عمویش، جلال‌الدین تهانیسری به سیر مراتب سلوک پرداخت، با دختر وی ازدواج کرد و سرانجام پس از مرگ جلال‌الدین ادارۀ امور طریقه را بر عهده گرفت.

سفرها

پس از مرگ جلال‌الدین محمد اکبرشاه(سل‍ ‎‎‎‍‍سییی یی ی963-1014ق)، نورالدین محمدجهانگیر(سل‍ 1014-1037ق) ـ که از ارادتمندان شیخ بود ـ بر مسند پادشاهیِ هند نشست، اما در همان نخستین سالِ حکومت، فرزندش خسرو برضد او شورش کرد و در راه اکبرآباد به تهانیسر به دیدار شیخ رفت. با آنکه در این دیدار نظام‌الدین او را از این کار باز داشت، اما بدگویان و دشمنان نظام‌الدین به جهانگیر وانمود کردند که شیخ به شاهزاده خسرو نوید فتح داده است، و به همین سبب، جهانگیرشاه از نظام‌الدین رنجیده خاطر گشت و وی را به حجاز فرستاد. تهانیسری پس از ادای فریضۀ حج در مکه، به مدینه رفت و چند سالی را در آنجا ماند و ظاهراً در 1020ق/1611م از راه دکن به هند بازگشت و با گذر از بیجاپور، به تهانیسر رفت؛ اما اندکی بعد آنجا را نیز ترک گفت و به بلخ مهاجرت نمود و در آنجا با استقبال مردم و حاکم بلخ، امام‌قلی‌خان ازبک مواجه گردید.

باید توجه داشت که در پاره‌ای منابع دربارۀ ترتیب سفرها و نیز تاریخ رفتن و بازگشتن او، آمیختگی‌ها و اشتباهاتی وجود دارد. اما با توجه به تصریح توزک جهانگیری بر ملاقات جهانگیر با نظام‌الدین در 1014ق و سپس فرستادن او به حجاز، می‌توان دریافت که سفر او به مکه در 1014ق، و بازگشتش به هند احتمالاً در 1020ق بوده است. برخی منابع نیز به دوبار تبعید او ـ یکبار به حجاز و بار دیگر به بلخ ـ اشاره کرده‌اند و این امر با این واقعیت که وی پس از بازگشت به تهانیسر به دلیل نامعلومی آنجا را ترک گفت و به بلخ رفت، هماهنگی دارد.

فرزندان

وی فرزندان بسیاری داشت که برخی از آنها در بلخ ماندند و بعضی دیگر به هند رفتند.

جانشین طریقتی

مهم‌ترین جانشین وی نیز، خواجه ابوسعید گنگوهی بود.

آرای عرفانی

تهانیسری اهل شعر و سماع، و آگاه از علوم غریبه بود و در تربیت مریدان مهارت داشت. وی حنفی‌مذهب و وابسته به طریقۀ چشتیِ صابری بود، اما مشرب خاصِ خود را داشت. نظام‌الدین در تصوف پیرو طریق عشق بود و این امر از شرح‌هایی که بر سوانح غزالی و لمعات عراقی نوشته است، آشکار می‌شود. به علاوه، نظام‌الدین از معتقدان به وحدت وجود بود و این موضوع، صوفی مشهور معاصر او، احمد سرهندی را که از قائلان به وحدت شهود و مخالفان وحدت وجود بود، به واکنش واداشت، تا آنجا که در چند نامۀ خود به نظام‌الدین، ضمن انتقاد از برخی رفتارها و آداب پیروان او، کوشید تا به زعم خود شبهات موجود را برطرف کند و موضع نظام‌الدین را اصلاح نماید. متأسفانه دربارۀ پاسخ‌های احتمالی نظام‌الدین به این نامه‌ها شواهدی در منابع یافت نمی‌شود.

وفات

تهانیسری باقی عمر را در بلخ به تربیت شاگردان و مریدان بسیار خود گذراند و پس از مرگش در 1036ق /1627م(یا بنا بر برخی روایات 1024ق/1615م) در همان‌جا به خاک سپرده شد.

آثار

آثار: با آنکه در بیشتر منابع به درس ناخوانده بودن نظام‌الدین اشاره شده است، اما همۀ منابع او را صاحب کتاب‌ها و رسائلی دانسته‌اند که از آن جمله است:

  1. شرح لمعات عراقی، که نظام‌الدین در مدت اقامت خود در حجاز، بخشی از آن را در مکه، و بخشی را در مدینه نوشته است و نسخه‌های خطی آن با نام‌های تجلیات جمال و معدن‌‌الاسرار موجود است.
  2. بحرالتصوف، که شرحی بر سوانح العشاق احمد غزالی است.
  3. تفسیر سورۀ فاتحه و بخش‌های دیگری از قرآن از جمله جزءهای 7، 29 و 30، که نسخ خطی آن هر یک دربردارندۀ بخش‌هایی از این تفسیر است و با نام‌های ریاض القدس، تفسیر نظامی و تفسیر سورۀ فاتحه نیز خوانده می‌شود.
  4. رسالۀ حقیقت، یا رسالۀ حقیه یا رساله فی التوحید، که در بیان 7 مرتبۀ توحید است.
  5. رسالۀ بلخیه، که در پاسخ به اعتراضات علمای بلخ و اثبات جایز بودن سماع نوشته شده است.
  6. رساله‌ای بی‌نام دربارۀ اسرار الٰهی یا لاهوت.
  7. رسالۀ مظاهر، که به نثر آمیخته به نظم و دربارۀ عالم و مراتب پنجگانۀ ظهور است.
  8. رسالۀ شرح ایاکم و الأمردان، در شرح حدیثی که وی از پیامبر‌(ص) می‌داند[۱]

پانویس

  1. حسین خندق‌‌آبادی، ج 16، ص448-449

منابع مقاله

خندق‌‌آبادی، حسین، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول، سال چاپ 1378

وابسته‌ها