تربیة الابناء و البنات فى ضوء القرآن و السنة

تربیة الابناء و البنات فى ضوء القرآن و السنة، اثر خالد عبدالرحمن العک، کتابی است در موضوع تعلیم و تربیت به زبان عربی.

تربیة الابناء و البنات فى ضوء القرآن و السنة
تربیة الابناء و البنات فى ضوء القرآن و السنة
پدیدآورانالعک، خالد عبدالرحمن (نویسنده) ‌
ناشردار المعرفة
مکان نشربیروت - لبنان
سال نشر1998م/1418ق
چاپیکم
زبانعربی
کد کنگره

بحران‌ها و مشکلات تربیتى، از جدى‌ترین و پیچیده‌ترین بحران‌ها و مشکلات موجود در زندگى بشر است و پدران و مادران و دیگر دست‌اندرکاران تعلیم و تربیت را به خود مشغول داشته است. نگارش این کتاب تلاشى است براى گشودن این گره‌ها و راهگشایى است در دست پدران و مادران که مسئول اصلى تربیت فرزندان خویش‌اند.

این کتاب روشى یگانه در اختیار والدین مى‌نهد تا در تربیت فرزند، هریک به‌سویى نخواند و تعارض رفتار تربیتى آنها فرزندان را سردرگم نکند که کدام را بپذیرند(ص 10).

نگارنده بحثها را در مقدمه، پیشگفتار و هجده فصل سامان داده است و مطالب را بر اساس مراحل رشد انسان از دوران جنینى تا مرحلۀ بلوغ و نوجوانى تنظیم کرده است.

در پیشگفتار با اشارتى کوتاه به زندگى حضرت حسن و حسین(علیهماالسلام)آن دو گرامى را چراغ راه زندگى فرزندان مى‌خواند و پس از آن به کوتاهى از زندگى دختران پیامبر اکرم(ص)مى‌گوید و آن‌ها را مشعل فروزان هدایت دختران مى‌شمارد. سپس به مسائل دوران جنینى مى‌پردازد و از بایستى رعایت حقوق شرعى جنین مى‌گوید. لزوم حفظ‍‌ حرمت جنین را یاد مى‌کند. پاره‌اى از سنت‌هاى اسلامى در آغاز ولادت را مى‌آورد.

از حق نسب نوزاد مى‌گوید و اشاره مى‌کند که براساس شرع، کودک به پدر و مادر و یا دست‌کم به مادر منسوب است بنابراین باید زمینه‌هاى اثبات این نسبت را بگاه زادن فراهم کرد.

پس از این از شرایط‍‌ قیم و سرپرست کودک یتیم در اسلام مى‌گوید. حدود تصرفات قیم را یادآور مى‌شود. از مسئولیت قیم در برابر کودک مى‌گوید. سپس به احکام تنظیم خانواده و پیشگیرى از زادوولد مى‌پردازد و زیان‌هاى پیشگیرى از افزایش جمعیت را یاد مى‌کند. آنگاه حکم نسب نوزاد حاصل از تلقیح مصنوعى را بازمى‌شکافد و احکام تلقیح را یادآور مى‌شود.

فصل اول. شخصیت کودک و روش‌هاى شکل‌گیرى آن: در این فصل یادآور مى‌شود که باید کودک را به شخصیت اسلامى آراست. آنگاه شخصیت اسلامى را معنا مى‌کند و ویژگی‌هاى شخصیت اسلامى کودک را از زبان قرآن بازمى‌گوید و با اشاره به حدیثى از ابن عباس بر اصل عزت نفس در کودک پامى‌فشارد.

نکته بعدى، روش‌هاى ایجاد شخصیت نیکو در کودک است که عبارتند از: تعاون، عادت دادن کودک به کار و پرهیز از تنبلى، دور داشتن کودک از گوشه‌گیرى، ایجاد شجاعت ادبى در او، جلب توجه کودک به ارزش وقت، یاد دادن آداب اجازه گرفتن براى وارد شدن به اتاق پدر و مادر، آموزش رازدارى به کودک.

در جستار سوم این فصل، روش‌هاى ایجاد شخصیت در کودک را شرح و شماره مى‌کند و از روش‌هاى الگوى حسنه و داستان‌سرایى یاد مى‌کند. در بحث چهارم به روش‌هاى رفتارى پدر و مادر نسبت به مراحل رشد فرزند مى‌پردازد و از سه مرحله یاد مى‌کند: 1) رفتار پدر و مادر با فرزند به این اعتبار که کودک است، شامل: بازى با او، تهیۀ فیلمهاى درخور، فراهم کردن زمینۀ معاشرت کودکان با یکدیگر، رفت‌وآمد به مسجد، مهربانى با کودک و آسان‌گیرى نسبت به او؛ 2) رفتار پدر و مادر با فرزند به این اعتبار که فرزند آنهاست، این‌گونه رفتار برنهاده بر اصولى چون: رحمت، عدالت میان فرزندان، ترجیح ندادن دختر و پسر بر یکدیگر، نداشتن منع شرعى محبت بیشتر مادر به دختر و علاقۀ بیشتر پدر به پسر، رعایت عدالت در بخشش به کودکان و وجه شرعى آن است؛ 3) رفتار پدر و مادر با فرزند به اعتبار متربى بودن آنها، در این رفتار پدر و مادر خود را در مقام مربى مى‌بینند و باید صفات مربى شایسته را دارا باشند و با فرزندان به مهربانى و تسامح رفتار کنند. از ستایش و تنبیه، بجا استفاده کنند. بگاه اشتباه فرزند، نخست او را ارشاد و راهنمایى کنند و در صورت لزوم با او از در تندى درآیند.

فصل دوم. سرپرستى کودک و حقوق او در حضانت و محبت: در شرح این فراز از سخن، نخست از وجوب حضانت طفل مى‌گوید و به نفقه او اشاره مى‌کند. سپس به مادرى و حضانت کودک مى‌پردازد. از اهمیت مادرى در اسلام یاد مى‌کند. آن‌چه را مادر باید در امر حضانت پاس بدارد برمى‌شمارد. از حقوق کودک بر پدر و مادر مى‌گوید و وظایف و مسئولیت پدر و مادر را نسبت به فرزند(مسئولیت در برابر تربیت دینى، اخلاقى، عقلى، جسمى، روحى، اجتماعى)یاد مى‌کند و حقوق فرزند بر پدر را نیز شماره مى‌کند.

بحث بعدى، حقوق کودک در اسلام است؛ یعنى، حق داشتن پدر و مادر، حق انتساب به پدر، حق حیات، حق تأمین زندگى، حق رعایت مساوات و عدالت میان آنها.

تعریف محبت و انواع آن(محبت به خود، دیگران، خداوند)و شرح محبت پدرى و احترام فرزندان به پدر و مادر و نیز وجوب محبت به خداوند و حب به رسول اللّه(ص) پایان‌بخش این فصل است.

فصل سوم. پرورش دین، ایمان و پرستش در کودک: در این فصل از نکات زیر یاد مى‌کند: اهمیت تلقین عقاید اسلامى به کودک، ایمان به خدا، عادت دادن کودک به دوستى پیامبر اکرم(ص)و بزرگداشت آن جناب، ایمان به فرشتگان و قدر، روش پیامبر اکرم(ص)در رفتار با کودکان، پاداش براى حفظ‍‌ احادیث نبوى، آشنایى با سیرۀ پیامبر اکرم(ص)، آموزش قرآن به کودک، ثواب پدر و مادر براى آموزش قرآن به کودک، فراهم‌کردن زمینه‌هاى فهم قرآن براى کودک، آغاز عبادت در کودک، ارتباط‍‌ با مسجد، عادت دادن کودک به روزه‌گیرى در برخى از روزهاى ماه رمضان.

در فصل چهارم، از آداب شرعى کودک مى‌گوید و به نماز، پاکیزگى، آداب معاشرت، آداب اجازه گرفتن و روزه مى‌پردازد. آنگاه از تربیت از راه توبیخ بجاى تنبیه یاد مى‌کند و به روش برخورد کودک با کسى که او را تنبیه مى‌کند اشاره دارد و انواع پاداش و تنبیه را مى‌آورد و از لزوم رعایت اندازۀ درک کودک و به قدر عقل او سخن گفتن، یاد مى‌کند و به تربیت براى پذیرش مسئولیت مى‌پردازد.

فصل پنجم. تربیت اخلاقى و اجتماعى کودک و مهربانى با او و رعایت مساوات: در این فصل از تربیت اخلاقى براساس سنت نبوى مى‌گوید و از لزوم احترام به بزرگتر، اجازه ورود، آداب طعام، راستگویى و برخى اخلاق پیامبر اکرم(ص)نسبت به کودکان یاد مى‌کند و به تربیت اجتماعى او مى‌پردازد و مى‌گوید باید کودک را با خود به مجالس برد و او را در پى انجام کار فرستاد و به سلام کردن عادتش داد و چون بیمار شود به عیادت او رفت و براى او دوستان نیک برگزید. پس از این از رفتار مهربانانۀ با کودک مى‌گوید و لزوم رعایت برابرى میان فرزندان را یادآور مى‌شود.

در فصل ششم، از توجه اسلام به کودک و حتى کودکان کفار مى‌گوید و به لزوم مراقبت‌هاى روزانۀ اشاره مى‌کند. نیازهاى روحى کودک را مى‌آورد. از حقوق کودک در بازى و مهربانى و محبت مى‌گوید. از وسایل ارتباط‍‌ جمعى و کودک یاد مى‌کند و به لزوم رشد متوازن و با آرامش کودک مى‌پردازد.

فصل هفتم، دربارۀ این امور است: اصول تربیت در اسلام، دانش و آموزش در روش تربیتى اسلام، روش‌ها و شیوه‌هاى تربیت اسلامى، مفهوم تربیت تشویقى، تشویق به اخلاص براى خدا، تشویق به قرائت قرآن و کتاب‌هاى حدیثى، تشویق به بهره‌گیرى بهینه از ایام تحصیل.

در فصل هشتم، از تشویق به انجام عبادت‌‌هایى چون: نماز، زکات، روزه و حج مى‌گوید. از تشویق به آراستن خود به اخلاق نبوى یاد مى‌کند. به تشویق به امانتدارى مى‌پردازد و تشویق به رعایت ادب در گفتار و همکارى در امور خیر و راستگویى دائم را مى‌آورد.

در فصل نهم، مبانى اخلاقى، عقلى، اجتماعى و عاطفى تربیت را بشرح مى‌آورد. در فصل دهم، از وجوب تربیت فرزندان یاد مى‌کند و به حقوق دختران بر پدر و مادر مى‌پردازد و به ادب دختر و پسر در برابر پدر و مادر اشاره مى‌کند و از همکارى با اعضاى خانواده مى‌گوید.

فصل یازدهم دربارۀ این مطالب است: محتواى برنامه آموزشى دختران، وجوب دانش‌آموزى بر دختران، عدم تعارض تحصیل علم با حجاب، بهتر است آموزش دختران جوان به زنان سپرده مى‌شود، آموزش مردان به دختران ضوابط‍‌ دقیقى دارد، تربیت دختران براساس حیا نه خجالت، معاشرت دختران با مردان و ضوابط‍‌ آن، زیان‌ها و مخاطرات آموزش مختلط‍‌ و موانع آن.

در فصل دوازدهم، از نگرش اسلام به حجاب زن مى‌گوید و آن را موجب عزت و کرامت دختر مى‌خواند و از میزان شرعى حجاب یاد مى‌کند و به لباس دختران در نماز و جز آن مى‌پردازد و برخى زینت‌هاى حرام بر دختران را برمى‌شمارد.

در فصل سیزدهم، به مرحله تربیت و راهنمایى نوجوان مى‌پردازد و از حل مشکلات فکرى و روحى نوجوان مى‌گوید و به حل مشکلات روانى و اجتماعى اشاره مى‌کند و به از میان بردن عوامل گرفتگى و عقده‌هاى روحى نوجوان مى‌رسد و از هدایت واکنش‌هاى خشمگینانۀ نوجوان مى‌گوید و اشاره مى‌کند که باید ترس نوجوان و خشم او را به تفکر درست، هدایت و راهنمایى کرد.

فصل چهاردهم. در این فصل از تأثیر فرهنگ پدر و مادر بر نوجوان یاد مى‌کند و به راهنمایى نوجوان به سوى انس و محبت گروهى اشاره مى‌کند. از چگونگى پیشگیرى از برگزیدن دوست بد در نوجوانى مى‌گوید و راه‌حل مشکلات سلامت جسمى نوجوان را یادآور مى‌شود.

در فصل پانزدهم، از راه‌حل سرپیچى نوجوان از خواسته‌هاى خانواده مى‌گوید. راه حل سستى نوجوان در عبادت را بازمى‌شکافد. از راه‌حل مشکلات جنسى آنان یاد مى‌کند و وجوب پیشگیرى از گرفتارى نوجوان به فحشا را گوشزد مى‌کند و به نوجوانى و ازدواج زودتر از موقع مى‌پردازد.

در فصل شانزدهم، از وقت یاد مى‌کند و آن را معیار زندگى مى‌خواند و به جایگاه زمان در اسلام مى‌پردازد و از زمان و ویژگی‌هاى آن در زندگى مى‌گوید و وظایف فرد مسلمان را در برابر زمان یادآور مى‌شود و زیان‌هاى اتلاف وقت را مى‌آورد.

در فصل هفدهم، از اهمیت تنظیم اوقات زندگى مى‌گوید و یادآور مى‌شود که براى ساعات روزانه باید برنامه‌ریزى کرد و براساس برنامۀ تعیین شده عمل نمود و از اوقات فراغت استفاده بهینه کرد.

فصل هجدهم. در این فصل از آینده و نگرش انسان به آن مى‌گوید و عمر انسان را حد واسط‍‌ میان گذشته و حال مى‌خواند و به درازعمرى و ثمرات نیکوى آن اشاره مى‌کند و زیان‌هاى غفلت را در زندگى انسان یادآور مى‌شود[۱].

پانویس

  1. رفیعی، بهروز، ص122-127

منابع مقاله

رفیعی، بهروز، کتابشناسی توصیفی و موضوعی تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات بین‌المللی هدی، تهران، چاپ اول، 1378ش

وابسته‌ها