تاریخ علوم در اسلام
تاریخ علوم در اسلام، اثر رمضان رضائی (متولد 1350ش) و یدالله رفیعی (متولد 1345ش). این کتاب (جلد اول) به بررسی تاریخ پیدایش و تحولات علوم اصلی اسلامی نظیر نحو، لغت، بلاغت، کلام، فقه و تفسیر در بستر تمدن اسلامی میپردازد و جایگاه رفیع علم و دانش را در اسلام تبیین میکند.
| تاریخ علوم در اسلام | |
|---|---|
| پدیدآوران | رضایی، رمضان (نويسنده) رفیعی، یدالله (نویسنده) |
| ناشر | پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگى |
| مکان نشر | ایران - تهران |
| سال نشر | 1392ش |
| چاپ | 1 |
| موضوع | علوم اسلامی - تاریخ |
| زبان | فارسی |
| تعداد جلد | 1 |
| کد کنگره | BP ۲۳۲/ر۶ت۲ |
| نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
این کتاب شامل یک مقدمه، هشت فصل اصلی و یک کتابنامه است. ماهیت درسی بودن آن سبب شده که از طرح گسترده و مفصل مطالب پرهیز شود و مباحث بهصورت اجمالی مطرح گردد به همین جهت برای مطالعات بیشتر و عمیقتر در پایان هر قسمت مهمترین منابع آن معرفی شدهاند.
گزارش محتوا
مقدمه به بررسی جایگاه دانش و علم در جامعه عرب پیش از اسلام (دوره جاهلیت) میپردازد و ظهور اسلام را نقطه عطفی در تحولات فکری و فرهنگی عظیم در جزیرةالعرب و سپس در جهان اسلام معرفی میکند[۱].
فصل اول: جایگاه علم در اسلام: واژه «علم» در لغت به معنای «دانش» و «دانستن» است و در اصطلاح، معنای وسیعی دارد که شامل حوزههایی چون دین، تاریخ، نجوم، ریاضی و فقه میشود. در قرآن کریم، ماده «علم» ۵۸۲ بار تکرار شده است که نشاندهنده اهمیت علم در اسلام است. علوم در یک تقسیمبندی کلی به چهار گروه تقسیم میشوند: علومتجربی (شامل علوم طبیعی و انسانی)، علوم عقلی (شامل منطق، ریاضیات و فلسفه)، علوم نقلی (مانند تاریخ، لغت و حدیث) و علوم شهودی (مانند علوم پیامبران و عرفا).
در مرحله بعد علم در آیات و روایات مورد بررسی قرار میگیرد.
قرآن علم را یکی از برترین ارزشها شمرده است و برتری دانش به حدی است که پیامبر (ص) «طلب علم را فریضه بر هر مسلمان» دانسته است سپس علوم مطلوب و بررسی تاریخی رابطه علم و دین از دیدگاه اسلام و مسیحیت مطرح میشود و در پایان این فصل کاربردهای علم در قرآن به معنای خاص و عام آن با بیان آیات مربوطه روشن میگردد و علومی را که قرآن به طور مستقیم یا غیرمستقیم سبب پیدایش و یا رشد آنان شده توضیح داده میشود[۲].
فصل دوم: علم نحو: علم نحو از علوم اساسی در اسلام است که هدف اصلی آن حفظ زبان عربی و جلوگیری از لَحن (خطا در تلفظ و اعراب) در قرائت قرآن و احادیث بود. این امر بهویژه پس از گسترش فتوحات اسلامی و اختلاط اعراب با غیرعرب اهمیت یافت. نحو شناسان بر آن بودند که با وضع اصول و قواعدی، زبان عربی را از انحراف حفظ کنند تا درک صحیح معانی کلام خدا تضمین شود. اولین تلاشها در زمینه تدوین نحو به دو مرکز عمده یعنی بصره و کوفه باز میگردد. یکی از مشهورترین متقدمان این علم، سیبویه (140-180ق) است که کتاب «الکتاب» او، نخستین اثر جامع نحوی محسوب میشود. در سدههای بعد، مکتب بغداد به وجود آمد که اغلب از آراء دو مکتب بصره و کوفه بهره میبرد[۳].
فصل سوم: علم لغت علم لغت (لغتشناسی و واژهنگاری) نیز به منظور فهم بهتر کلمات و مفاهیم قرآن، حدیث و شعر عربی توسعه یافت. اولین کتاب لغت عربی، کتاب «العین» اثر خلیل بن احمد فراهیدی (100-175ق)، محسوب میشود که ترتیب الفبایی آن بر اساس مخارج حروف شکل گرفته است پس از وی «تهذیب اللغه» ازهری (282-370ق)، «جمهره اللغه» ابن درید (223-321ق)، «البارع فی اللغه» ابوعلی قالی (288-356ق)، «المحیط» صاحب بن عباد (326-385ق)، «صحاح» جوهری (340 -386 یا 393ق) ، «المجمل» و «مقاییس اللغه» ابن فارس (329-395ق)، که بیشتر از سرزمین ایران هستند قرار دارند پس از آن به معنای «معجم لغوی» و وجه تسمیه پرداخته و عوامل موثر در لغتنویس عربی را باز میشمرد.
در پایان فصل به ارتباط زبان عربی با مطالعات و تحقیقات دینی و اتحاد منشا آن دو اشاره و پنج مکتب (مکتب خلیل، ابو عبید بن سلام (15-224ق)، جوهری، برمکی و ابن درید) و پیروان آنها را در شیوههای مکتبهای فرهنگ نویسی عربی معرفی میکند[۴].
فصل چهارم: علم بلاغت: علم بلاغت که شامل معانی، بیان و بدیع است، یکی از پدیدههای فرهنگ ادبی-اسلامی و یکی از والاترین رشتههای اندیشههای مسلمانان، در مباحث لفظی و معنوی است که در واقع برای شناخت اعجاز قرآن ضروری بود. توسعه این علم به دلیل نیاز مسلمانان به درک رموز اعجاز قرآن و تشخیص فصاحت کلام و همچنین جهت حفظ زبان عربی از انحطاط رخ داد.
بلاغت در دوره جاهلی و بعد از اسلام مورد بررسی قرار گرفته و به بزرگان این علم و تالیفات آنها اشارهای میشود. از بزرگان این علم میتوان به جاحظ (۱۵۰ یا ۱۶۰-۲۵۵ یا ۲۵۶ق)، و «البیان و التبیین» او ، ابن معتز (247 - 296ق) و «دیوان شعر» او، رمانی (۲۹۶-۳۸۴ق) و «اعجاز القرآن» وی، عبدالقاهر جرجانی (متوفی 471 یا 474) و «اسرار البلاغه» او، زمخشری (476-538ق) و «الکشاف» وی، محمد بن زکریای رازی (251-313ق) و «نهاية الإيجاز في دراية الإعجاز» او و سَکّاکی(554 یا ۵۵۵–۶۲۶ق) و «مفتاح العلوم» وی اشاره کرد که آثار ارزشمندی در این حوزه تألیف کردند[۵].
فصل پنجم: علم کلام: علم کلام یا الهیات اسلامی، به منظور دفاع از عقاید اسلامی در برابر شبهات و مذاهب مختلف و همچنین تبیین اصول اعتقادی برخاست. علم کلام در صدر اسلام، بعد از پیامبر(ص) و دوره اموی و عباسی مورد بررسی قرار میگیرد.
مباحث کلامی اولیه غالباً مربوط به مسائلی نظیر خلافت، امامت، قضا و قدر و صفات خداوند بود که پس از رحلت پیامبر (ص) مطرح شدند. این فصل سه مکتب اصلی کلامی، بزرگان و مدارس کلامی آنان را شرح میدهد: کلام امامیه (با تأکید بر امامت و عصمت امامان)، کلام معتزلی (با تأکید بر اصول پنجگانه: توحید، عدل، وعد و وعید، منزلة بین منزلتین، و امربهمعروف و نهیازمنکر) و کلام اشعری (که توسط ابوالحسن اشعری (324-260ق) تأسیس شد)[۶].
فصل ششم: علم فقه: علم فقه به استنباط احکام و قوانین اسلامی از منابع اصلی (قرآن، سنت، اجماع و عقل) میپردازد. تاریخ فقه امامیه به ادوار مختلفی تقسیم شده است، از جمله: دوره اول تفسیر و تبیین، دوره دوم عصر محدثان، دوره سوم عصر آغاز اجتهاد و دوره چهارم عصر کمال و اطلاق اجتهاد (که با فعالیت شیخ مفید و سید مرتضی آغاز شد). این دوره شاهد تحولات بزرگ علمی و مرجعیت یافتن فقهای بزرگ در جوامع اسلامی بود. دوره پنجم عصر تقلید (تقلید از شیخ طوسی که حدود یک قرن ادامه یافت)؛ دوره ششم عصر نهصت مجدد مجتهدان؛ دوره هفتم، عصر پیدایش مذهب اخباریان؛ دوره هشتم، عصر جدید استنباط؛ دوره نهم، عصر حاضر (در واقع دنباله دوره قبل است).
فقه اهل سنت نیز ادوار مختلفی داشته است: دوره اول، عصر صحابه؛ دوره دوم، عصر تابعین؛ دوره سوم عصر پیشوایان مذاهب؛ دوره چهارم، عصر توقف اجتهاد و گزینش مذاهب؛ دوره پنجم، عصر تقلید محض؛ دوره ششم، عصر حاضر (عدم تقید به مذهب خاص از مذاهب اربعه) علمای بزرگ این دورهها نیز در هر دوره مطرح میشوند.
سپس دورههای علم اصول فقه و اختلاط آن با علم کلام در میان شیعه و اهلسنت بررسی میشود[۷].
فصل هفتم: علم تفسیر: تفسیر، علمی است که به شرح و تبیین معانی قرآن کریم میپردازد و هدف آن استخراج احکام و حکمتها است. ضرورت تفسیر ناشی از نیاز به درک احکام، قوانین و معارف قرآنی بود. در این فصل تمایز میان «تفسیر» (شرح ظاهری و متکی به روایات) و «تأویل» (شرح باطنی و استخراج معانی عمیقتر با تکیه بر عقل) مطرح شده است. معرفی اولین مفسران از صحابه و ویژگیهای تفسیری آنان و تغییرات کمی و کیفی آن، تطورات تعلیمات تفسیری امامام معصوم(ع)، اسرائیلیات و روایات تفسیری، بررسی میشود.
همچنین تفسیر در عصر تابعین و مفسران معروف مکه در این دوره، طبقات مفسران شیعه (هفت طبقه)، بعضی مفسران جدید شیعه، انواع تفسیر روایی، تفسیر به رای، تفسیر ترتیبی، موضوعی، ادبی، عقلی یا اجتهادی، فقهی، کلامی،عرفانی، علمی، اجتماعی، جامع و تصویری مورد بحث واقع شده معرفی میگردند[۸].
فصل هشتم: علم حدیث: این فصل به بررسی وضعیت روایت حدیث در زمان پیامبر(ص) و مکتوات حدیثی صحابه، منع آن پس ایشان و ظهور قصاصون (قصهگویان) و منبع قصههای آنان و آزادی نقل حدیث میپردازد. همچنین، علم حدیث و اصطلاحات مربوط به آن، تقسیم بندی حدیث و تعریف هر نوع، منابع علوم حدیث، منابع رجالی شیعه، مولفان رجالی، آغاز تدوین حدیث، مستند نویسی و آثاری همچون صحاح ستّه و جوامع حدیثی شیعه و محدثان شیعه مورد بحث قرار گرفتهاند[۹].
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.