تاريخ الفقه الاسلامي و أدواره

تاريخ الفقه الاسلامى و أدواره، توسط آیت‌الله سبحانى در سال 1418ق و به زبان عربى، تأليف گرديده است. اين كتاب در صدد بيان تاريخ فقه اسلامى، اعم از فقه شيعه و سنى مى‌باشد.

تاريخ الفقه الاسلامي و أدواره
تاريخ الفقه الاسلامي و أدواره
پدیدآورانسبحانی تبریزی، جعفر (نویسنده)
ناشردار الأضواء
مکان نشربیروت - لبنان
سال نشر1419 ق
چاپ1
زبانعربی
تعداد جلد1
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار

كتاب، از يك مقدمه[۱] مفيد تشكيل شده كه ابتدا ادوار فقه اسلامى را برشمرده، سپس طرق بيان تاريخ فقه را با اشاره به دو مكتب قابل توجه بيان نموده، بعد راجع به فقه امامى و فقه زيدى مطالبى بازگو كرده، بعد اجمالا تاريخ تشريع را بررسى نموده كه تحت عنوان «كلمة أخيرة» مى‌باشد.

بعد از مقدمه مذكور ادوار فقه سنى را اجمالا و ادوار فقه شيعى را تفصيلا مورد بحث قرار داده است.

گزارش محتوا

مؤلف، ابتدا راجع به تاريخ هر علم توضيح مى‌دهد و مى‌گويد: چنان‌كه هر علمى تعريف، موضوع، مسائل و غايت دارد، تاريخى را نيز به خود اختصاص داده كه امروز، اهميت خاصى در جوامع علمى براى تاريخ علوم قائل مى‌شوند.

در مورد تاريخ فقه هم آنچه قابل توجه است و نبايد از آن غفلت شود كه متأسفانه در خيلى موارد نيز بر عكس عمل مى‌شود، تفاوت قائل شدن بين تاريخ تشريع و تاريخ فقه است، چه اينكه تاريخ تشريع عبارت از زمان حضور پيامبر(ص) مى‌باشد كه باب وحى مفتوح بود و پيامبر(ص) از اين طريق احكام شريعت را تبيين مى‌نمودند، اما تاريخ فقه دقيقا بعد از وفات پيامبر(ص) و مسدود شدن باب وحى آغاز شده است[۲].

در مورد هر يك از مذاهب شافعى، حنبلى، مالكى، حنفى و امامى تراجمى تأليف شده كه مؤلف با اشاره به مهم‌ترين آنها[۳]، زمينه بيان تاريخ فقه را معرفى كرده است. ايشان در ادامه سه فايده مهم براى دانستن تاريخ فقه بيان نموده[۴]، بعد منهج حجوى ثعالبى در كتاب «الفكر السامي»[۵] و منهج شيخ محمد خضرى در كتاب «تاريخ التشريع الإسلامي»[۶] را دو منهج مهم در بيان تاريخ فقه مى‌داند كه اولى فقه را به چهار دوره و دومى طبق وقايع و اسباب تقسيم كرده است.

ايشان، بعد از اشاره به نام چند كتاب در بيان تاريخ فقه و فقها[۷]، براى جداسازى تاريخ تشريع از تاريخ فقه، به تقسيم‌بندى ادوار فقه اهل سنت اشاره كرده كه عبارتند از: عصر تشريع كه زمان حضور پيامبر(ص) و تأسيس فقه با ارتباط حضرت با وحى مى‌باشد.

دوره اول بعد از اين عصر، دوره صحابه و تابعين است كه بعد از وفات پيامبر(ص) آغاز شده است[۸].

دوره بعدى عصر ظهور مذاهب فقهى اهل سنت است كه از اوايل قرن دوم تا اوايل قرن چهارم هجرى را شامل مى‌گردد[۹].

دوره سوم، عصر توقف حركت اجتهادى است كه از اوايل قرن چهارم تا اواسط قرن هفتم را در بر مى‌گيرد[۱۰].

دوره چهارم، عصر انحطاط فقهى است كه از اواسط قرن هفتم تا اواخر قرن سيزدهم را شامل مى‌گردد[۱۱].

دوره پنجم، از اواخر قرن سيزدهم تا زمان حاضر را در بر گرفته است[۱۲].

اما فقه شيعى داراى هفت دوره است كه بعد از نگاهى اجمالى به تاريخ فقه اهل سنت بدان پرداخته خواهد شد.

ادوار فقه سنى

پنج دوره مذكور براى فقه اهل سنت در اين‌جا به طور تفصيل مورد بررسى قرار گرفته‌اند.

مؤلف در مورد عصر صحابه و تابعين مى‌فرمايد: صحابه كسانى بودند كه پيامبر(ص) را ملاقات كرده و از ايشان حديث نقل كرده بودند؛ اينها كسانى هستند كه به عنوان مرجعى براى مسلمين بعد از وفات پيامبر(ص) جهت دريافت احكام شرعى قرار گرفتند[۱۳]، لكن خود اينها نيز به چند دسته تقسيم مى‌شوند:

اول مكثرون كه عبارت بودند از: عايشه، عمر بن الخطاب، عبدالله بن عمر، على بن ابى‌طالب، عبدالله بن عباس، عبدالله بن مسعود و زيد بن ثابت؛ اينها كسانى بودند كه روايات نقل شده‌شان از پيامبر(ص) بسيار زياد بوده است.

دوم متوسطين كه عبارت بودند از: ام سلمه، انس بن مالك، ابوسعيد خدرى، ابوهريره، عثمان بن عفان، عبدالله بن عمرو عاص، عبدالله بن زبير، ابوموسى اشعرى، سعد بن ابى وقاص، سلمان فارسی، جابر بن عبدالله، معاذ بن جبل و ابوبكر[۱۴].

چند نفر ديگر نيز در رديف ايشان به حساب آمده كه در كتاب، نامشان ذكر شده است.

به گونه‌هاى ديگرى نيز از صحابه نام برده شده كه مورد اشاره مؤلف واقع گرديده‌اند.

تابعين، كسانى هستند كه در رديف بعد از صحابه قرار گرفته و آنان نيز به چند گروه تقسيم گرديده‌اند: افرادى كه در مكه زندگى مى‌كرده‌اند و گروهى كه در شهرهاى ديگرى مانند مدينه، كوفه بصره، شام، مصر، قيروان، اندلس، يمن و بغداد مقيم بوده‌اند[۱۵].

گروه‌هاى مختلف فقها نيز با توجه به شهرهاى محل اقامتشان در چند گروه مورد بررسى قرار گرفته‌اند.

اهل حديث و اهل رأى هم دو طايفه‌اى هستند كه در همين دوره قابل بررسى مى‌باشند؛ اولى كسانى بودند كه به هر نحو دنبال احاديث بوده‌اند و دومى آنانى بودند كه به رأى و نظر خود عمل مى‌كرده‌اند.

مؤلف، اهل رأى را نيز به دو دسته تقسيم كرده و نظر بعضى از معاصرين را درباره آنان ذكر نموده است[۱۶].

دوره دوم، دوره ظهور مذاهب فقهيه است كه در تحت دو عنوان مذاهب بائده[۱۷] و مذاهب سائده[۱۸] مورد بررسى قرار گرفته است.

دوره بعدى دوره‌اى است كه اجتهاد تقريبا به حالت نيمه تعطيل درآمد و عوامل آن نيز به قول استاد احمد مصطفى الزرقاء، عبارت بودند از: تعصب مذهبى، ولايت قضاء و تدوين مذاهب[۱۹].

دوره انحطاط فقهى كه نامى است مناسب دوره چهارم فقه اهل سنت، از نوع حكومت و برخوردهایى كه حاكمان دول اسلامى اعمال می‌كردند ناشى مى‌گردد[۲۰].

دوره پنجم، دوره‌اى است كه اين فقه دوباره نشاط و شادابى خود را با ظهور دولت عثمانى در اواخر قرن سيزدهم بازيافت. در اين دوره، فتوا و اجتهاد حالت اوليه خود را بازيافته و تحولى در فقه اهل سنت به وجود آمد[۲۱].

ادوار فقه شيعى

مبحث بعدى كتاب، در مورد ادوار فقه شيعه است كه در هفت دوره گوناگون مورد بررسى قرار گرفته است:

دوره اول عصر نشاط حديثى و اجتهادى است كه ابتدا با ارتباط پيامبر(ص) با وحى، اين حالت داراى رونق ويژه‌اى بوده و مردم احكام مورد نياز خود را مستقيما از شارع مقدس دريافت می‌كردند؛ خداوند نيز براى قوت بخشيدن به وضع مذكور در آيه هفت سوره حشر مى‌فرمايد:«ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا»[۲۲].

مرحله بعدى، اطاعت از اولى الامر است كه آيه 59 سوره نساء به وضوح بر اين امر تأكيد كرده است و اطاعت از اولى الامر را نيز مانند اطاعت از خدا و رسولش واجب نموده است[۲۳].

ويژگى مهم اهل‌بيت پيامبر(ص) اين بود كه در بعضى موارد كتاب‌ها و نوشته‌هایى در قالب صحيفه و غير آن در دست ائمه ما بوده كه املاى پيامبر(ص) و خط حضرت على(ع) بوده و احكام مورد نياز شرعى از ريز و درشت در آنها درج گرديده بوده است.

اولين كسى كه پى‌گير اين مكتب بوده و از خط و مشى على بن ابى‌طالب(ع) پيروى كرده و كتابى در سنت تدوين نموده ابورافع صحابى است، بعد از وى نيز فرزندانش اين مسير را ادامه دادند، ديگرانى نيز بوده‌اند كه نام و اجمالى از تاريخشان در كتاب آمده است؛ اينان كسانى بودند كه در راستاى اهداف اهل‌بيت عليهم‌السلام اقدام به تدوين سنت نمودند[۲۴].

از نقاط عطف ديگر در دوره اول فقه شيعه، زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است كه با ترويج خاص فقه و سنت بنا به شرايط زمان، باعث قوت چندين برابر اين مكتب گرديدند[۲۵].

مؤلف، به كسانى كه راوى حديث از ائمه عليهم‌السلام هستند نيز اشاره نموده است.

ايشان در قسمت بعدى به اصول جامعى كه از اهل‌بيت عليهم‌السلام رسيده و به بيان خطوط كلى فقه پرداخته، اشاره كرده و در نهایت تدوين سنت را توسط گروه‌هاى مختلف تشيع متذكر مى‌گردد[۲۶].

دوره دوم، دوره حديث و اجتهاد است؛ [۲۷]در اين دوره كه با در دسترس بودن اصول اربعمائه، بسيارى از احكام بر پايه احاديث و روايات ما تدوين شده بود، افراد مهمى چون كلينى[۲۸]، صدوق[۲۹] و شيخ طوسى[۳۰] به عنوان سردمداران اين مكتب اقدامات بسيار مهمى را انجام دادند.

در اين مكتب دو نوع نظريه در مقابل هم نيز وجود داشت كه يكى قائل به لزوم نقل حديث از هر راوى حديث بوده و ديگرى نقل حديث را فقط از ثقه جايز مى‌دانسته است[۳۱].

در مقابل اين مدرسه، مدرسه اهل اجتهاد قرار دارد كه مؤلف با ذكر نام شانزده نفر از بزرگان اين طايفه به ارائه توضيحاتى درباره‌شان پرداخته است[۳۲].

دوره سوم، عصر ركود فقه مى‌باشد كه از سال 460ق تا سال 600ق را شامل مى‌گردد[۳۳].

اين دوره حاصل عظمت شيخ الطائفه و خدماتى است كه وى با تأليف كتب مهمى چون تهذيب و استبصار، به فقه شيعه كرده و به نوعى عظمت وى مانع از نقص و ابرام نظرياتش شده و همه به نوعى به تقليد از وى پرداختند تا زمان ابن ادريس حلى كه با شكوفايى علمى وى در سال‌هاى آخر قرن ششم هجرى، دوره چهارم فقه شيعه شكل گرفت[۳۴].

ابن ادريس، با تأليف كتاب سرائر به نقد نظريات شيخ طوسى پرداخته و باعث شكست ركود مذكور گرديد[۳۵].

دوره پنجم فقه شيعه از سال 1030ق تا سال 1180ق را در بر گرفته كه ظهور حركت اخبارى بوده و با اظهار نظرهاى محمد امين استرآبادى مكتب اخبارى‌گرى سايه خود را بر روى فقه تشيع گسترانيد[۳۶].

اين دوره با ظهور وحيد بهبهانى در سال‌هاى 1180ق به پايان رسيد [۳۷]و دوره ششم آغاز گرديد.

مؤلف، نام اين دوره را تصعيد اجتهاد و نشاط فقهى گذارده است[۳۸].

و آخرين و هفتمين دوره را عصر ابداع و تطور فقهى ناميده[۳۹] كه بزرگترين عامل آن مرحوم شيخ انصارى بوده است[۴۰].

پانويس


منابع مقاله

مقدمه و متن کتاب

وابسته‌ها