بحر الدموع
بحر الدموع، نوشته ابوالفرج عبدالرحمن بن على بن جوزى (597-508ق)، عالم بغدادی قرن ششم هجری است که در دانشهای گوناگون زمانه خود چیرهدست بوده است. او در این اثر (دریای اشک) به اموری مانند بندگی پروردگار، پارسایی، آخرتگرایی و توجه به رنج و شادی سرای دیگر سفارش میکند و آنها را با آیههای قرآنی، احادیث نبوی(ص)، اشعار و گفتارها و داستانهایی از پارسایان و خطیبان زینت بخشیده است. این کتاب، توسط بخش تحقیق دارالصحابه تحقیق شده است.
بحر الدموع | |
---|---|
پدیدآوران | ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی (نويسنده) دار الصحابة للتراث. قسم التحقیق (سایر) |
ناشر | دار الصحابة للتراث |
مکان نشر | مصر - طنطا |
سال نشر | 1412ق - 1992م |
چاپ | 1 |
موضوع | اخلاق اسلامی,قرن ۶ق. احادیث اخلاقی,اندرزنامه ها |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 247/۴/الف۲ب۳ |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ابن جوزی در این کتاب از برخی گناهان مانند بینمازی، رباخواری، شرابخواری و ستمپیشگی سخن میگوید تا خواننده را از این کژرویها پرهیز دهد و جامه پاکی و درستی تن کند و از نیرنگ ابلیس دوری گزیند. او در میان این نکتهها حکایتهایی را از پشیمانی و بازگشت گناهکاران و دریای اشکی که بر گناهانشان میریختهاند، میآورد و آه و اندوهی را که از ترس خداوند و سرافکندگی در دیدار با او، از جان برمیکشند، به تصویر میکشد[۱].
این کتاب، در سیودو فصل صورتبندی شده است.
ابن جوزی در نخستین فصل، به بیداری، گریستن و بازگشت بهسوی خداوند فرامیخواند.
در فصل دوم، سرانجام تسویف را با سخنی از عمر بن خطاب گوشزد مینماید و داستانی از ذوالنون مصری و برخی از کرامات راستپیشگان نقل میکند که از نگاه محقق کتاب، کژتابیهایی را بهلحاظ شرعی در بر دارند. در فصل سوم، پافشاری در گناه را زنهار میدهد و داستانی از اسلام آوردن معروف کرخی میآورد. در فصل چهارم، به مرگ و سختی حساب میپردازد.
در فصل پنجم، دوستی دنیا را نکوهش میکند و به ریزش اشک برای شستن گناهان سفارش مینماید.
در فصل ششم، آمادگی رفتن به سرای دیگر را گوشزد میکند و در اینباره، داستانی از حسن بصری و زنی پرهیزگار را میآورد.
در فصل هفتم، نگاه ناروا را نکوش میکند و داستانی از توبه بندهای پشیمان و کرامات او را میآورد.
در فصل هشتم، از کمی توشه و درازی راه سفر زنهار میدهد و حدیثی از پیامبر(ص) را درباره آنچه پس از مرگ آدمی رخ میدهد، میآورد.
در فصل نهم، مراحل ششگانه سفر آدمی را در دنیا به تصویر میکشد.
در فصل دهم، با داستانی از ذوالنون مصری، بر تکرار توبه و همراهی با تائبان سفارش میکند.
در فصل یازدهم، درباره اغتنام عمر، اثر بندگی در چهره راستپیشگان، امید به پروردگار و تلاش محبان سخن میگوید و داستانی از پرواپیشگی بندهای را میآورد.
فصلهای دوازدهم و سیزدهم در کتاب نیامده است.
ابن جوزی در فصل چهاردهم، خواننده را به همراهی با تائبان فرامیخواند و احوال ذاکران الهی و دوستان شیطان را بیان میکند. سپس، داستانی از نگاه، عشق و فریفته شدن فقیه بغدادی را شرح میدهد.
در فصل پانزدهم، درباره پیری و تنگی فرصت و غنیمت شمردن فرصت جوانی سخن میگوید.
در فصل شانزدهم، به توشه برداشتن از نیکیها، پرهیز از گناه و فتنه در دین سفارش میکند.
در فصل هفدهم، بازگشت از گناه را ترغیب مینماید و داستانی را از پارسایی سلمان فارسی نقل میکند.
در فصل هجدهم، از غفلت، پیری، حسابرسی نفس و برگزیدن آخرت سخن میگوید و داستانی را درباره نشانههای دوستی خداوند نقل میکند.
در فصل نوزدهم، از پرهیزگاری، خلوص دل، زبان ذاکر و محبت الهی سخن میگوید. در فصل بیستم، غفلت، کوتاهی عمر، کردار کم و کفران نعمت را گوشزد میکند و از آشکار بودن همه چیز در نزد خداوند سخن میگوید.
در فصل بیستویکم، از گمان خوب به پروردگار، محاسبه نفس و نشانههای دوستان خداوند سخن میگوید.
در فصل بیستودوم، چگونگی پاک شدن آدمی را توضیح میدهد و پوزش از پروردگار را با داستانی بیان میکند.
در فصل بیستوسوم، سرانجام تسویف را گوشزد میکند و از شهوتگریزی و انس با خداوند سخن میگوید.
در فصل بیستوسوم، از ارادههای بزرگی که با بندگی و اخلاصورزی در کار برگرفتن توشهاند، سخن میگوید و کرامتهایی را از برخی شایستگان بیان میکند.
در فصل بیستوپنجم، از گذراندن زندگی در شهوات سخن میگوید و داستانی را از برخورد عمر بن خطاب با حذیفه و خشم بر او و بیان امیر مؤمنان(ع) در اینباره میآورد، سپس به ترس الهی میپردازد.
در فصل بیستوششم، پس از یادکردی از تائبان، به نصیحت فقرا و جوانان میپردازد، سپس داستانی را که ابن عباس با پیامبر(ص) داشته و آن را به امیر مؤمنان(ع) گفته است و موضوع آن فضیلت نماز جماعت بوده است، نقل میکند.
در فصل بیستوهفتم از زنا و زناشویی سخن میگوید.
در فصل بیستوهشتم، به خوبی «سکوت» و دنبال نکردن بدیهای مردم سفارش میکند.
در فصل بیستونهم غیبت و سخنچینی را نکوهش میکند و داستانی را از توصیه عربی بادیهنشین به پسرش نقل میکند.
در فصل سیام، باز از غیبت و سخنچینی سخن میگوید و وصیتی را از پیامبر(ص) به معاذ نقل میکند.
در فصل سیویکم از ستمپیشگی پرهیز میدهد و باز به فضیلت سکوت اشاره مینماید، سپس خودبزرگبینی را نکوهش میکند و خطر یأس را گوشزد مینماید و در ادامه، مناظره یکی از نحویان را با یکی از واعظان درباره برتری فصاحت کردار بر فصاحت گفتار نقل میکند و از برتری فروتنی، بخشودن و فروخوردن خشم سخن میگوید.
در فصل سیودوم به ربا، پرهیز از حرامخواری، کمفروشی، دزدی، شرابخواری، بینمازی و... اشاره مینماید و پیامدهای بد بینمازی را در احادیث و گفتار عالمان دنبال میکند[۲].
محقق کتاب، نشانی روایتها را آورده است و درباره درستی و ناراستی آنها داوری کرده است[۳].
پانویس
منابع مقاله
مقدمه تحقیق و متن کتاب.