اندلسی، اسماعیل بن احمر
اسماعيل بن احمر اندلسی (ح725-ح807ق)، اديب، شاعر، فقيه و مورخ سده 8-9ق و از مقربان خاص ابوعنان مرينى در مغرب بود.
نام | اندلسی، اسماعیل بن احمر |
---|---|
نامهای دیگر | اندلسی غرناطی، اسماعیل بن یوسف
غرناطی، الو الولید اسماعیل بن یوسف بن احمر |
نام پدر | یوسف |
متولد | 725-727 |
محل تولد | مغرب |
رحلت | 807 ق- 810ق |
اساتید | ابن آجرّوم
انشريشى فشتالى |
برخی آثار | أعلام المغرب و الأندلس |
کد مؤلف | AUTHORCODE04242AUTHORCODE |
ولادت
تاريخ ولادت ابن أحمر، ابوالولید، اسماعیل بن یوسف خزرجی، معلوم نيست، اما دايه، به استناد برخى قراين، تولد او را بين 725-727ق حدس زده است.
«احمر» شهرت يكى از نياكان او بوده است.
مسافرتها
او كه نسب به بنونصر، حكام غرناطه، مىرساند، به گفته خود، در پى اختلافاتى كه در اندلس با عموزادگان خويش (ملوك احمر) و فرمانروايان بنونصر داشت، به ناچار جلاى وطن كرد و به مغرب، ديار بنومرين، روى آورد، زيرا كه ملوك احمر، ريختن خون او را مباح دانسته بودند.
گويا او، اندلس را به عهد امير يوسف اول و هنگامى كه پدرش براى مأموريتى به بِجايه گسيل شده بود، ترك گفته و هنگامى كه به مغرب پاى نهاده است كه ابوالحسن على مرينى بر اريكه قدرت بوده است.
وى از مقربان خاص ابوعنان پسر ابوالحسن مرينى شد و تا مرگ وى، پيوسته مصاحبش بود، چنانكه در 758ق كه ابوعنان به افريقيه لشكر كشيد، او را نيز به همراه برد.
با مرگ ابوعنان، اقتدار سلاطين مرينى رو به زوال نهاد و وزرا، كاتبان و حاجبان، بر امور چيره گشتند و پيوند ابن احمر نيز با بارگاه سلاطين سست شد و حاجبان و كاتبان بر اريكه قدرت نشستند و او، آنان را ضمن مدايحى ستود.
وفات
او در فاس درگذشت و تاريخ وفات وى به درستى معلوم نيست، ابن قاضى آن را در 807ق و تنبكتى در 810ق دانسته است.
اساتید
وى محضر بسيارى از پرآوازهترين استادان زمان خويش را در فقه، حديث، انساب، تاريخ و ادب دريافته بود كه از آن جمله است: ابن آجرّوم، انشريشى، فشتالى و مكناسى كه از برخى از اينان به كسب «اجازه» نائل آمده بود.
وى با بزرگان عصر خويش نيز پيوند داشت. از جمله برجستهترين ايشان، لسانالدين ابن خطیب است، اما دراينباره، اطلاع كافى در دست نيست. وى در «نثير فرائد» بخشى در حدود يك چهارم كتاب را به تحليل شعر و نثر او اختصاص داده و با وجود انتقاد از لحن گزندهاش، او را ستوده است.
شاگردان
اگرچه در منابع، دقيقاً ذكرى از شاگردان وى به ميان نيامده است، اما او از كسانى چون ابراهیم سدراتى معروف به شهبون و عبدالرحمان جادرى به عنوان راويان ياد كرده است.
مهارتها
وى در شعر و نثر خويش از اسلوب خاصى پيروى نكرده است. نثر او در اكثر موارد، مشحون از صنايع بديعى است و تنها در كتب تراجم خويش، «نثير الجمان»، «نثير فرائد الجمان» و «مستودع العلامة» به نثر مرسل روى آورده است.
وى به اقتباس از بيشتر آيات قرآن و احاديث نيز پرداخته و نيز واژگان خاص علوم مختلف چون فقه، تاريخ، نجوم و اسامى كتابها را در خلال نثر خويش مىآورد. اينگونه نگارش، تنها به نثر وى اختصاص ندارد، بلكه شعر او را نيز كه اغلب «شعر مناسبات» است، دربر مىگيرد.
قصايد او كه اغلب مدايحى در وصف سلاطين، كاتبان و حاجبان ايشان و آراسته به صنايع بديعى است، ارزش ادبى چندانى ندارد. وى گاه غزل و رثا نيز سروده است و در ميان اينگونه اشعار است كه مىتوانيم آثار دلنشينى از او باز يابيم.
آثار
از جمله آثار اوست:
- نثير فرائد الجمان في نظم فحول الزمان؛
- نثير الجمان في شعر من نظمنى و ايّاه الزمان؛
- شرح الكواكب الدرية في مدح خير البرية (البردة)؛
- عرائس الامراء و نفائس الوزراء؛
- المنتخب من درر السلوك في شعر الخلفاء الاربعة و الملوك؛
- فريد العصر في شعر بنینصر؛
- مستودع العلامة و مستبدع العلامة؛
- روضة النسرين في اخبار بنیمرين؛
- مشاهير بيوتات فاس؛
- تأنيس النّفوس في تكميل نقط العروس.
منابع مقاله
دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، زير نظر كاظم موسوى بجنوردى، تهران، 1374، ج2، ص712، نوشته: مينا حفيظى.