الهینامه
الهىنامه، از سرودههاى شهير عطار و شاهکارهاى شايسته و نمونههاى استادانه ادب پارسى به شمار مىرود كه بر وزن مثنوی «خسرو و شيرين» نظامى سامان يافته است.
الهی نامه | |
---|---|
پدیدآوران | عطار، محمد بن ابراهیم (نویسنده) شفیعی کدکنی، محمدرضا (مقدمهنویس و مصحح) |
ناشر | سخن |
مکان نشر | تهران - ایران |
سال نشر | 1388 ش |
چاپ | 5 |
شابک | 978-964-372-201-2 |
موضوع | شعر فارسی - قرن 6ق. منظومههای عرفانی - قرن 6ق. |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | PIR 5026 /ر9 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
عطار، در اين چكامه به بازگويى مقاصد اهل تصوف مىپردازد و همچون صوفيان به جاى برهان (استدلال منطقى)، از تمثيل بهره مىگيرد و با آوردن افسانه يا سرگذشتى، خواستهاش را اثبات مىكند. اگرچه، سنايى غزنوى در سرايش«حديقة الحقيقة»، از حكايتها و سرگذشتها براى بازگفتن سخنان صوفيانه خود بهره برد و از اين شيخ محتشم و شاعران پس از او، مانند مولانا جلالالدين بلخى و بهاء ولد پيش افتاد، درّ گنج الهى در «الهىنامه» عطار گشوده شد و حقايق عرفان و تصوف در سروده متصوفانه و استادانه وى آشكارا رخ نمود.
عطار، در اين منظومه مىكوشد كه در آن سوى هر يك از آرزوهاى دستنيافتنى انسان كه از پس سالها تخيل پديد آمدهاند، به وى بياموزد كه اگر حقيقت هر آرزو را مىخواهد، آن را در درون خودش بايد بجويد.
فريدالدين، عطار نيشابورى، دو مثنوى عارفانه «الهىنامه» و «منطق الطير» را براى راهنمايى سالكانِ طريقت معرفت سرود و در سده ششم هجرى آنها را با شگردى رمزناك(سمبولیك)، طرحريزى كرد و به حكايات و تمثيلات آراست تا بتواند راهروان مكتب عرفان را به آسانى يارى و هدايت كند تا در رياضت و كوشش معنوى خويش براى كشتن نفس اماره توفيق و به شناخت حقيقت و درك معنويت و کیفیت هستى دست يابند.
گفتار خود عطار، بر اين گواهى مىدهد كه او الهىنامه را در پيرى نوشته است، زيرا در آخر كتاب مىگويد:
خدايا گرچه بس افكندهام من | ولى هم پيرم و هم بندهام من | |
اگرچه جمله در تقصير گشتم | مرا مفروش كاخر پير گشتم |
ساختار
اين كتاب نيز همچون سروده مولانا جلالالدين بلخى، مثنوى است و حدود هفت هزار بيت دارد و افزون بر شيوايى درونمايه، از ترتيب زيبايى برخوردار است و با مقدمهاى آغاز مىشود كه مناجات و نعت پيامبر و مدح خلفا و تحسين نفس ناطقه را در بر مىگيرد و شش فصل مهم و 22 مقاله و يك خاتمه دارد.
گزارش محتوا
پيام اصلی «الهىنامه»، از ديدى متفاوت با «منطق الطير» يا «مصیبتنامه» چنين است: «اى انسان! هر چه هست، تويى و هر چه هست، در جان و روان تو نهفته است». اين پيام را مىتوان از درونمايه آرزوهاى هر يك از شاهزادگان داستان اين كتاب و پاسخهاى پدرشان به آنان دريافت. عطار در اين منظومه نيز به شيوهاى ديگر همين پيغام را به بشر مىرساند و هر يك از فرزندان داستان او، رخى را از چهرههاى روانشناختى آدمى، آينگى مىكنند.
اين منظومه، افزون بر فصاحت و زيبايى درخشانش، اطلاعات گستردهاى درباره مشايخ بزرگ تصوف و ديگر افراد شهير متقدم بر عطار (نسل سلف)، همچون شيخ ابوالحسن خرقانى، ابوسعيد ابوالخير، شبلى، ابراهیم ادهم، اياز، بايزيد بسطامى و اويس قرنى و ياران رسول خدا و چهار خليفه او عرضه مىكند.
سراينده «الهىنامه» همچنين حكايتى را به فخرالدين اسعد گرگانى (سراينده «ويس و رامين») نسبت مىدهد كه حتى با فرض دروغين بودنش، از سندهاى كهنى به شمار مىرود كه در نسبت دادن «ويس و رامين» به فخرالدين به كار مىآيد. شرح عطار درباره خرافات و موهومات رايج در آن روزگار، مانند جادويى (پنداشتن اينكه با خواندن عزيمت يا اجراى كارى، به شكل مرغ يا پيل مىتوان درآمد و كوه را به جادويى از جا بركند يا دريا را شوراند و همچون كبوتر در هوا پرواز كرد)، از ديگر سودمندىهاى اين منظومه از ديد مردمشناختى به شمار مىرود.
آوردن حكايتها و تمثيلهاى ادبيات شفاهى مردم در شعر، با سنايى و مثنوىهاى عرفانى او آغاز شد. وى آنها را از راه شعر به زبان اهل فضل و درباريان برد، اما عطار آنها را در چارچوبى گستردهتر به كار بست تا پس از بار كردن معانى عرفانى و اخلاقى بر آنها، دوباره به مردم بازشان گرداند؛ ازاينرو، زبان عطار ساده و از پيرايههاى شعرى شاعران پيش از خود تهى است.
لب لباب «الهىنامه»، داستان پادشاهى است كه شش پسر دانا و بلند همت داشت. آنان هر يك در دانشى يگانه روزگار خود بودند و روزى نزد پدر از آرزوهایشان سخن گفتند و پدر درباره هر يك از اين خواستهها، مثَلى آورد و چيزى فرمود؛ براى نمونه، نخستين پسر از دختر شاه پريان و دلدادگىاش به او گفت و پدر در نكوهش شهوتپرستى، گفتارى عرضه كرد و به حكايت زن پارسايى پرداخت كه در برابر خواهش نامشروع مردان ايستاد و به گناه تن نداد. اين گفت و شنودها دنبال مىشود تا هر يك از فرزندان همه دغدغههایش را بگويد و لب از گفتن فرو بندد، آنگاه ديگر فرزند به سخن مىآيد، مشكلاتش را مطرح مىكند و به دفاع از دعوى خويش برمىخيزد و اندرزهایى از پدرش مىشنود و سرانجام در برابر منطق پدر كُرنش مىكند.
برخى از نوشتههاى عرفانى، رسالهها و كتابهایى به نثر يا به نظم درباره شناختن پروردگار و چگونگى آفرينش و نفس و روح و عوالم و شرط سلوك و حالات و مقامات انسانند كه در فصلهایى منظم طرح مىشوند. «كشف المحجوب» هجويرى و «مصباح الهداية» و «گلشن راز»، از اين دسته به شمار مىروند، اما شمارى از آنها، ترجمه احوال اولیا و مشايخند كه «تذكرة الاولیاء» عطار، شاهکارى در اين زمينه است كه نویسنده، در آن، به شيوهاى بسيار مؤثر و پرشور، حالات مردان آن جهانى را به كمك گزارشهایى درباره گفتار و رفتار آنان مجسم مىكند. ديگر كتابها در اين زمينه، منظومههایى كمابيش بلندند كه شاعر، در آن، همه موضوعها و نكتههاى عرفانى را به كمك داستانها، مثلها، پندها و اندرزها، نقل گفتار و كردار بزرگان، بهويژه آيات قرآن و احاديث بازگو مىكند و در آغاز و پايان و گاه در درون آن، به راز و نياز و مناجات به درگاه خداوند زبان مىگشايد؛ اگرچه، بزرگترين نمونه اين نوشتهها، «مثنوى» مولانا جلالالدين بلخى است، «الهىنامه» عطار نيز در اين جرگه جاى مىگيرد.
چكيده داستان كتاب:
خليفهاى دانا و توانا شش پسر داشت كه همه دانستنىها را آموخته و به هر چيز دلخواهى راه يافته بودند، اما باز هم هر يك آرزويى در دل داشت و از ناكامى خود اندوهناك بود. روزى پدر، آنان را نزد خود نشاند و گفت: اگر شما مرا از آرزوهاى خود آگاه كنيد، شايد بتوانم راه كاميابى را به هر يك از شما نشان دهم. پسران، فرموده پدر را پذيرفتند و يكى پس از ديگرى، آرزوى خود را بازگفتند. هر يك از بخشهاى شش گانه كتاب، ميدان گفتار يك فرزند و پاسخ پدر به اوست. نخستين فرزند، دلباخته دختر شاه پريان بود و آرزويى جز وصال وى نداشت. فرزند دوم ديوانهوار به سحر و جادو عشق مىورزيد. فرزند سوم جام جمشيد مىخواست، فرزند چهارم آب حيات مىجست، فرزند پنجم در انديشه يافتن انگشتر سليمان و فرزند ششم، جوياى كيميا بود. پدر در پاسخ هر يك از آنان به كمك حكايات و بيانات حكيمانهاى، بيهودگى اين آرزوها را باز مىنمايد و فرزندانش را اندرز مىدهد كه از خواهشهاى نفس دست بكشند و دل، در جهان بالا ببندند.
در اين گفت و شنيد، عطار، جا را براى بسيارى از مطالب عرفانى، فلسفى و اخلاقى باز كرده و معانى لطيفى را به كمك استعاره و تمثيل و اسرارى را به زبان ديوانگان فرزانه بازگفته و از همه مقامات و حالات سالك سخن رانده است. هيچيك از مقامات، مانند طلب، توبه، عشق، حيرت، توكل، رضا، معرفت، توحيد، فقر و فنا، از چارچوب «الهىنامه» بيرون نيست و اين كتاب، به راستى، گنجينهاى از حقايق معنوى به شمار مىرود.
از آنجا كه براى بازگفتن حال سالك و واصل، زبانى شيواتر و رساتر از زبان عشق نيست، سراسر اين كتاب، از عبارات و كنايات عاشقانه پر است و فصلى از آن نيست كه در آن، از سر زيبايى، جاذبه و جفاى معشوق، درد هجران، سوز و گداز در آرزوى وصال، غيرت و رشك، مستى هنگام ديدار و خمار لحظات فراق سخن نرفته باشد؛ چنانكه سراسر مقاله 21، وقف داستان شورانگيز عشق رابعه دختر كعب است.
بنابراین، موضوع اصلى كتاب را همان عشق و درد بايد دانست كه شرط سلوك و كليد وصالى جز آن نيست و به گفته پروفسور لويى ماسينيون فرانسوى، از خاورشناسان نامى و عاشقان تصوف، همه آثار عطار بر پايههای «زيبايى»، «عشق» و «درد» استوارند و از اين سه ركن، درد، مهمتر و دستمايه نوآورىهاى اوست.
سه ره دارد جهان عشق اكنون | يكى آتش، يكى اشك و يكى خون |
جغرافياى كتاب
الف) پيشينه
عطار، در خاتمه «الهىنامه» مىگويد:
ز چندين باغ، كز من يادگار است | جهان چون باغ جنت پرنگار است |
اگرچه اين بيت، به وجود منظومههایى مانند«اسرارنامه» پيش از سروده شدن «الهىنامه» اشارت دارد، به دليل دو بار ياد كردن او از «الهىنامه»(خسرونامه) خود در مقدمه «اسرارنامه»، مىتوان گفت نخستين منظومه عطار، «الهىنامه» اوست. گواهان تاريخى نيز اين دعوى را تأييد مىكنند. البته نام اصلى اين منظومه كه از سده هشتم به بعد به «الهىنامه» معروف و نسخههایى از آن منتشر شد، «خسرونامه» بوده است و ديگران نامش را بدل كردهاند، اما انتساب منظومه «گل و هرمز» كه به سرگذشت عشق هرمز يا خسرو با گلرخ مىپردازد، درست نيست و كسانى به دليل ياد شدن خسرو در آن و «خسرونامه» معروف، آن را نيز از عطار دانستهاند.
ب) نسخهشناسى
«الهىنامه»، در 1940م، در استانبول به تصحيح هلموت ريتر Helmuth Rettir، خاورشناس آلمانى چاپ شد. وى، در 1955م، بر پايه «منطق الطير»، «الهىنامه»، «اسرارنامه» و «مصیبتنامه» كتاب مستقلى درباره عقايد عطار، به نام «درياى ارواح» منتشر كرد. كسانى كه به زبان و ادبيات فارسی علاقهمند بودند، به ترجمه «منطق الطير» و «اسرارنامه» به انگليسى پرداختند. همچنين آقاى فؤاد روحانى به پيشنهاد هانرى كربن، خاورشناس فرانسوى بر پايه همان متنى كه به اهتمام هلموت ريتر منتشر شد، به ترجمه «الهىنامه» به فرانسوى همت گمارد، اما به گفته خودش، سپس آشكار شد كه متن ريتر، بهرغم خوبى و پاکيزگىاش، بىعيب نيست، بلكه بر اثر كمبودهاى پنج نسخهاى كه بدانها دسترسى داشته، افتادگىها و غلطهایى به تصحيح او راه يافته است؛ ازاينرو، وى، به جستوجوى ديگر نسخهها برآمد و روشن ساخت كه «الهىنامه» پيش از اين، دو بار چاپ شده است:
- 1872 مسيحى در لكنهو؛
- 1316 خورشيدى در تهران (چاپ سنگى از روى همان چاپ لكنهو).
افزون بر اينها، هشت نسخه از آن در ایران هست: يكى، در كتابخانه سلطنتى؛ سه نسخه در كتابخانه مجلس شوراى ملى؛ دو نسخه در كتابخانه ملك؛ يك نسخه از آن آقاى حاج محمد نخجوانى و يك نسخه از آن آقاى دكتر گوهرين. همچنين نسخهاى در كتابخانه دانشگاه كمبريج، يكى در موزه لندن، يكى در كتابخانه وزارت هند و پنج نسخه نيز در كتابخانه ملى پاريس يافت شده و مصحح از ميان آنها، سه نسخه بهتر را گزيده و همه كتاب را با آنها سنجيده و هر جا درونمايه بيتهاى آنها با يكديگر متفاوت يا معنايشان تاريك بوده، از همه نسخهها بهره برده و اختلافهاى آنها را يادداشت كرده، اما به دليل فراوانى اختلافهاى اين نسخهها و پنج نسخه ريتر، ناگزير راه ميانهاى برگزيده و متن فرآورده خود را از مقابله آنها با يكديگر، چاپ كرده است؛ بنابراین، اين نسخه از «الهىنامه»، متنى انتقادى به معناى اصطلاحى آن نيست.