النفحة العنبرية في أنساب خير البرية

النفحة العنبرية في أنساب خير البرية، از آثار يكى از دانشمندان قرن نهم هجرى قمرى، محمدكاظم بن ابوالفتوح يمانى موسوى است كه در آن، نسب‌هاى حضرت محمد(ص) و خاندان پاکش(ع) و يارانش و... را از حضرت آدم(ع) تا دوران اسلام ذكر كرده است.

النفحة العنبرية في أنساب خير البرية
النفحة العنبرية في أنساب خير البرية
پدیدآورانیمانی موسوی، محمدکاظم بن ابی‌الفتوح (نویسنده) رجایی، مهدی (محقق)
ناشرکتابخانه عمومی آیت‌الله‌مرعشی نجفی(ره)
مکان نشرقم - ایران
سال نشر1377 ش یا 1419 ق
چاپ1
شابک964-6121-25-x
موضوعآل ابوطالب - نسب نامه

امام زادگان - نسب نامه

خاندان نبوت - نسب نامه

محمد(ص)، پیامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11ق.
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏‎‏BP‎‏ ‎‏53‎‏/‎‏7‎‏ ‎‏/‎‏ی‎‏8‎‏ن‎‏7
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

آقاى سيد‌ ‎مهدى رجايى، اين كتاب را تحقيق و تصحيح كرده و آيت‌الله سيد‌ ‎شهاب‌الدين مرعشى نجفى نيز مقدمه‌اى عالمانه در شرح حال نویسنده و معرفى اثر حاضر بر آن افزوده است. متأسفانه تاريخ و مشخصات نگارش اين كتاب معين نشده است.

ساختار

اين كتاب از رساله «النفحة لطالب النفحة أو التعريف بصاحب النفحة» نوشته آيت‌الله سيد‌ ‎شهاب‌الدين مرعشى نجفى و مقدمه نویسنده و متن اصلى تشكيل شده است.

گزارش محتوا

برخى از مطالب جالب اين كتاب، عبارت است از:

  1. در رساله آيت‌الله مرعشى كه در روز پنج‌شنبه سوم ذوالقعده سال 1353ق، در قم نوشته، چنين آمده است:
    «اى برادر عزيز از من در مورد صاحب كتاب «النفحة العنبرية في أنساب آل خير البرية» پرسيدى. پس بدان كه اين مؤلف، همان مورخ نسابه جليل ثقه سيد‌ ‎ابوفضيل محمدكاظم موسوى يمانى هندى از شخصيت‌هاى قرن نهم هجرى است و آنچه در نزد من ظاهر است اين است كه مذهبش زيدى است و كتاب «النفحة العنبرية» را تأليف كرده و آن را به محضر «القائم‌بأمرالله» تقديم كرده و مهدى طباطبائى امام زيديه در قرن هشتم و آخرين امام قدرتمند زيديان در يمن را ستوده... البته نویسنده در مواردى لغزيده و به واقع نرسيده، مانند تصحيح شيخ عبدالقادر گيلانى و مواردى ديگر، ولى بااين‌همه اين اثر، كتابى جليل و شريف در موضوع خودش است...».[۱]
    قابل توجه است كه عنوان اثر حاضر در مقدمه آيت‌الله مرعشى نجفى با يك تغيير (افزودن كلمه «آل» بر «خير البرية») ذكر شده، ولى نویسنده خودش چنين تعبيرى نياورده و به نظر مى‌رسد تعبير نویسنده بهتر است؛ زيرا اين اثر درباره نسب‌هاى پيامبر اكرم(ص) است و هر كسى كه قبل از اوست به‌عنوان اجداد ايشان آمده و بعدى‌ها هم به‌عنوان فرزندان و ياران و تابعان و... مطرح شده‌اند و اين كتاب به‌طور اختصاصى درباره آل و خاندان ايشان نيست.
  2. در مقدمه نویسنده كه زمان و مكان نگارش آن مشخص نشده، چنين آمده است:
    «چون شناخت نسب‌ها، هدفى است كه با آن همتايان شناخته مى‌شود و مصاديق صله رحم معلوم مى‌گردد، همان‌طوركه در قرآن كريم آمده كه: «وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا».[۲]و پيامبر(ص) گفت: «تعلّموا من أنسابكم ما تصلون به أرحامكم؛ فإنّ صلة الرحم محبّة في الأهل و مثراة في المال و منساة في الأثر»؛ يعنى «مقدارى از انساب را بياموزيد تا بتوانيد صله رحم كنيد؛ چون صله رحم باعث محبت در خانواده و افزايش مال مى‌شود و سابقه بد را به فراموشى مى‌سپارد».
    پس چون ثابت شد كه خدا برگزيده‌اش را از آل هاشم بن عبدمناف برگزيد و سيادت را در او و خاندان پاکش قرار داد... و از ابن عبّاس نقل شده كه در مورد قول خداى متعال: «سَلامٌ عَلى إلْ ياسِينَ».[۳]، گفت كه آنان خاندان محمّد(ع) هستند. پس چون همه اين مطالب صحيح است، شروع كردم در ذكر فرزندان حسنين(ع) و از خدا توفيق تكميل مى‌طلبم و آن را «النفحة العنبريّة في أنساب خير البريّة» ناميدم و بعد به ذكر قبيله‌هاى عرب از نظر شعوب، قبائل، بطون و فواصل، پرداختم و ملتزم شدم كه اسامى اشتباه‌پذير را ضبط كنم و در اين كار بر خدايى اعتماد كردم كه آسمان را برافراشت و...».[۴]
  3. اصل نسب: حضرت آدم(ع)، ابوالبشر؛ يعنى پدر همه انسان‌هاست كه نسب عرب و عجم به او مى‌رسد و هسته‌اى است كه همه قبائل امت‌ها از آن منشعب شده‌اند. ابن واضح گفته: حضرت آدم(ع)، خليفه خدا در زمينش بود، پس وقتى كه وفاتش فرارسيد ‎به فرزندش شيث(ع) به‌عنوان خلافت وصيت كرد و... و حضرت آدم(ع) وفات نكرد تا از فرزندانش و نوه‌هایش چهل هزار نفر را ديد و نسل بشر منقرض شد، جز از فرزندان شيث و... گفته شده كه حضرت آدم(ع) هزار سال در اين دنيا زندگى كرد.[۵]
  4. فرزندان ابوطالب و آنان چهار نفرند: على(ع)، جعفر، عقيل و طالب. ولى ادامه (عقب) او منحصر در غير طالب است؛ زيرا طالب عقب ندارد و نسلش ادامه نيافته است.[۶]
  5. نویسنده در مطلبى تأمل‌برانگيز چنين نوشته است:
    «ذكر أولاد الحسين بن علي بن أبي‌طالب(ع) و هو الملقّب بأبي‌عبداللّه... و هو ثالث إمام عند الإماميّة؛ أوّلهم علي(ع)، ثمّ الحسن(ع)، ثمّ الحسين(ع). ولد بالمدينة لخمس خلون من شعبان لستّة من الهجرة و استشهد في شهر محرّم الحرام ليوم عاشوراء سنة أربع و ستّين و له من الولد عشرة: ستّة ذكور و أربع إناث...».[۷]؛ يعنى: «يادكرد اولاد حسین بن على بن ابى‌طالب(ع) و او ملقّب به ابوعبداللّه است... و سومين امام در نزد اماميه كه اوّلشان على(ع) است و بعد حسن(ع) و سپس حسین(ع). او در مدينه پنجم شعبان سال ششم هجرى زاده شد و در ماه محرّم روز عاشورا سال 64 هجرى شهيد شد. او ده فرزند دارد: شش پسر و چهار دختر...».
    در مورد مطلبى كه نویسنده محترم ذكر كرده، دانستنى است كه در اينكه زادگاه امام حسین(ع) مدينه است، اختلافى نيست... سال تولد او را نيز سال سوم، چهارم، پنجم و ششم هجرى ذكر كرده‌اند. روز ولادت وى، بنا بر قول مشهور، سوم شعبان بوده است، اما برخى، زادروز امام را آخر ربيع‌الاول، پنجم ماه شعبان يا يكى از نخستين شب‌هاى ماه شعبان نوشته‌اند... فاصله تولد امام حسین(ع) و امام حسن(ع) را شش ماه و ده روز، ده ماه و بيست و دو روز و يك سال و ده ماه گزارش كرده‌اند.[۸]؛ ولى اختلافى در سال شهادت ايشان نيست و متواتر و روشن است كه امام حسین(ع) در دهم محرّمِ (روز عاشورا) سال 61 هجرى در سرزمين نينوا (كربلا) در عراق به شهادت رسيد؛ پس تعبير نویسنده «و استشهد في... سنة أربع و ستّين» اشتباهى آشكار است.

وضعيت كتاب

براى كتاب حاضر، در پايان آن، فهرست مطالب و فهارس فنى (اعلام اشخاص، اعقاب قبائل قريش و اماكن) فراهم شده، ولى متأسفانه فهرست منابع آماده نشده است.

همچنين مصحح تصاويرى از صفحه اول و آخر نسخه خطى كتاب حاضر را نيز آورده است.[۹]

گفتنى است كه رساله «النفحة لطالب النفحة أو التعريف بصاحب النفحة» نوشته آيت‌الله مرعشى نجفى، اثرى مختصر است و مطالبش حروف‌چينى نشده، بلكه تصاوير دست‌نوشته ايشان آمده است.[۱۰]دست‌نوشته ايشان هرچند عموماًخوانا است، ولیكن در چند مورد به‌سختى خوانده مى‌شود و بلكه ناخوانا است و گاه خطخوردگى نيز دارد.[۱۱]

پانويس

  1. ر.ک: مقدمه كتاب، ص5-16
  2. حجرات: 13
  3. صافات: 130
  4. ر.ک: همان، ص21-24
  5. ر.ک: متن كتاب، ص25
  6. ر.ک: همان، ص39
  7. ر.ک: همان، ص45
  8. ر.ک: مقاله حسین بن على(ع)، امام، در دانشنامه جهان اسلام، ج13، ص395-396
  9. ر.ک: مقدمه كتاب، ص17-18
  10. ر.ک: مقدمه كتاب، ص5-16
  11. مثلاً ر.ک: همان، ص12

منابع مقاله

مقدمه و متن كتاب.

وابسته‌ها