المعجم المفصل فی شواهد النحو الشعریة
المعجم المفصل فی شواهد النحو الشعریه، نوشتۀ امیل بدیع یعقوب(1950) فرهنگنامهای در شرح شواهد شعری دانش نحو بوده که در سه مجلد شکل یافته است. شواهد شعری بخش مهمی از میراث زبان -بهویژه مبحث نحو- شمرده میشود بهگونهای که بر اساس آنها قاعدههای نحو عربی ساخته گردیده و نحویان با مذهبهای گوناگونی که در این دانش دارند، دیدگاههای خود را پیرامون همین شواهد شعری مطرح میکنند و همینها بخش مهمی از میراث ادبی و تمدنی عرب را شکل میدهند. بدیع امین در مقدمه به دو فرهنگنامه از محمد هارون -معجم الشواهد الشعریه- و از حنا جمیل حداد –معجم شواهد النحو الشعریه- اشارهکرده و کاستیهای آندورا برشمرده است سپس از ویژگیهای فرهنگنامه خودش میگوید.[۱]
المعجم المفصل فی شواهد النحو الشعریة | |
---|---|
پدیدآوران | یعقوب، امیل (نويسنده) |
ناشر | دار الکتب العلمية |
مکان نشر | لبنان - بیروت |
سال نشر | 1420ق - 1999م |
چاپ | 2 |
شابک | - |
موضوع | ادبیات عربی - مجموعهها |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 3 |
کد کنگره | /ی7م7 2010 PJA |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
بدیع یعقوب ادعا ندارد که همۀ شواهد شعری را در کتاب آورده باشد اما تلاش کرده در همان اشعاری که ذکر نموده است، مسئلۀ نحوی را که آن شاهد شعری در خود نشان میدهد، با رعایت کوتاهی عبارت -با رعایت زیان نرسیدن به توضیح مفید برای مطلب- بیان کند.
رویکرد مصنف در ترتیب شواهد اینگونه است که کتاب را به سه بخش تقسیم نموده است؛ نخستین بخش را ویژۀ اشعاری که در بحر رجز سروده نشدهاند، قرار داده است. بخش دوم را ویژۀ بحر رجز گردانده است و نیمه بیتها را در بخش سوم گنجانده است.[۲] وی شواهد شعری بخش نخست و دوم را برحسب رویّ (حرف قافیه، حرفی که مبنای قافیه شعر است و در تمام ابیات تکرار میشود) در ابواب و مطابق حروف هجا مرتب کرده و هر بابی را به چهارفصل تقسیم نموده است. نخستین فصل را ویژۀ حرف ساکن قرار داده و بخش دوم، سوم و چهارم را به ترتیب، برای حرفهای مفتوح، مضموم و مکسور تعریف کرده است. سپس، شواهد شعری هر فصل را بهحسب حرفی که پیش از قافیه آمده باشد رتبهبندی کرده است. همچنین، وی همزه، حرف مشدد و الف ممدود را جایگاه ویژهای داده است. روش او در دسترسی به شاهدها به ترتیب، بر اساس بحر شعر، گویندۀ آن و دیوان شاعر است. مضمون نحوی شعر نیز کوتاه بیانشده است. از شرح معنا و واژههای دشوار -مگر کمی از آنها- پرهیز شده است.[۳]
مصنف در بیان شواهد شعری از مرز زمانی -که شعرای عصر احتجاج خوانده میشوند و از عصر جاهلیت آغاز گشته و تا نیمۀ قرن دوم برای عرب شهری و تا قرن چهارم برای عرب بادیهنشین کشیده میشود- گذر کرده است و به تبعیت از ادیبان بزرگی همچون سیوطی، استرآبادی و زمخشری، اشعار شاعرانی مانند متنبی، ابوتمام، ابونواس و دیگران که بعد از عصر احتجاج هستند را در کتاب آورده است. البته میان این دودسته شاعران با عبارتهای و الشاهد فیه قوله –برای عصر احتجاج- و التمثیل به فی قوله -برای شاعران بیرون از عصر احتجاج- تمیز داده است.[۴]
پانویس
منابع مقاله
- مقدمه کتاب