المراسيل
المراسيل، اثر ابن ابی حاتم رازی (متوفی 327ق)، کتابی است در یک جلد به زبان عربی با موضوع روایاتی که نام راوی در سند روایت ذکر نشده باشد. ابوحاتم در این کتاب، راویان احادیث مرسل را بر اساس نام راوی به ترتیب الفبا ذکر کرده است.
المراسيل | |
---|---|
پدیدآوران | ابن ابیحاتم، عبدالرحمن بن محمد (نويسنده) |
ناشر | مؤسسة الرسالة |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
سال نشر | مجلد1: 1998م , 1418ق , |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
کتاب، یک جلد دارد و نویسنده بدون مقدمه به سراغ ذکر روایات رفته است.
گزارش محتوا
مراسیل به آن کتابهای فقهی میگویند که جامع احادیث مرسل هستند؛ معمولاً تدوین این کتابها بر اساس ابواب فقهی است. البته در این کتاب، ابن ابی حاتم، راویانی که روایات مرسل دارند را به ترتیب الفبا ذکر کرده است.
در ابتدای کتاب، نام کتاب و راویان آن اینگونه آمده است: کتاب المراسیل، تألیف الامام أبی محمد عبدالرحمن بن أبی حاتم محمد بن إدریس بن المنذر الحنظلی الرازی رضیاللهعنهما. روایة أبی سعید الحسین بن محمد بن الحسین بن علویه الزعفرانی عنه. روایة أبی نزار محمد بن علی بن محمد بن أحمد بن بحیر بن أبی سعید الشعرانی عنه. روایة الإمام أبی جعفر أحمد بن جعفر الفقیه الأصبهانی عنه.[۱]
نویسنده، کتاب را با بابی با عنوان «ما ذکر فی الاسانید المرسلة آنها لا تثبت بها الحجة» آغاز میکند. در اولین روایت این باب ذکر شده که احمد بن سنان گفته: یحیی بن سعید قطان، ارسال در زهری و قتاده را نادیده میگرفته است.[۲] نویسنده پانزده مورد را در این باب ذکر میکند به سراغ شرح مراسیل روایت شده از پیامبر اکرم(ص) و اصحاب و تابعین و بعدیها میرود و به ترتیب حروف الفبا روایات این ابواب را ذکر مینماید: مثلاً در باب الف از ابراهیم نخعی آغاز میکند و روایت 16 تا 24 را در مورد روایات وی ذکر مینماید. إیاس بن عبدالله بن أبی ذباب، ابراهیم بن جریر بن عبدالله بجلّی، إبراهیم بن محمد (از فرزندان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع))، ابراهیم بن ابی عبله، ابراهیم بن عبدالله بن عبدالقاری، اسماعیل بن ابی خالد، اسماعیل بن ابی خالد فدکی، اسحاق بن عبدالله بن ابی طلحه، اسحاق بن یحیی بن طلحه، اسحاق بن سوید، ایوب بن ابی تمیمه سختیانی، اسرائیل، ایمن بن ام ایمن، ابورهم سماعی (که نامش احزاب بوده)، اخنس (پدر بکیر بن اخنس)، اسد بن وداعه، ابوامامه بن سهل بن حنیف (که نامش هم اسعد بود)، ابان بن عثمان، ابوجوزاء اوس بن عبدالله، اشعث بن اسحاق بن سعد، ارطاة بن منذر و امیه بن شبل از کسانی هستند که نویسنده در بخش ذکر حرف الف از آنها نام میبرد.[۳] ادامه مطالب کتاب، ذکر نام این افراد است تا حرف یاء؛ و پس از حرف یاء بابهایی در کنیهها، زنان، اشخاصی که به نام پدرشان معروفند و نام خودشان را صدا نمیزنند، ذکر میشود.[۴] مثلاً در بخش آخر میخوانیم: قال ابوزرعة: ابن المهلب الذی یروی موسی بن أعین (عن) صالح بن راشد (عن) حفص بن عمر، روایته (عن) علی رضیاللهعنه. مرسل. یا در روایت بعدیش میخوانیم: قال ابوزرعه: ابن اخی سعد (عن) سعد، مرسل.[۵]
در اولین روایت باب الکنی درباره مرسل بودن روایت ابوحاتم مزنی چنین میبینیم نویسنده میگوید: ابوزرعه گفته ابوحاتم مزنی که از نبی اکرم(ص) روایت کرده که: إذا أتاکم من ترضون دینه و أمانته، فانکحوه «الا تفعلوه تکن فتنة فی الأرض و فساد کبیر»؛ یعنی اگر کسی برای ازدواج به سراغ شما آمد و از دینداری وی مطمئن بودید، به او دختر بدهید که اگر چنین نکنید در زمین فتنه و فساد بزرگی به پا خواهد شد. در این روایت ابوحاتم مزنی از پیامبر(ص) روایت نقل کرده در صورتی که ایشان با پیامبر اکرم(ص) مصاحبتی نداشته و من حدیثی بهجز این روایت از وی نمیدانم.[۶]
وضعیت کتاب
اثر، مقدمه و فهرست ندارد. صفحه 269 تا 292 در آخر کتاب، فهرس تراجم افراد ذکر شده است و پیش از آن، فهرست منابع. پس از پایان مطالب کتاب، در صفحهای با عنوان «آخر النسخة المخطوطة» آمده: این آخر کتاب المراسیل است که حرف به حرف با اصلش مقابله شده و الحمد لله رب العالمین و صلیالله علی سیدنا محمد و نبیه و آله و صحبه و سلم تسلیما دائما الی یومالدین. سپس نوشته: اسماعیل بن عبدالله ابن انماطی مصری رفق الله به، در ربیعالاول سال 610 این اثر را در دمشق، برای خودش نوشته است نفعهالله به. آمین.[۷]
اصلی که وی از روی آن نقل کرده، اصل این نسخه به خط محمد بن احمد بن محمود بوده که از روی زعفرانی نوشته است و در آخر آن به خط خودش آمده: سمعناه منه فی شهور سنة تسع و ستین و ثلاثمة یعنی آن را در ماههای سال 369 استماع کردیم. در آخر این نسخه، به خط همو، وصیت اکثم بن صیفی به فرزندش ذکر شده همچنین در آخر نسخه، حکایاتی از عرب بوده که نویسنده آن را در جای دیگر نقل کرده است.[۸]
در آخر نسخه هندیه ذکر شده: این کتاب بحمد الله و عونه و حسن توفیقه در هفتم محرمالحرام سال 786 به پایان رسید.[۹]
بوران ادیب ضناوی، فهرستی از احادیث این کتاب، به ترتیب الفبا ارائه کرده است.[۱۰]