المحبة و الشوق و الأنس و الرضا
المحبة و الشوق و الأنس و الرضا، نوشته ابوحامد محمد غزالی(505ق – 450ق) است که در بارۀ این صفات چهارگانۀ تألیف کرده است. برخی این کتاب را لطیفترینِ کتب احیاء العلوم برشمردهاند، چرا که از محبت به خداوند سخن میگوید[۱]و در مقام دفاع از شوق و انس و رضا برمیآید. وی خداوند را شایسته عشقورزیدن میداند و دیدگاه برخی از متکلمان را که محبت را فقط رابطهای میان انسانها و همجنسان میدانند، نمیپذیرد.
المحبة و الشوق و الأنس و الرضا | |
---|---|
پدیدآوران | غزالی، محمد بن محمد (نویسنده) |
ناشر | شرکة مکتبة و مطبعة مصطفي البابي الحلبي و اولاده |
مکان نشر | مصر |
سال نشر | 1380ق. = 1961م. |
چاپ | چاپ یکم |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | غ4م3 / 4/4 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
از نظر غزالی، محبت -با تأییدی که او از آیهها و احادیث میگیرد- انتهای همه مقامات و درجات است و جمیع مقامات پیشین چون توبه و صبر و زهد، مقدمۀ آن هستند اما خود محبت، تابع و ثمره معرفت است و بر حسب نوع ادراک، نوع محبت هم تفاوت خواهد کرد. محبت واقعی آنگاه به دست میآید که آدمی چیزی را نه به خاطر خود، بلکه برای آن چیز دوست داشته باشد.[۲]غزالی عشق به زیبایی را نیز از این دست برمیشمرد و بر این باور است که هرگاه همه کمالات ممکن چیزی در آن جمع شوند، آن چیز به نهایت زیبایی خود خواهد رسید.[۳]وی از کمال مطلق خداوند سخن گفته و او را که جمیل علیالاطلاق است، محبوب علی الاطلاق میداند.[۴]
وی به رابطه میان آدمیان و خداوند نظر میافکند و داعی نیرومند محبت را تا آنجا میبیند که خداوند در گوش و چشم و زبان او مینشیند. غزالی بر همین قیاس، شوق (هنگام دوری) و انس (هنگام حضور) و رضا به افعال باری را صحیح میداند و منکران آنها را قشری و قاصر و خامانی میشمرد که ذوق عشق را در نیافتهاند. [۵]وی دربارۀ محبت ورزیدن خداوند به بندگان بر این باور است که محبت او معادل با رفع حجاب از دل مؤمنان است تا به او نزدیکتر شوند، نه میل ورزیدن به آنان و دچار غلیان و هیجان عاطفه شدن.[۶]
مصنف در بارۀ رضایت عاشقان به قضای الهی بر این باور است که آنان هر چه را معشوق میپسندد، میپسندند، اما نه اینکه به کفر و عصیان -که هر دو به قضای او واقع میشوند- رضا دهند، چرا که معصیت دو حیثیت دارد: یکی آنکه مراد خداوند است و دیگر آنکه کسب و وصف بنده و علامت دور بودن او از خداوند است. از حیث اول باید به معصیت رضا داد و از حیث دوم باید آن را مکروه و منفور داشت. همچنین است دعا که آن هم با رضا به قضای الهی تضادی ندارد، چون او خود خواسته است که آدمیان دعا کنند تا خشوع دل و رقت تضرع در آنان پیدا شود و موجب مزید کشف و جلب لطف نسبت به آنان گردد.[۷]
پانویس
منابع مقاله
- متن کتاب.