الفقه، السلم و السلام
الفقه، السلم و السلام يكى ديگر از آثار آيتاللّه سيد محمد شيرازى است كه در قالب موسوعه فقهيه جمعآورى گرديده است. اين كتاب به بررسى سلامت و امنيت و دوستى در اسلام پرداخته كه داراى جنبههاى مختلف و محققانهاى مىباشد. كتاب، به زبان عربى تأليف شده است.
الفقه، السلم و السلام | |
---|---|
پدیدآوران | حسینی شیرازی، محمد (نویسنده) |
ناشر | دار العلوم |
مکان نشر | بیروت - لبنان |
سال نشر | 1426 ق |
چاپ | 1 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 9 // -* |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
كتاب، داراى يك مقدمه، پنج فصل و يك خاتمه مىباشد كه به مطالبش اشاره خواهيم كرد.
گزارش محتوا
مقدمه مؤلف در مقدمه معناى عام و شمولى سلم و سلام را امنيت، عافيت، استقرار و هر چيزى كه موجب آسايش زندگى و پيشرفت آن شود گرفتهاند. اين، كلمهاى است كه در نفس انسان اطمينان خاطر و راحتى را به ارمغان مىآورد. اين حالت در ميان حيوانات و جمادات نيز وجود دارد كه با اندكى تأمل به دست مىآيد.
ايشان براى سلم و سلام در اسلام و ابواب گوناگون فقهى نيز معانى متعددى قائلند كه حاكى از اهميت اين موضوع مىباشد. ايشان انگیزه تأليف كتاب را پاسخ به چند سؤال در اين زمينه بيان كردهاند كه مصاديق سلم و سلام، کیفیت رسيدن بدانها و طلب سلم و سلام از سوى تمام انسانها از آن جمله مىباشند. در تمهيدى كه بعد از مقدمه و قبل از ورود در مطالب كتاب به عنوان مقدمه مباحث جهت آشنايى با محور مباحث بيان شده، چندين مطلب مطرح شدهاند كه به بخشى از آنها اشاره مىكنيم.
اول سلام در اسلام ايشان مىفرمايند: سلم و سلام در بخشهاى گوناگونى از كتاب و سنت مطرح شدهاند كه از آن جمله اين موارد مىباشند: سلام از اسماى حسناى الهى است كه در روايات پایانى سوره حشر آمده است، مىفرمايد:«... السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبّار...». در احاديث ائمه عليهمالسلام نيز به اين مطلب تصريح شده است.
سلام در سوره قدر: از آيه سوره قدر به دست مىآيد كه خداوند سلام را در هر چيزى مقدّر فرموده است و اين انسان است كه با اختيار خود سلام را از مجراى طبيعى آن منحرف مىسازد.
سلام به عنوان تحيت اسلام است به طورى كه مسلمان با ديدن برادر دينى خود اولین رفتارى كه انجام مىدهد اداى سلام است، كما اينكه تحيت خداوند هم طبق آيه 44 سوره احزاب به مؤمنين با سلام است.
سلام بخش پایانى نماز است كه سه مرتبه در پایان نماز به پيامبر(ص) و عباد صالحين و... ادا مىشود. بهشت نيز دار سلام است كه آيه 127 سوره انعام مىفرمايد:«لهم دار السّلام عند ربّهم» سلام مسئولیّت جمعى نيز هست؛ يعنى انسان علاوه بر اينكه مأمور حفظ و سلامتى خود مىباشد در مقابل سلامتى و حفاظت ديگران نيز وظايفى دارد چنانكه روايت مشهور نبوى(ص) مىفرمايد: «من سمع رجلا ينادى يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم»
نياز به سلام تمام دولتها و ملتها نيازمند سلامتى و آرامش هستند كما اينكه امروزه بسيارى از فعالیتهای سياسى، اقتصادى و نظامى بدين منظور انجام مىشود. -بسيارى از معاهدات بين المللى نيز براى رسيدن به همين منظور عقد مىگردد. -بحث از سلامتى در رسهگانههاى جمعى نيز نمود و بروز زايد الوصفى دارد.
معنى شمولى سلم و سلام و سلام بالمعنى الاعم كه به قول مؤلف منظور وى از سلم و سلام در كتاب همين معنى مىباشد نه سلام به معنى خاص آن كه همان صلح در مقابل جنگ است.
فصل اول
فصل اول كتاب در مورد دعوت اسلام است به سلم. در ذيل اين فصل مطالبى مطرح شدهاند كه بايد در ارتباط بعضى از آنها با سرفصلهایشان تأمل گردد. اولین مطلب اين است كه آيا اديان گوناگون توان تهذيب انسان را دارند يا نه؟ ايشان در اين زمينه هدف اسلام را تهذيب انسان و تمكين وى از زندگى سالم در اين دنيا قلمداد نموده است.
تهديد و ارعاب انسانها توسط حكومتهاى ظالم و ستمگران مسئلهاى است كه در تاريخ نمونههاى فراوانى دارد. اما اينكه برنامه اسلام در زمينه سلم و سلام چه بوده، موضوع ديگر بخش كتاب است كه مؤلف مىفرمايد: هدف اسلام رساندن انسان به امان و سلام است و اين از طريق برادرى و همخانوادگى بين مسلمانان به راحتى قابل دسترسى مىباشد كه آيه 10 سوره حجرات«إنما المؤمنون إخوة» در صدد بيان يك حكم كلى آيين اسلام است. ايشان برنامه اسلام را در تهذيب و تزكيه انسانها بر مبناى سلم و سلام مىداند و كلماتى از دانشمندان و مستشرقان غربى را شاهد مدّعاى خود مىداند. كونت هندريك مىگويد: مسلمانان از جهت مسالمت و آزادى انديشه از بقيه ممتاز مىباشند.
گوستاولبون مىگويد: هيچ قدرتى قابل رقابت با قدرت قرآن نيست كه توانست عربها را به آن جايگاه برساند(نقل به مضمون). رابطه بين ماديّت و اسلام موضوع ديگر مورد نظر مؤلف است.
برترى مسلمانان بر ديگر پيروان اديان و مذاهب از جهت دستورات اسلام به پيشرفت و پويايى است؛ براى مثال حديثى از امام صادق(ع) مىفرمايد: «من استوى يوماه فهو مغبون و من كان آخر يوميه شرهما فهو ملعون».آزادى عقيده و اديان در سايه اسلام، بخش ديگر اين فصل است كه مؤلف با اشاره به چند آيه از قرآن كريم، اين معنا را مستدلّ مىنمايد؛ آيه 256 بقره كه مىفرمايد:«لا إكراه في الدين» يا آيه 6 كافرون كه مىفرمايد:«لكم دينكم و لي دين» از آن جمله مىباشند.
رفتار پيامبر(ص) با ثمامه و قوم او، رفتار پيامبر(ص) با مشركين مكّه، رفتار آن حضرت با منافقين و رفتار اميرالمؤمنين(ع) با خوارج شواهدى بر اين مدّعا مىباشند. براى مثال خوارج كه دشمنترين دشمنان خدا، پيامبر(ص) و حضرت على(ع) بودند تا زمانى كه جنگ را آغاز ننمودند، در كوفه با امنيت و آرامش به زندگى مشغول بودند. حقوق اقليّتهاى دينى در سرزمينهاى اسلامى، فتوحات اسلامى و چگونگى دعوت مسلمين به اسلام، اصالت سلام در اسلام، انتشار اسلام به قوت ذاتى خود، رابطه بين مسلمانان و غير مسلمانان و چندين مؤلفه ديگر كه مؤلف بدانها اشاره كرده است همگى شواهدى بر اصالت امن و سلام در اين دين آسمانىاند.
فصل دوم
دومين فصل كتاب به بررسى سلام و سلم در حكومت و سياست اسلامى پرداخته است. اولین مطلب در اين فصل اصالت آزادى سياسى است. در حديثى از حضرت على(ع) بر آزادى انسان تأكيد شده تا اين آزادى را با عبوديت غير خدا خراب نكند.
اما آزادى از ديدگاه اسلام موضوعى است كه بايد به دقت مورد مطالعه قرار گیرد تا با آزادىهاى غربى و غير اسلامى كه مدّ نظر بعضى از اشخاص ناسالم است خلط نگردد. مؤلف اين موضوع را مورد دقت قرار داده و آزادى انسان از تسلط غير خدا را بزرگترين آزادى مىداند كه از طرف اسلام به انسانها اهدا شده است. ايشان مفهوم حريّت در اسلام را غير از غوطهور شدن در شهوات مىداند و مىفرمايد: تنها در سايه عبوديّت خداست كه همه انسانها به طور مساوى از آزادىهاى مشروع برخوردار خواهند گرديد. ايشان ضمن مشخص نمودن محدوده آزادىهاى اسلامى و تفاوت آن با آزادىهاى غربى به مفهوم حريّت سياسى پرداخته و حق انتخاب را يكى از مصاديق حريّت سياسى برمىشمارد.
ايشان براى مشتبه نشدن امر، امامت و خلافت را همان حكومت الهى دانسته كه در واقع در راستاى آزادىهاى انسان بوده و به هيچ وجه در تناقض با آنها نمىباشد. در نظام سياسى اسلام بعضى نكتههاى قابل تأمل وجود دارد كه نبايد از آنها غفلت شود، زيرا همگى بر تعالى و بلندى مفاهيم اين دين آسمانى اشاره دارند.
جايگاه مشورت و شورا در اسلام، موقعيتى كه از امر به معروف و نهى از منكر به دست مىآيد از آن جمله مىباشند.
فصل سوم
فصل سوم به جايگاه سلم و سلام در اقتصاد مىپردازد. ديدگاه اسلام درباره اقتصاد و مراعات حقوق خصوصى و ملكيت انسانها بهترين نمونه براى قائل شدن به آزادى در زمينههاى اقتصادى از سوى اسلام مىباشد.
فصل چهارم
فصل چهارم به جايگاه سلم و سلام در روابط اجتماعى پرداخته است. مساواتى كه بين نوع بشر از نظر اسلام وجود دارد و تنها وجه تمايز را تقوا قلمداد كرده است، روشنترين دليل بر مطلب مىباشد. برادرى اسلامى، صله رحم و حسن معاشرت از نمونههاى بارز اهميت دادن اسلام به سلم و سلام اجتماعى مىباشد. سلم و سلام در آيات و روايات آخرين بخش كتاب مىباشند.