العلو للعلي الغفار
العلو للعلي الغفار، اثر ابوعبدالله محمد بن احمد بن قایماز ذهبی، کتابی است که در آن، نویسنده به دنبال اثبات این موضوع است که خداوند متعال در بالای عرش قرار دارد. این اثر به تحقیق حسن بن علی سقاف رسیده است.
العلو للعلي الغفار | |
---|---|
پدیدآوران | ذهبی، محمد بن احمد (نويسنده) سقاف، سید حسن بن علی (محقق) |
ناشر | دار الامام الرواس |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
سال نشر | 2007م , 1428ق |
چاپ | 3 |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | ذ9ع8 219/8 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
کتاب با مقدمه مفصلی از محقق آغاز و مطالب بدون تبویب و یا فصلبندی خاصی، عرضه شده است.
ذهبی در این کتاب، با استناد بهظاهر آیات و احادیثی که خود و علمای همفکرش قبول دارند، به دنبال اثبات آن است که خداوند، مکان مشخصی دارد و جای او، در عرش است و محقق، علاوه بر تحقیق و تصحیح متن کتاب، به نقد مطالب آن در پاورقیها، پرداخته است.
گزارش محتوا
در مقدمه، پژوهشی پیرامون عقیده به تجسیم خداوند و تشبیه آن، صورت گرفته است. محقق عقیده مجسمه را، خلطی از عقاید یونانی و یهودی دانسته[۱] و به انتقاد از مجسمه در اعتماد بر عقایدشان بر انجیل و توراتی که تحریف گردیده، پرداخته است[۲]. وی معتقد است، احتجاج به اسرائیلیات، مطلقاً جایز نبوده[۳] و ضمن معرفی کسانی که به انتشار اسرائیلیات در امت اسلامی پرداختند[۴] و مناقشه در احادیثی که قائل به جواز رؤیت خداوند هستند[۵]، به برخی از اشکالات وارده بر مجسمه و مشبهه، پرداخته است[۶]. از دیگر مطالب مطرح شده در مقدمه، عبارتند از: وجود احادیث صحیح و غیر صحیح در کتاب حاضر[۷]، اعتراف شیخ البانی در غیر صحیح بودن برخی از روایات تجسیم[۸]، رجوع ذهبی از عقیده ابن تیمیه حرانی[۹]، سخن برخی از ائمه ذهبی بر متعصب بودن وی و دلیل آن[۱۰]، عدم رعایت امانت توسط ذهبی در این کتاب[۱۱] و عدم شناخت و احاطه کافی ذهبی به رجال احادیث[۱۲].
ذهبی دو کتاب اختصاصی در مورد عرش دارد. کتاب اول «العرش» نام دارد که تمام مطالب مرتبط با عرش خدا که گاه در آن روایات جعلی نیز یافت میشود را در این کتاب جمع کرده است. وی در این کتاب، گاهی این روایات را تضعیف و گاهی هم تصحیح کرده و خود نیز دراینباره، مردد است. کتاب دوم، همین اثر حاضر بوده که در حقیقت همان کتاب «العرش» است که با نامی دیگر، آن را نوشته و در این کتاب هم دیدگاه تمام بزرگان اهل سنت در طول تاریخ در خصوص عرش و اینکه خداوند در کجا است و کجا مینشیند را در آن گردآورده است. وی با روایات متعددی از عصر صحابه شروع کرده و عصر تابعین و عصر علمای اهل سنت که همزمان با احمد بن حنبل و شافعی هستند را آورده و تقسیمبندی کرده و تمام کسانی که مطلبی در مورد علو خداوند و عرش و مکان او دارند را در آن آورده است[۱۳].
محقق در این کتاب، هم دیدگاه ذهبی و هم دیدگاه شیخ البانی و هم دیدگاه سایر علمای اهل سنت دراینباره را بیان کرده و تصریح نموده است که این روایات، همه جعلی بوده و یهود، این روایات را نقل کرده است؛ بنابراین، در این کتاب، دیدگاه اهل سنت و دیدگاه اهل حدیث، بهصورت تطبیقی مطرح شده است[۱۴].
بهمنظور آشنایی با محتوای کتاب، به قسمتهایی از کتاب و روایات آن، اشاره میشود. در روایت 294 کتاب، ابن فضیل، از لیث، از مجاهد، چنین نقل میکند که: «عَسىٰ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقٰاماً مَحْمُوداً ﴿الإسراء، 79﴾» یجلسه أو یقعده علی العرش. (مقصود از آیه مذکور این است که خداوند پیامبر(ص) را در کنار خود، در عرض مینشاند). در ادامه این روایت، نظر ذهبی آمده است که میگوید: «لهذا القول طرق جَمَّة و أخرجه ابن جریر في تفسیره و عمل فیه المروذی مصنفا و سیأتی إیضاح ذلک بعد» (بنابراین برای این قول، طرق بسیاری است. ابن جریر در تفسیر خود، این روایات را نقل کرده و مروذی هم کتابی تخصصی درباره آن نوشته است)؛ اما بعضی نسخهها، آن را «طرق خمسه» کردند که سازگاری ندارد و محقق در پاورقی معتقد است طرق جمه درست است و در توضیح این مطلب میگوید: «ای طرق کثیره و قد ظن الشیخ المتناقض الذی یزعم إنه یرجع للمخطوطات هذه اللفظة (خمسه) بدل (جمه) أنظر سلسله أحادیثة الضعیفة؛ و هذه الطرق الجمة اخرجها الخلال في کتابه السنة من ص209إلي ص260...» منظور از «شیخ المتناقض» در این عبارت، شیخ البانی است که محقق در رد وی، کتابی به نام «تناقضات الألبانیالواضحات» دارد و از آن به بعد، به البانی، شیخ المتناقض یا شیخ التناقض میگوید. «طرق جمه» به معنای طرق کثیره است، اما شیخ البانی گمان کرده که «طرق الخمسة» است، درحالیکه این درست نیست، بلکه طرق جمه درست است. همانطور که آقای خلال در کتاب «السنة» خود از ص209 تا 260 این روایات را فراوان آورده است. محقق در پاورقی نظر شیخ البانی را بیان کرده و میگوید: «و قد تقدم إن الألبانیالمتناقض قال فی ضعیفته (2/ 255): و من العجائب التی یقف المعقل تجاها...» (عجیب است که البانی بهشدت علیه این روایت موضع گرفته و آن را تضعیف کرده است)[۱۵].
در صفحه 443 کتاب، در دیدگاه محمد بن مصعب عابد شیخ بغداد، روایت شده است که: ابوالحسن محمد بن عطار میگوید: از محمد بن مصعب عابد شنیدم که میگفت: «هر کس گمان کند که خدا حرف نمیزند (با صوت صحبت نمیکند) و در قیامت دیده نمیشود، او به ذات خداوند کافر است. ما شهادت میدهیم که تو ای خدا روی عرش و بالای هفت آسمان نشستی. آنطور که این دشمنان خدا و این زندیقها میگویند درست نیست» و منظور ایشان، اهل سنتی است که این قضیه را انکار کردند، مثل اشاعره و معتزله و هر کسی غیر از اهل حدیث. در ادامه، به نقل از مروذی میگوید: «از اباعبدالله خفاف شنیدم که میگفت از ابن مصعب شنیدم که در مورد این آیه «عسی أن یبعثک مقاما محمودا» میگفت: خداوند پیامبرش را در کنار خود در عرش خواهد نشاند». سپس به این نکته اشاره میکند که نزد احمد بن حنبل، بحث محمد بن مصعب عابد مطرح شد که احمد بن حنبل گفت: «من از او روایت نقل میکنم، چه مردی است (مقصود مرد نیکویی است او)». سپس این موضوع مطرح میشود که مروذی دراینباره کتابی نوشته است و سخن مجاهد را لیث بن ابی سلیم عطار بن یسار، ابی یحیی قتات و جابر بن یزید نقل کرده است و از جمله کسانی که دراینباره فتوا داده و آن را پذیرفتهاند، ابوداود سجستانی صاحب سنن، ابراهیم حربی و گروه زیادی است. تا جایی که اما احمد بعدازاین روایت، گفته است: «من مخالف کسانی هستم که این روایت را رد کنند. این شخص در نزد من انسان بدی است. من این روایت را از جماعتی شنیدم و هیچکدام از محدثین را ندیدم که این روایت را که خداوند پیامبرش را در کنار خود در عرش نشاند را انکار کند. فقط جهمیه این قضیه را انکار میکنند». سپس محقق به این نکته اشاره نموده که بنا بر اینقول، هر کس این قضیه را انکار کند از جهمیه است[۱۶].
وی در صفحه بعد ادامه میدهد: «مروذی میگوید که از ابن ابی عمیر شنیدم که احمد بن حنبل گفت: همه علما این روایت را قبول دارند» و از ابوداود سجستانی از عبدالله بن سلام نقل میکند: «روز قیامت پیامبر شما میآید و در مقابل خداوند روی کرسی مینشیند». در اینجا، روایت میگوید «پیامبر شما» و نمیگوید «پیامبر ما» و لذا محقق در پاورقی توضیح میدهد که: «خلال در کتاب السنة، ابن ابی عاصم در کتاب السنه، ابن جریر طبری در تفسیر خود و حاکم در المستدرک، این روایت را نقل کردهاند و برای من، واضح شد که این فکر (اینکه خداوند پیامبرش را در عرض کنار خود یا روبروی خود مینشاند) از کجا آمده و سرمنشأ این فکر، از یهودی است که قائل به تشبیه و تجسیم است و عبدالله بن سلام که او را صحابی جلیل میدانند، اگر واقعاً حیا داشت و اگر واقعاً در ایمان و اسلامش صادق بود، این کفریات را که دلالت بر تشبیهات یهودی دارد را بین مسلمانان ترویج نمیکرد و نمیگفت: پیامبر شما! اگر واقعاً مسلمان بود، چرا نگفت پیامبر ما»[۱۷].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب، به همراه فهرست احادیث و اعلام، در انتهای کتاب آمده و پاورقیها، به توضیحات محقق و نقد متن، اختصاص یافته است.
پانویس
- ↑ مقدمه، ص9
- ↑ همان، ص13
- ↑ همان، ص16
- ↑ همان، ص20
- ↑ همان، ص36
- ↑ همان، 53
- ↑ همان، ص61
- ↑ همان، ص66
- ↑ همان، 67
- ↑ همان، ص73
- ↑ همان، ص83
- ↑ همان، ص92
- ↑ ر.ک: یزدانی، سید محمد، پایگاه اینترنتی امامت پژوه و پاسخگویی شبهات وهابیت
- ↑ ر.ک: همان
- ↑ ر.ک: همان؛ متن کتاب، ص370-371
- ↑ ر.ک: همان؛ همان، ص443- 445
- ↑ ر.ک: همان؛ همان، ص446
منابع مقاله
- مقدمه و متن کتاب.
- یزدانی، سید محمد، پایگاه اینترنتی امامت پژوه و پاسخگویی شبهات وهابیت،