العتب الجمیل علی أهل الجرح و التعدیل
العتب الجمیل علی أهل الجرح و التعدیل، عنوان اثری است از محمد بن عقیل بن عبدالله بن یحیی علوی حسنی حضرمی با تحقیق و تعلیقات حسن بن علی سقاف. این کتاب 1 جلدی به زبان عربی و با موضوع علم رجال نوشته شده است. نویسنده شافعیمذهب این اثر، به نقد برخی از علمای اهل سنت در توثیق نواصب و تجریح ائمه شیعه و پیروانشان پرداخته است.
العتب الجمیل علی أهل الجرح و التعدیل | |
---|---|
پدیدآوران | علوی، سید محمد بن عقیل (نویسنده) سقاف، سید حسن بن علی (محقق) |
ناشر | دار الامام النووي |
مکان نشر | اردن - عمان |
سال نشر | 1425ق. = 2004م. |
چاپ | چاپ يکم |
موضوع | حديث - جرح و تعديل حديث - علم الرجال |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | /ع8ع2 / 114/2 BP |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
کتاب، مشتمل است بر مقدمه محقق، تمهید مؤلف، تنبیهات وی، مقدمه او، 6 باب، یک تکمله و یک خاتمه.
گزارش محتوا
مقدمه محقق دارای بخشهایی است شامل معرفی سید محمد بن عقیل، نسب وی، گزیدهای از زندگانی و بیان برخی از آرای او[۱].
مؤلف در تمهید درباره انگیزه خویش از تألیف کتاب سخن گفته، سپس چند تنبیه را ذکر کرده و در مقدمه به مناقشه با ابن حجر در بحث ناصبی و شیعی پرداخته است.
در باب اول درباره مردانی از آلالبیت(ع) سخن گفته میشود که برخی آنها را تجریح کردهاند. باب دوم به ذکر مردانی از خواص اتباع آلالبیت(ع) اختصاص دارد که توثیقشان نکردهاند. سومین باب به مردانی اختصاص دارد که محب اهلبیت(ع) بودهاند و به این دلیل طرح شدهاند و ظالمانه بر آنها طعن وارد شده است. نویسنده پس از سومین باب، تنبیهی درباره فضایل امیرالمؤمنین امام علی(ع) - چهارمین خلیفه از خلفای راشدین از نگاه اهل سنت - مطرح مینماید. چهارمین باب، به توثیق نواصب در کتابهای جرح و تعدیل میپردازد. باب پنجم درباره اشخاصی از دوستان نواصب مطرح شده که دیگران آنها را توثیق کردهاند. ششمین باب، نمونههایی از اشخاصی را ذکر مینماید که برخی به ناصبی بودنشان تصریح کرده و آنان را تعدیل نمودهاند[۲].
سپس تحت عنوان «تکمیل»، مطالبی درباره کیفیت معامله اهل حدیث با اهلبیت(ع) و دوستداران آنها مطرح شده و پس از آن در خاتمه، مطالبی درباره اعتذار از طرف متقدمین ارائه شده است[۳].
مؤلف، مقدمه کتابش را بهصورت مسجع و با عباراتی زیبا نگاشته است. در این مقدمه پس از حمد الهی و پناه بردن به ذات مقدس خداوند از گمراهیها و درخواست انصاف از خداوند متعال و درود بر پیامبر اکرم(ص) و خاندان پاک و دوستداران و پیروان آن حضرت(ص) مینویسد: خداوند متعال بر من منت نهاد و بسیاری از متون فنی کتابهای اهل سنت را مطالعه کردم. برای این امر از اوقات استراحتم زدم و هر زمانی را غنیمت شمردم. در میان این کتابها، در هنگام مطالعه کتابهای اهل جرح و تعدیل، به مسائلی برخوردم و به قول خود نویسنده: «فقرأت شيئا من كتب أهل الجرح و التعديل، فلمحت فيها بعض ما يوجب العتاب و العتاب من موجبات ثبات المحبة بين الأحباب، اذ رأيتها خاوية الوطاب من النقل عن أهلالبيت الطاهر و من الرجوع إلی أحد من أئمتهم الأكابر في تعديل العدل و جرح الفاجر» و ادامه میدهد من در میان این کتابها جرح برخی از علما نسبت به أئمه طاهرین را مشاهده کردم، که این مطلب یعنی جرح ائمه طاهرین نزد منصفان جایز نیست. همچنین من مشاهده کردم که در هنگام ترجمه سادات اهلبیت(ع) یا متعلقان به آنها، بسیار اختصار گزیده و موجز از کنارش گذشتهاند، ولی در هنگام ترجمه اضداد و دشمنان اهلبیت(ع)، مطلب را طولانی کرده و آنان را بارز کردهاند. مطلب بارز در این میان، توثیق آنان در اغلب موارد درباره نواصب و توهینشان در همه موارد نسبت به شیعیان بود و چهها که من در این کتابها ندیدم؟! من از این موارد وحشتزده شدم و تعجبم را برانگیخت و با خودم گفتم این مطالب، جالب توجه است. البته برایم آشکار شد که بسیاری از متقدمین در این امر عذرهایی دارند که این کارشان را توجیه میکند و برخی دیگر هم بهخاطر بزرگی متقدمین بدون تحقیق، از آنان تقلید کردهاند. گویا در برخی اعصار، اگر انسان به کفر متهم میشد، بهتر از این بود که به موالات علی(ع) و اهلبیت(ع) منتسب باشد[۴].
من پیش از شروع در انتقاد، به ستایش آن منتقدان پرداختهام؛ چراکه آنان تلاش خودشان را کردهاند و عصمت، تنها مختص به برگزیدگان الهی است؛ لذا اشتباهات علمای پیشین قابل اغماض است؛ بهخصوص با در نظر گرفتن جَوّ تقیه که عالمان پیشین برای حفظ خانواده، مال، آبرو و جانشان از اهل شوکت و عصبیت مجبور به رعایت آن بودند. از بسیاری از آنان فلتاتی صادر شده که ایمان قوی آنها و محبت ثابتشان به پیامبر اکرم(ص) و وصی ایشان(ع) و اهلبیت پاک آن حضرت(ع) باعث آن بوده؛ آنان روایاتی از پیامبر اکرم(ص) در فضل خاندان آن حضرت و شیعیانشان و در ذم دشمنان آنان و منافقین، نقل کردهاند. اینان مورد محنت و فتنه قرار گرفتند و این امور در غیر مواردی که خداوند از آنان بازداشت، به آنان اصابت کرد و گروه کمی از این عالمان، از این مخاطرات سالم به در رفتند. اکنون که موانع از اظهار حق زایل شده، عذری برای اخفای حق برای عالم به این مسائل، باقی نمیماند؛ لذا من این اوراق را مینگارم تا تذکره برای من و امثال من باشد و «العتب الجميل علی أهل الجرح و التعديل» میناممش[۵].
شرط من با خوانندگان کتاب این است که درباره مطالبی که من در آن نقل کرده و گفتهام تفحص کنند و مطالبش را قبل از اعتقاد و عمل به آن به محکم کتاب خداوند و صحیح سنت پیامبرش(ص) عرضه کنند و سپس آنچه را که صحیح بود پذیرفته و غیر این موارد را دور بیندازند...[۶].
این کتاب مشتمل بر مقدمه و 6 باب و یک تکمیل و خاتمه است. در مقدمه، توثیقِ غالبیِ علما درباره نواصب و توهینِ مطلقشان درباره شیعه و بطلان موردی که بر آن اعتماد کردهاند آمده است. در ابواب کتاب، نمونههایی از مواردی که در جرح برخی ائمه اهلبیت(ع) و پیروانشان آمده، ذکر شده و در مقابلش تعدیل علما از دشمنان اهلبیت(ع) با برخی نکات استطرادی ذکر شده است. در تکمیل، مقداری از مواردی را که در دشمنان اهلبیت(ع) گفتهاند یا ذم برخی از کسانی که آشکارش کردهاند، بیان شده است. در خاتمه، برای برخی از پیشینیان، به لزوم اخذشان به تقیه در صدور این آرا، عذر آورده شده است[۷].
درهرحال، نویسنده متذکر میشود که قصد من در این اوراق ترجمه کسانی که ذکری از آنها شده یا تعریف آنان و ذکر مواردِ له یا علیهِ آنان، نبوده و ازاینرو همه مسائلی که درباره آنان ذکر شده را متذکر نشدهام و نتیجه آن جرح و صحت یا بطلانش یا اختلاف در آن را ذکر نکردهام؛ لذا هر که طالب این موارد است باید آنها را در جاهای مربوط و مناسبشان بجوید و بخواند. قصد من در این کتاب، تنها تنبیه غافل و تذکر به عاقل بوده تا خودش تدقیق بحث از حال کسی که میخواهد روایتش را حجت قرار دهد، انجام دهد؛ تا مانند نابینایان پیروی هوا و هوسش را نکند و امامی را که در روز قیامت هرکسی را به آن امام میخوانند بشناسد و روایت او را حجت قرار دهد[۸].
مؤلف در این کتاب، متعرض تحامل برخی بر مقام امیرالمؤمنین(ع) و حسنین(ع) و حضرت زهرا(س) و رد مدایح دروغین دشمنشان معاویه و پدرش کهف المنافقین و مادرش آكلة الأكباد و عمرو بن عاص و امثال اینها نشده؛ چراکه ظهور فساد این اشخاص را بسیار واضح میداند. وی برخی از این موارد را در کتاب «النصائح الكافية» و سپس در کتاب «تقوية الإيمان» ذکر کرده است و در «ثمرات المطالعة» مقدار زیادی از این موارد را از حفاظ حدیث و ائمه تاریخ اهل سنت در کتابهای معتبرشان ذکر کرده است. رمزهای مرقوم در اول تراجم این اثر از کتاب «تهذيب التهذيب» ابن حجر نقل شده است. صلواتهای این کتاب با ذکر آلمحمد(ص) در انتهای صلوات آمده تا بنا بر روایت صحیحه، صلواتها ابتر نماند[۹].
وضعیت کتاب
فهرست مطالب در انتهای اثر آمده است. پاورقیهای کتاب، حاوی مطالب مفیدی در شرح پارهای از عبارات متن است.
پانویس
منابع مقاله
مقدمه و متن کتاب.