السقيفة و الخلافة
السقيفة و الخلافة، نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود، پژوهشی است عمیق و دقیق درباره ماجرای سقیفه و علل و عوامل تشکیل آن. ماجرای سقیفه، نقطه عطف خلافت بعد از رسول و آغاز جدایی خلافت اموی و امامت علوی است. این کتاب به زبان عربی، در زمان معاصر و در یک جلد تألیف شده است.
السقيفة و الخلافة | |
---|---|
پدیدآوران | عبدالمقصود، عبدالفتاح (نویسنده) |
ناشر | دار المحجة البيضاء |
مکان نشر | لبنان - بيروت |
سال نشر | مجلد1: 2006م , 1427ق |
چاپ | 1 |
موضوع | خلفای راشدين علي بن ابيطالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. - اثبات خلافت |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BP 223/52 /ع2س7 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
ساختار
کتاب دارای مقدمهای از مؤلف با عنوان «استهلال» است و مطالب آن در ضمن یازده فصل مطرح شده است. در ذیل هرکدام از فصول مباحث مرتبط با آن و روایت مربوطه بههمراه مصادر آن ارائه شده است.
گزارش محتوا
نویسنده با استناد به منابع تاریخی و روایی که عمدتاً از اهل سنت و جماعت است به تحلیل و بررسی شورای سقیفه پرداخته و بیشترین تکیه وی بر این است که در ماجرای سقیفه، بههیچوجه مسئله شورا نبوده و اگر هم مسئله شورا بوده با بزرگان اسلام و عرب نبوده است. نویسنده رحلت رسول گرامی را زیر سؤال میبرد و مرگ ایشان را مشکوک قلمداد میکند و در این خصوص به حدیث «ما منا إلا مقتول أو مسموم» استناد و استدلال میکند. نویسنده، کلمات حضرت امیر را در شِکوه و شکایت از اوضاع مطرح میکند و به تحلیل آنها میپردازد و به ویژگیهای اخلاقی و صفات برجسته سردمداران خلافت پرداخته و به قوت و ضعف آنها اشاره میکند و جهتگیریهای برخاسته از آن تعصبات قومی و قبیلهای را توضیح میدهد.[۱]
گردآورنده در فصل اول در ضمن بخشهایی، نخست به اهمیت موضوع سقیفه و تأثیر آن در انحراف مسلمین از مسیر حقیقی اشاره دارد و شمول آثار این واقعه را به وسعت تاریخ بشریت برمیشمارد و ریشههای به تحقق پیوستن این واقعه را در تدبیری متکی بر انگیزههای نفسانی قلمداد میکند. سپس به موضوع مرگ اشاره دارد و اینکه تمام انسانها حتی والاترین بشر را که پیامبر اکرم(ص) باشد از این قاعده مستثنی نمیداند. در ادامه به موضوع اکمال دین در اواخر عمر شریف پیامبر اکرم(ص) و واقعه غدیر در حجةالوداع اشاره دارد و اینکه ایشان در ابلاغ این امر خطیر به امتشان هیچ کم و کاستی را ابراز نداشتند و به احسن وجه به آن عمل نمودند.[۲]
در فصل دوم و چند فصل بعد آن به موضوع طرح یک حیله و تدبیر سیاسی برای اشغال خلافت پرداخته شده؛ بدین صورت که عمر، فوت پیامبر اکرم(ص) را انکار کرد، که با بررسی کوتاهی از حوادث پس از رحلت رسول خدا(ص) و نتایجی که بعدها این حوادث به بار آورد، به دست میآید که علت اصلی انکار مرگ رسول خدا(ص) توسط عمر، دور کردن حضرت علی(ع) از منصب خلافت و زمینهسازی برای بیعت مردم با ابوبکر بوده است.
در کتب تاریخ ذکر شده بعد از آنکه بهبودی اندکی برای پیامبر(ص) حاصل شد، ابوبکر از حضرت اجازه میخواهد که نزد همسرش «خارجه» به «سُنح» برود. ابوبکر با این اطمینان از مدینه به سنح رفت که پیامبر(ص) حالش بهبود یافته است، امّا هنگامی که ابوبکر در سنح بود، پیامبر(ص) رحلت فرمود. با توجه به عدم حضور ابوبکر در مدینه و با وجود دستورات فراوان و سفارشات مکرر پیامبر(ص) نسبت به علی(ع) ممکن بود با یک حرکت کوچک، خلافت در اختیار علی(ع) قرار بگیرد و احتیاط حکم میکرد تا رسیدن ابوبکر که جهات مثبتی برای احراز خلافت داشت، از قبیل کهولت سن، هجرت، مصاحبت با رسول خدا(ص)، مانعی برای به خلافت رسیدن علی(ع) ایجاد شود؛ پس باید مردم به چیز دیگری سرگرم میشدند و آن شایع کردن انکار مرگ پیامبر(ص) در بین مردم بود که در صورت زنده بودن پیامبر(ص) مسئله خلافت خودبهخود منتفی میگردید.
این شایعه خیلی زود مردم را تحت تأثیر قرار داد؛ بهخصوص اینکه عمر برای نقشه طرحشده شاهدی از قرآن آورد و به مردم گفت: «نگران نباشید، پیامبرتان نمرده، او بهمانند موسی به ملاقات خدای خود شتافته است و بهزودی برمیگردد و منافقینی را که مرگ وی را باور داشتهاند، شکنجه نموده و دست و پای آنان را قطع میکند». نویسنده با طرح ایرادات و تناقضاتی بر این حیله سیاسی، انکار رحلت و تهدید مردم را غیر قابل دفاع برمیشمارد.[۳]
نویسنده در فصل هفتم و فصول نهایی کتاب داستان اجماع سقیفه، بیعت و واکنشهای پیرامون آن و بیکفایتی خلیفه را پیش میکشد؛ نخست به هدفمند بودن اجماع سقیفه اشاره میکند و اینکه این اجماع تصمیمی از پیش طراحیشده بوده و یاران حقیقی و راستین رسول اکرم(ص) در این اجماع حضور نداشتند، سپس به بحث سکوت امیرالمؤمنین(ع) پس از اتمام حجت با انصار اشاره دارد و اینکه سکوت آن حضرت در مقابل آن تحریف بزرگ، حکایت از تمایل شدید آن حضرت به وحدت مسلمین داشت؛ چراکه با مخالفت حضرت امکان داشت بین مسلمین دو دستگی و اختلاف درگیرد و اساس اسلام در خطر بیفتد.
در ادامه به طرح موارد متعددی از ناکارآمدی خلیفه اول میپردازد و بیان میدارد پس از آنکه گروهی در سقیفه بنی ساعده با ابوبکر بیعت کردند، بیعت عمومی با او، بر فراز منبر پیامبر خدا(ص)، به عمل آمد. انس بن مالک میگوید: من در آن روز به گوش خود شنیدم که عمر، پیدرپی به ابوبکر میگفت که بر منبر بالا رود؛ تااینکه سرانجام ابوبکر بر فراز منبر نشست و حاضران همه با او بیعت کردند. آنگاه ابوبکر خطبهای خواند و گفت: ای مردم، من از شما بهتر نیستم و زمام حکومت بر شما را به دست گرفتم؛ پس اگر رفتارم را خوب و کارم را شایسته یافتید، مرا یاری دهید و اگر بدی کردم و دچار لغزش و خطا شدم، مرا به راه آورید. که این اعتراف و گفتار وی و سایر مواضع خلیفه حکایت از ضعف و ناتوانی درونیاش برای تصدی مسند خلافت دارد.[۴]
وضعیت کتاب
در انتهای کتاب فهرست مطالب ذکر شده است. در پاورقیها توضیح برخی از جملات و آدرس مطالب ذکر شده است. این کتاب توسط سیدحسن افتخارزاده تحت عنوان «خاستگاه خلافت» به زبان فارسی ترجمه شده است.