الحکم الوفائیة

الحكم الوفائية، از آثار ادیب، شاعر و صوفى مشهور قرن هشتم هجری قمری، ابوالحسن علی بن محمد وفا (متوفای 807ق)، مجموعه مطالبی ادبی، اخلاقی و معنوی است که او برای علاقه‌مندانش بیان کرده است. اثر حاضر، پژوهشی نیست، بلکه از آثار عمومی است که به ترویج دیدگاه‌های صوفیانه می‌پردازد و به‌عنوان مثال، مسئله اختلافی «وحدت وجود عرفانی» را بدون نام آوردن از این اصطلاح، در بین چند نکته درست و قطعی با عبارتی کوتاه مطرح می‌کند و می‌گذرد و به سخن و استدلال مخالفان هیچ اعتنایی ندارد[۱].

الحکم الوفائیة
الحکم الوفائیة
پدیدآورانوفا، علی بن محمد (نويسنده) مزیدی، احمد فرید (محقق)
عنوان‌های دیگرمما الفاه علی مریدیه
ناشرمطبعة الدولة
مکان نشرمصر - قاهره
سال نشر1388ش - 1430ق - 2009م
چاپ1
موضوعتصوف - متون قدیمی تا قرن 14
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
8ح7و 288 BP
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

روش تصحیح

  • این کتاب را پژوهشگر معاصر احمد فرید مزیدی که خودش شیفته صوفیان است، طرف‌دارانه تصحیح و تحقیق کرده و پدیدآورنده را نه عالمانه، بلکه عاشقانه شناسانده است. او به‌عنوان مثال، دعاوی بسیاری می‌آورد و البته هیچ سند و شاهد و دلیلی ندارد و چنان مقام ابوالحسن علی بن محمد وفا را بالا می‌شمارد که گویی پیامبر(ص) از شخصی خواسته است که به‌سوی علی بن وفا برود و از او بخواهد که برای این جهان دعا کند و در برابر پرسش شگفتانه وی که مگر او چه خصوصیتی دارد؟ پاسخ داده است: خصوصیتش آن است که دعایش مردود نشود. محقق این ادعا را از نویسنده نقل می‌کند و شاهدش گفته ادعاکننده است که برخی از نزدیکان من آمدند و همراهشان شخصی بود که نقل کردند که در خواب چنین دیده است[۲].

ساختار و محتوا

  • نظم خاصی در چینش مطالب مشاهده نشد و محقق و پدیدآورنده هیچ‌کدام توضیحی نیفزوده‌اند. وجه اشتراک موضوعات گوناگون و فراوان کتاب، تبلیغ آموزه‌های صوفیانه است.

نمونه مباحث

  1. تجلّی:
    1. جسم، تجلّی اسم «باری» است.
    2. حسّ، تجلّی اسم «مُصوِّر» است.
    3. ادراک، تجلّی اسم «خالق» است.
    4. نفس، تجلّی اسم «قیّوم» است.
    5. روح، تجلّی اسم «حیّ» است.
    6. عقل، تجلّی اسم «حکیم» است.
    7. قلب، تجلّی اسم «علیم» است.
    8. سرّ، تجلّی اسم «احد» است.
    9. فؤاد، تجلّی اسم «مُحیط» است[۳].
  2. ذات خدا برتر از آن است که شباهتی با ذوات دیگر داشته باشد و صفاتش عالی‌تر از آن است که همانند دگر صفات گردد. هیچ علم و وهمی به او احاطه نیابد و هیچ حدّ و رسمی، کنه ذاتش را نرساند و «همراه با وجود او، وجودی ثابت نشود» و با هیچ نوعی از انواع شهود، ادراک نگردد و...[۴].

پانویس

  1. ر.ک: متن کتاب، ص21-22
  2. ر.ک: مقدمه محقق، ص9
  3. ر.ک: متن کتاب، ص35
  4. ر.ک: همان، ص21-22

منابع مقاله

مقدمه و متن کتاب.


وابسته‌ها