الحجج البالغة علی تجرد النفس الناطقة

الحجج البالغة علی تجرد النفس الناطقة، كتابى است كه توسّط استاد علامه حسن‌زاده آملى به رشتۀ تحرير درآمده است. در اين كتاب استاد علامه مى‌كوشد تا با حجّت‌هاى قويم عقلى و نقلى تجرّد نفس ناطقه را ثابت كند.

الحجج البالغة علی تجرد النفس الناطقة
الحجج البالغة علی تجرد النفس الناطقة
پدیدآورانحسن‌زاده آملی، حسن (نویسنده)
ناشربوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)
مکان نشرقم - ایران
سال نشر1381 ش یا 1423 ق
چاپ1
شابک964-371-146-3
موضوعفلسفه اسلامی نفس - تجرد
زبانعربی
تعداد جلد1
کد کنگره
‏BBR‎‏ ‎‏1350‎‏ ‎‏/‎‏ح‎‏5‎‏ح‎‏3
نورلایبمطالعه و دانلود pdf

ساختار و گزارش محتوا

ايشان ابتداء غير جسمانى بودن نفس را ثابت مى‌كند كه نفس جوهرى است مجرد از ماده و احكام آن سپس تجرد برزخى نفس را در مقام خيال مبرهن مى‌كند. بدين بيان كه جوهرى است كه نه در محلّى از بدن و اعضاى آن قائم است و نه در جهتى از جهات اين عالم طبيعى موجود است، بلكه قوّۀ خيال از اين عالم طبيعى مجرد است، در عالم جوهرى متوسّط بين عالم مفارقات عقلى و عالم طبیعیّات مادّى واقع است و بسيارى از ادلّه كه بر تجرّد نفس دلالت مى‌كنند، به اين نحو از تجرّد نظر دارند، در اين ادلّه اشباح و مقادير بدون ماده طبيعى مى‌باشند و اين اشباح و مقادير در صقع نفس متحقق‌اند، زيرا آنها از مدرک ات نفس‌اند و مدرک ات نفس همگى به نحو تحقق فعل به فاعل و منتشى به منشىء در ذات نفس متحقّق مى‌باشند، به وسيله اين ادله به اثبات مى‌رسد كه نفس را در مقام خيال كه مثال نفس است و از آن تحت عنوان مثال متّصل تعبير مى‌كنند، تجرّدى است غير تام و اين تجرّد را تجرّد برزخى و نيز تجرّد خيالى نامند، بعد از اثبات تجرّد برزخى نفس نوبت به براهین تجرّد تام عقلى مى‌رسد، تمامى براهین شيخ در كتاب نفس شفاء در تجرد عقلى نفس است. در آن جا برهانى براى تجرّد خيال نياورده است، بلكه اصرار بر مادى بودن قوّۀ خيال نموده است، اگر چه در نهایت امر تجرّد خيال را قبول كرده است.

صدر المتألهين در مرحله دهم اسفار دربارۀ تجرّد برزخى نفس سخن گفته و چهار حجت در اثبات آن آورده است.

وى همچنين باب ششم از مباحث نفس اسفار را به بيان تجرّد تام عقلى نفس اختصاص داده است، لازم به ذكر است كه قيد تجرّد تام عقلى براى اخراج تجرّد غير تام است كه همان تجرّد برزخى مى‌باشد، جالب توجه اين كه هر دليل كه مفاد آن عارى از اشباح و اشكال و صور باشد، دليل بر تجرّد عقلانى نفس ناطقه است، يكى از مباحث مهمّ اين كتاب اثبات فوق تجرّد عقلانى و مقام لا يقفى نفس انسانى است؛ يعنى نفس وحدت عدديّه ندارد، بلكه صاحب وحدت حقيقيّه ظليّه است. صدر المتألهين براى اين مطلب فصل جداگانه‌اى را اختصاص نداده است، اگر چه در تضاعيف اسفار در چند جا سخن گفته است. حكيم سبزوارى در غرر الفرائد و نيز در اسرار الحكم ادلّۀ اقسام سانۀ نفس را به خلاف سبک صاحب اسفار يك جا ذكر كرده است، در غرر ده برهان و در اسرار الحكم چهارده برهان آورده است. برهان هشتم غرر و چهاردهم اسرار الحكم در قسم تجرد نفس كه فوق تجرّد عقلانى و مقام لا يقفى نفس است، مى‌باشد. بعد از ذكر مقدّمات لازم، گفته مى‌شود كه كتاب حاضر؛ مشتمل بر پنج باب مى‌باشد كه به آنها اشاره مى‌شود.

باب اوّل:

در باب اوّل به اثبات نفس ناطقه به نحو اطلاق مى‌پردازد و كارى به تجرّد برزخى، عقلى و مقام فوق تجرّدى نفس ندارد.

بلكه فقط غير جسمانى بودن نفس را ثابت مى‌كند، فيلسوف قسطا بن لوقا در رساله‌اى بنام «الفصل بين الروح و النفس، 5 دليل بر جسمانى نبودن نفس مى‌آورد كه استاد علامه آنها را در اين باب نقل مى‌نمايد، فيلسوف نامبرده در فرق ميان روح نجارى و نفس ناطقه كلمات جالبى دارند كه علاقمندان مى‌توانند به سرح العيون مراجعه نمايند.

باب دوّم:

باب دوّم به تجرّد برزخى قوه خيال اختصاص دارد كه با چهار حجت بخوبى ثابت مى‌شود. در اين گونه دلايل اشباح، اشكال و صور خيالى اخذ شده است. لازم به ذكر است كه ادلّۀ چهارگانه استاد ناظر به همان ادله چهارگانه صدر المتألهين است كه در اسفار بيان شده است. البته ايشان از كلمات فخر رازى و بعضى از حكماى مشّاء بهره مى‌برد و احيانا بعضى از آنها را نيز مورد نقد و بررسى قرار مى‌دهد.

باب سوّم:

درباره اثبات تجرّد قوه عاقله است و شامل نوزده دليل است كه عمدتاً از منابع زير استفاده شده است. 1-فصوص الحكم فارابى 2-هياكل النور شيخ شهاب‌الدين سهروردى 3-اسفار صدر المتألهين 4-رسائل الكندى الفلسفيه 5-طهارة الاعراق ابن مسكويه 6-اخوان الصفاء 7-نزهة الارواح شهرزورى 8-طبقات الاطباء و الحكماء ابن جلجل 9-فتوحات ابن عربى 10-شواهد الربوبيه صدر المتألهين 11-المباحث المشرقيه فخر رازى 12-مباحثات شيخ الرئيس 13-النفس من كتاب الشفاء شيخ الرئيس 14-المنقبر نوشته ابوالبركات بغدادى 15-شرح اشارات خواجۀ طوسى 16-اسرار الحكم حكيم سبزوارى 17-كلمة العين كاتبى قزوينى 18-شرح منظومۀ حكيم سبزوارى 19-رسالۀ سعادت شيخ الرئيس 20-شرح تجريد فارسی به قلم علامه شعرانى 21-كشكول و اربعين شيخ بهایى و همچنين ساير منابع كه استاد از آنها استفاده نموده است.

باب چهارم:

درباره مقام فوق تجرّد عقلى صحبت مى‌كند و اين كه انسان مقام لا يقفى دارد و از جمله چيزهایى كه ما را به اين مطلب رهنمون مى‌شود روايات زير است كه از رسول اكرم(ص) وارد شده است، يكى: «ما من مخلوق الا و صورته تحت العرش» و ديگرى «قلب المومن عرش اللّه الاعظم» هم‌چنين قول حضرت اميرالمؤمنين على(ع) كه فرمود: «كل وعاء يضيق بما جعل فيه الاّ وعاء العلم فانه يتسع به» به نظر صدر المتألهين براى نفس انسانى در مقام هويت و نظام هستى درجه معينى وجود ندارد، بلكه او داراى مقامات و درجات مختلفى است و در هر عالمى صورت خاصّى دارد. استاد از اين كلمات صدر المتألهين مقام فوق تجرّدى انسان را استنباط مى‌كنند، ايشان سخنان ديگرى را هم نقل مى‌كنند كه از بزرگان حكمت و عرفان بيان شده است.

باب پنجم:

با نقل برخى از آيات و روايات درباره تجرّد نفس و مقام لا يقفى آن متبرّك مى‌شود.

ناگفته نماند كه طايفه‌اى از آيات و روايات در آخر باب ششم نفس اسفار و همچنين در «عين اليقين» فيض ذكر شده است كه علاقمندان مى‌توانند، بدان جا رجوع نمايند.