الجوهر النضيد في شرح منطق التجريد
الجوهر النضيد في شرح منطق التجريد كتابى است شامل تمامى بخشهاى منطق و بسيار مختصر كه خواجه نصيرالدين طوسى آن را نوشته است و علامۀ حلّى به شرح غير مزجى آن اقدام نموده و آن را «الجوهر النضيد في شرح كتاب التجريد» ناميده است.
الجوهر النضيد في شرح منطق التجريد | |
---|---|
پدیدآوران | نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد (نویسنده)
علامه حلی، حسن بن یوسف (شارح) صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم (نویسنده) بیدارفر، محسن (اشراف) |
عنوانهای دیگر | تجرید المنطق. شرح
و یلیه رساله التصور و التصدیق رسالة التصور و التصدیق |
ناشر | بيدار |
مکان نشر | قم - ایران |
سال نشر | 1363 ش |
چاپ | 1 |
موضوع | تصدیق (منطق)
تصور (فلسفه) منطق - متون قدیمی تا قرن 14 نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، 597 - 672ق. تجرید المنطق - نقد و تفسیر |
زبان | عربی |
تعداد جلد | 1 |
کد کنگره | BC 66 /ع4 ن6026 |
نورلایب | مطالعه و دانلود pdf |
كتاب خواجه اگر چه اكنون به نام «تجريد المنطق» معروف است و در الذريعة نيز با همين نام و به عنوان عدل تجريد الاعتقاد مطرح است ليكن از مقدمۀ علامۀ حلّى در شرح خود كه مىگويد:
«و تفت على المختصر الموسوم بالتجريد في المنطق» و نامگذارى شرح خود در همان مقدمه به الجوهر النضيد في شرح التجريد و مقدمۀ خود خواجه، روشن مىشود كه خواجه قصد داشته كتابى مشتمل بر قواعد منطقى بنويسد و از ابتدا نام آن را التجريد گذاشته بوده است و بعدا كه تصميم گرفته قسمت كلام را نيز به آن اضافه كند، براى تفكيك آن از قسمت منطق - همان طور كه از مقدمۀ كتاب تجريد الاعتقاد روشن مىشود - آن را به تجريد الاعتقاد ناميده است.
از اين رو اين مطلب مبيّن نيست كه خواجه قسمت منطق را به عنوان مقدمه براى قسمت كلام نوشته است و احتمالا اين استنباطى از اشتراك اسم اين دو كتاب و مقدمه بودن منطق براى سائر علوم است. پس اسم اين متن منطقى همان طور كه استظهار كرديم التجريد بوده است. اما در نام شرح علامه اختلافى در كار نيست و علامه خود آن را به الجوهر النضيد نامگذارى كرده است.
مطالب
اين كتاب همان طور كه در مقدمۀ آن آمده و ترتيب فعلى نيز آن را تأييد مىكند داراى نه فصل است.
فصل اوّل: به مدخل علم منطق مىپردازد و بحثهاى مقدمهاى مثل علم بودن منطق و بحث الفاظ و كليات خمس و كلى و جزئى و ذاتى و عرضى را شامل مىشود.
فصل دوم: مقولات عشر را بيان مىكند و به رابطههاى چهارگانه در تقابل مىپردازد.
فصل سوم: بحثهاى مختلفى پيرامون قضيه و اقسام شرطى و حملى آن را در بر دارد و با ذكر مواد و جهات قضايا به بحث از قضاياى موجهه و غير موجهه و نسبتهاى آنها و عكس مستوى و نقيض مىپردازد.
فصل چهارم: با بحث از قياس به انتاج آن پرداخته و شكلهاى مختلف آن و اقسام قياس و استقراء و تمثيل را بيان كرده است.
فصل پنجم: با مطرح كردن برهان و حد از اقسام برهان و اقسام علت و مقدمات آنها و رابطۀ علوم و چگونگى اكتساب حد و رابطۀ آن با برهان را بحث مىكند.
فصل ششم: به صناعت جدل مىپردازد و از فائده و مقدمات و مبادى و موضوع و مواضع مختلف آن بحث مىكند.
فصل هفتم: با مطرح كردن صناعت مغالطه، مواد و اسباب لفظى و معنوى آن را مورد بحث قرار مىدهد.
فصل هشتم: به خطابه مىپردازد و در رابطه با نفع و اجزاء و مبادى و اركان خطابه بحث مىكند.
فصل نهم: آخرين صناعت منطقى يعنى شعر را همراه با نفع و مواد و تعريف آن مورد بحث قرار مىدهد.
انگیزۀ تأليف
خواجه در مقدمۀ خويش بر اين كتاب، انگیزۀ خود از تأليف اين كتاب را جدا كردن قواعد و اصول منطقى و مرتب كردن آن با رعايت اختصار و پرهيز از زوائد معرفى و هدف از اين كار را سهولت يادگیرى و يادآورى قوانين منطقى معرفى مىكند.
علامۀ حلّى در مقدمۀ خويش انگیزۀ شرح را سخت بودن فهم مطالب كتاب به خاطر اختصار آن معرفى مىكند و مىخواهد با شرح آن مشكلات و سختىهاى آن را آشكار و واضح نمايد تا فهم كتاب به راحتى صورت پذيرد.
ارزش و اعتبار
كتاب تجريد منطق با وجود اختصار، تمام ابواب منطق را حاوى است و زمينۀ بسط كلام و تعميق در آن را فراهم نموده است ليكن على رغم اين مطلب آن چنان مورد توجه قرار نگرفته است و بر خلاف قسمت كلام يعنى تجريد الاعتقاد كه شرحهاى بسيارى دارد تنها دو شرح بر آن نوشته شده است.
شرح علامۀ حلّى اين كتاب را از انزواى علمى خارج نموده و مطالب آن را در اختيار طالبان علم قرار داده و زمينه را براى استفاده از اين كتاب فراهم نموده است. نظم و ترتيب متن و شرح احتمالا در قرنهاى اولیه آن را در زمرۀ كتابهاى درسى مورد استفادۀ دانشپژوهان قرار داده است.
ولى در زمانهاى اخير اين كتاب نيز مثل بسيارى از كتابهاى ديگر كه مىتواند به ارتقاى علمى در اين رشته كمك كند، فراموش گشته و دانشپژوهان از آن محروم هستند و بر مبلغان دانش و علم است كه با تبليغ، طالبان را به سوى آنها سوق دهند زيرا در اين كتاب مخصوصاً در قسمت صناعات خمس آن مطالب عاليهاى وجود دارد كه بسيارى از كتابها از آن خالى است.
زمان تأليف و چاپ
خواجه نصيرالدين طوسى از نوشتن تجريد منطق در اواسط شعبان 656 ق فراغت يافته است و تنها نسخۀ خطى گزارش شده از آن كه در كتابخانۀ ملّى ملك موجود است نيز در سالهاى 665 تا 667 ق در زمان حيات خود خواجه نوشته شده است.
اين كتاب به طور مستقل چاپ نشده و تنها به همراه شرح علامه چاپ شده است. علامه شرح خويش را بعد از وفات خواجه نوشته و نسخۀ خطى موجود از آن مربوط به سال 1058 ق است.
در سال 1311 اين كتاب به صورت سنگى طبع گرديده و به همراه آن رسالۀ تصور و تصديق صدر المتألهين نيز چاپ شده است.
اين چاپ در سال 1371 هش توسط انتشارات بيدار به صورت حروفى چاپ شده است. از مزاياى اين چاپ حواشى مرحوم طاها طبرسى كلاردشتى است كه با رمز (ط) در انتهاى هر صفحه آمده است.
ديگر مزيت آن فهرست اصطلاحات و اعلام و كتب است كه در انتهاى كتاب آمده است و برنامۀ كامپيوترى تجريد منطق نيز از همين چاپ تهيه شده است.
شروح، تعليقات، ترجمه
تجريد منطق تنها دو شرح دارد: الجوهر النضيد كه شاگرد خواجه، علامۀ حلّى آن را نوشته و شرح ديگر را محمود بن محمد بن محمود نيريزى در سال 913 ق نوشته است.
تعليقاتى از آقاى طاها طبرسى كلاردشتى موجود است كه در چاپ حروفى موجود در ذيل صفحات آورده شده است و به توضيحاتى پيرامون شرح علامۀ حلّى مىپردازد.
آقاى منوچهر صانعى درهبيدى كتاب الجوهر النضيد را به فارسی ترجمه كرده است. اين ترجمه در سال 1364 هش تمام شده و در سال 1370 هش انتشارات حكمت آن را منتشر كرده است. در انتهاى اين ترجمه فهرستى از اصطلاحات كتاب آمده است.
شيوۀ مؤلف
هدف خواجه در نوشتن كتاب تجريد تبيين قواعد كلى منطق به صورت مختصر بوده است. از اين رو در هر مبحث ابتدا تقسيمات كلّى آن را ذكر مىكند مثل تقسيم مقولات به ده قسم ولى از تقسيمات فرعى صرف نظر مىكند و اقسام مختلف را نيز تعريف مىكند و به تمثيل دربارۀ آنها مىپردازد.
قواعد كلّى استخراج شده از ابواب منطقى نيز ابتداى هر فصل بعد از تقسيمات را به خود اختصاص مىدهد و آنگاه خواجه به جزئيات بحث مىپردازد.
شيوۀ علامه در شرح و توضيح عبارتهاى خواجه به صورت غير مزجى است. از اين رو بعد از نقل عباراتى از متن، اگر مقدماتى نياز باشد كه خواجه به خاطر اختصار از آن صرف نظر كرده است، آنها را توضيح مىدهد و در ضمن بحث اقسام فرعى و مثالهاى مختلفى را كه براى روشن شدن اصل بحث و عبارتهاى خواجه نياز است، اضافه مىكند.